وبلاگ نواهای
ایرانی نوشت: آنهایی که برحسب تحقیق و پژوهش و مقایسه هرچند مختصر به بررسی آوازهای
قدما پرداخته اند، نیک می دانند که آواز ایران، هرچند به مرور زمان، با تکامل و دگردیسی
های نسبی مثبت و سازنده مشخص روبرو بوده، اما چندان با مقوله نوگرایی و نواندیشی همراه
نبوده است.
نام هایی چون
طاهر زاده، اقبال آذر، قمر و ظلّی از آن دسته نام های ماندگار است که بر تارک آواز
ایران خواهد درخشید. گروهی آوازخوان برجسته زمان خود و گروهی هم مؤثر بر آواز زمان
خود و بعد از خود بوده اند. اما نگاه گذرگونه بر آوازهای نیمه نخست قرن اخیر، نشان
می دهد که مرحوم غلامحسن بنان، پرچمدار تحرّک و تغییر در بیان آوازی موسیقی ایران می
تواند لقب بگیرد. لطافت و ظرافت آوازی در اجراهای او به مراتب بیشتر از گذشتگان او
به چشم می خورد. تحریرها بی محابا در ادامه بیان کلامی، شکل نمی گیرند و بیان شعری،
شسته و رفته تر و منظم و با دقت بیشتر از قبل بر معنی، خود را نشان می دهد. هرچند قمر
و ظلّی نیز این شاخصه ها را در مواجهه با قدمای خود به خوبی نشان می دهند، اما در هر
صورت ته لهجه و یا حتی در آواز ظلی، کل لهجه آواز همان است که قبلاً اجرا می شده است،
هرچند تمام نامبردگان بالا، توانایی ها و قدرت بلامنازع شان در آواز جای تردید ندارد
و ایم مسأله با رجوع به آوازهای شان به طور کامل، محسوس است.
اما غلامحسین
بنان، خواننده ای که نامش خیلی زود بر سر زبان ها افتاد و البته مرهون همکاری هنرمندان
بزرگی چون روح الله خالقی با او بود، آوازخوانی بود که هنوز هم بعد از نیم قرن، آوازهایش
در دل و جان شنونده اثر می کند و هنوز هم رنگ و بوی تازگی را با خود به همراه دارد.
تنوع اجرای گوشه های ردیف با تحریرهایی که پیش از این شنونده یا نشنیده یا کمتر شنیده
است و بیان نوی کلامی، از او یک چهره ویژه در عرصه آوازخوانی ساخت که بدیهی است حتی
امروزه هم که دیدگاه های دیگری در مورد به روز شدن آوازخوانی وجود دارد، باز هم شکل
آوازهای بنان طراوت و شادابی خود را دارد.
شاید نواندیشی
در کنه وجود یک هنرمند و همزمان با تکمیل معیارهای هنری و عرضه هنر او اتفاق می افتد
و این گونه نیست که با جلسه و نشست و به زور چیزی را با عنوان نوگرایی بتوان در کالبد
هنر دمید! اندیشه های نو در موسیقی برحسب تجربه، مهارت و احساس به وجود می آیند و بدیهی
است در این راستا، هیچ چیزی به زور اتفاق نخواهد افتاد، آن گونه که در مورد آوازهای
بنان صورت گرفت و البته بعد از او، شجریان آن را تکمیل کرد. بنان از قدرت صدای خاصی
برخوردار نبود، پس می بایستی به گونه دیگری نشان می داد که توانا است و توانا خواهد
ماند. شناخت مؤثر دامنه و وسعت صدا و مهره چینی ادوات تحریر و آواز او براین اساس،
قدرت او به سمت و سوی دیگری کشاند.
هنوز هم در این
سال ها کم نیستند خوانندگانی که یک خط که می خوانند، به ضرب و زور و حتّی به حکم تخریب
و آسیب حنجره که شده است، به حتم گوشه بعدی را در بالاترین نت و فراتر از آن چیزی که
می توانند بخوانند، می خوانند و البته کدام گام بالا که جز گوشخراشی نتیجه دیگری به
دنبال نخواهد داشت! سنجیده خواندن و شناخت قدرت واقعی صدا شاخص ترین ویژگی های مهم
و نخستین بنان است که حتّی با غرور جوانی و در عین حال با راهنمایی های شایسته اساتید
معاصر خود، به بیشتر از آن اصرار نورزید و توسعه مهارت های اجرایی را به کج و مأوج
و نمایشی خواندن ترجیح داد! ترکیب مناسب کلام و تحریرهای ظریف و آگاهانه از همان دوران
جوانی، به خوبی نشان می دهد که اندیشه موسیقایی بنان بر چه مسیری استوار بوده است.
شاید پیش از او
برحسب موقعیت و شرایط اجتماعی، تبادل انرژی بین تحریر و کلام و بیان تا زمان خود بنان
خیلی عنصر واضحی نبوده باشد که این شرط مهم در آواز مرحوم بنان به خوبی دیده می شود.
منظور از تبادل انرژی، چیزی جز گستردگی و پخش یکسان و متعادل کلام، تحریرها و لطافت
حاصل از آن نیست. از جمله عوامل مهم دیگری که می توان از آن یاد کرد و بر فضای اوازی
تازه ای که بنان ارایه می داد، مؤثر بوده است، نگاه متمایزتر او به مسأله ایجاد فضای
تصویری در آواز است. مشخص است که این تمایز و تغییر از نگاه هدفمند او به معانی اشعار
و توجه به مفهوم بودن کلام ادبی برای مخاطب به هر شکل صحیح ممکن برمی خیزد. از سوی
دیگر و در تکمیل صحبت های قبل تر باید گفت که بنان، تحریرهای بی پایه و اساس در کارنامه
هنری خود ندارد و گستره زمانی و مکانی مناسبی برای آن تعریف می کند. کشش های کلامی
مبتنی بر نوع و حس غالب بر آن از جایگاه شایسته ای در آوازهای او برخوردارند.
بنان لزومی نمی
بیند که با تکیه صرف بر ردیف، گوشه ها را دقیقاً به ترتیب ردیف و با همان کش و قوس
هایی که فقط برای آموزش خوب هستند، بخواند. هرچند در تعدادی از آوازهای گذشتگان هم
این قضیه وجود دارد، اما وقتی به آوازهای بنان گوش می دهیم، این نکته به خوبی مشهود
است که لزوم گونه گونی و تنوّع را به خوبی حس کرده است. این تنوّع چندان در آوازهای
پیش از او مشهود نیست. خب، این مسأله در کنار ویژگی های دیگر گفته شده دقیقاً همان
نکته ای است که رنگ لطافت، ظرافت، تغییر، تحوّل و تازگی به اجراهای بنان می دهد و او
را در رأس خوانندگان زمان خود و پیش از خود قرار می دهد. زنجیره موزونی از فنّ و تنوّع،
نام هنرمندی را بر سر زبان ها می اندازد که نامش غلامحسین بنان است و ارزش های هنری
او با اجراهای شاخص و ماندگارش بیش از پیش مشخص می شود. در واقع او گونه ای از آواز
را به مخاطب عرضه می دارد که پیش از این گوش آن مخاطب، نمونه مشابهش را نشنیده است
و برایش تازگی دارد. تردیدی نیست که مرور آوازهای بنان از سوی آوازخوانان جوان، راهکارهای
تازه ای در مسیر دگراندیشی آنان در زمینه خوانندگی و کیفی شدن کارشان به آنان نشان
خواهد داد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر