به مناسبت سالروز
درگذشت علی حاتمی (1375-1323)
عباس بهارلو،
نقل از صد چهرۀ سینمای ایران، نشر قطره: عباس علی حاتمی یکی از چهره های اصلی سینمای
ایران است که مثل معاصرانِ غیرمتعارف خود بر این سینما به نحو بارزی تأثیر
گذاشته است، به گونه ای که اغلب تأثیر او را بر روند سینمای ایران ممتاز ارزیابی
میکنند؛ به این معنی که سینمای حاتمی نقش و رنگِ خاصِ او را برخود دارد، که
از نقش و رنگ آثار سینماگران دیگر متمایز است. به عبارت دیگر، حاتمی در میان
فیلم سازانِ همنسل و نسل پس از خودش مانندی ندارد؛ زیرا او از همان آغازِ
فعالیتِ فیلمسازیِ خود درصدد خلق آثاری بود که در سینمای ایران تقریباً
سابقه ندارد؛ هر چند مایه های آثار او در فرهنگ و تاریخ ما به وفور یافت میشود.
علی حاتمی
در سال های درس و مشق، به اقتضای سن و سال و تحت تأثیر قریحه اش، نمایش نامه
های کوتاهی می نوشت که در کوچه های محله شان به همراه گروهی از دوستانش اجرا
میکرد. بعدها، در دهه 1340، با تحقیق در افسانه های خیال انگیزِ ایرانی نمایش
نامه ای با عنوان »دیب» (دیو) نوشت که در اردیبهشت 1344 با حضور کودکان «مؤسسة
آموزش فرهنگ آرزو» در تالار نمایش هنرهای دراماتیک اجرا کرد. حاتمی در این
سال ها، به مقدار فراوان، در زندگی روزمره خود و از طریق کتاب ها و متون ادبی
با بافتِ زبانِ آهنگین آشنا شد، و همین آشنایی او را برانگیخت تا نمایش ها
و داستان های خود را با ریتم و زبان موسیقی بیان کند. در 1346 نخستین فیلم نامه
کامل خود را با نام «حماسة عشقی شب جمعه» نوشت که فریدون رهنما آنرا پسندید
و هژیر داریوش به صورت یک فیلم کوتاه درآورد. خود او همان سال یک فیلم کوتاه
برای تلویزیون با نام «جنگل آشپزی» ساخت، که قرار بود یک مجموعه تلویزیونی
باشد. سپس در سال 1349 «حسن کچل» را براساس نمایشنامه ای از خودش جلوی دوربین
برد. تلاش حاتمی در «حسن کچل» معطوف به خلق اثری بود که از حیث صورت و
معنی، به ویژه مایه و موضوع اثر، دارای امتیاز و تازگی های چشمگیری باشد.
سبک و سیاق حاتمی در «حسن کچل» و بعد از آن «باباشمل» (1350) و «خواستگار»
(1351) متأثر از سنتِ سخنوری و نقالی است.
«طوقی»
(1349) فیلمی است با داستان و آدمهایی به ظاهر معاصر، اما وجوه مشترک آن
با «حسن کچل» و فیلم های بعدی حاتمی نمایانگر آن است که او سینما را وسیله
یا میدانی برای نمایشِ ارزش ها و سنت های ملی می دانست، و در جزییات فیلم
تعلق خاطر خود را به ملاحظات و شواهد تاریخی نشان داد؛ اما همان طور که فیلم
«ستارخان» (1351) نشان میدهد هدف حاتمی بررسی سیاسی ماجراهای تاریخی نیست،
بلکه او در فیلم های تاریخی اش حتی در مجموعه های «سلطان صاحبقران» (1354)
و «هزاردستان» (66-1357) و فیلمهای «حاجی واشنگتن» (1361)، «کمالالملک»
(1363)، «جعفر خان از فرنگ برگشته» (1363) و «دلشدگان» (1370) همواره میخواسته
جنبه های انسانی و عاطفی «آدم های تاریخی» را نشان بدهد.
حاتمی روایتِ
نمایشی خودش را از تاریخ معاصر ایران ارایه میکرد، و اگر لازم بود واقعیت هایی
را فراموش یا وارونه میکرد یا به سکوت از کنار آنها میگذشت تا ساختارِ اثر
خود را هرچه نمایشیتر کند؛ نوعی انکار واقعیتِ واقعی به نفع واقعیتِ نمایشی.
زبان و لحن در آثارِ حاتمی نقش و سهم ویژهای دارد؛ اما لحن و زبان و گفت و
گو پردازی مانند سبک در یک اثر ادبی بههیچ وجه برای تزیین نیست، بلکه
مشخصکننده هویت آدمها و موضوع اصلی اثر و بیان کننده دیدگاه فیلمساز نیز
هست. حاتمی همان قدر که به تزیین صحنه و ترکیب بندی نماها اهمیت میداد
(به عنوان نمونه استفاده از آیینه کاری های کاخ گلستان یا دقت در ترکیب و
قواره تاج پادشاهی و حتی انتخاب دکمة لباسِ آدمها) به بافت و لحن گفت و
گوی آدم ها عنایت فراوان داشت.
فیلمسازی
از لحاظ حاتمی روندی بسیار دشوار و نیازمند تتبع و ممارست بود؛ زیرا او فیلمسازی
بود که موضوع فیلمهایش به «گذشته» های دور و نزدیک راجع است؛ بهگونه ای
که ناچار بود اغلب صحنه های فیلم هایش را، که بازسازیِ شخصیت ها و شواهد تاریخی
هستند، با رعایتِ ملاحظات بسیار در «پلاتو» فیلمبرداری کند. تقریباً تمام کوشش
حاتمی معطوف به این بود که به حدّ کمال و ظرافت از «افههای تصویری»
استفاده کند، و این کوشش با افراط، یا در حقیقت با فریفتگی و شیدایی، همراه
بود. هر شئی، یا صحنهای، در فیلمهای حاتمی، که با دقت و صرف وقتِ بسیار
انتخاب یا بازسازی شده است، نمایندة فضای کلی تاریخی و عاطفیِ خاصی است که
بینش هنری و روانشناختی او را نشان میدهد. او گفته بود که حداقل حُسن کارش
در این است که «اورژینال» است، و این «اورژینالیته»، یا اصالت، به خود
حاتمی متعلق بود؛ یعنی نگاه و فکر و احساس او را، که نوعی برداشت عرفانی
و شهودی از زندگی است، بیان میکرد.
به روایت
حاتمی در روزهایی که در تدارک ساختن «سوتهدلان» (1356) بود گرایش عمومی
ــ نوعی مُد و مُدپرستی ــ نسبت به سنتها و آداب و فرهنگ عامه در شعر،
داستان، نمایشنامه نویسی و موسیقی به وجود آمده بود، و او هیچگاه نخواست
خود را با گرایشهای عمومی و جاری هماهنگ نشان دهد. علاقه او به سنت ها و
فرهنگ عامه، که اغلب با شیفتگی و شیدایی همراه بود، از احساس یا نیاز
درونی او ناشی میشد. برای همین، آنچه از این فیلم برای او به صورت سنت
درآمد، همواره متغیر بود. حاتمی را، هنگامی که در جریانِ ساختن آخرین فیلم
ناتمامش («جهانپهلوان تختی») به بستر مرگ افتاده بود، «ایرانی ترین فیلمسازِ
ایرانی» لقب دادند؛ و چه دیر! یادش گرامی باد.
همچنین در
ویکی پدیا آمده است: حاتمی در جایی متولد شد، شبیه همان جایی که رضا خوشنویس در
هزاردستان به مفتش آدرس می دهد؛ خیابان شاهپور، خیابان مختاری، کوچهٔ اردیبهشت. او
دانش آموخته از دانشکده هنرهای دراماتیک است. علی حاتمی حداقل ۱۵ فیلم بلند سینمایی
و مجموعهٔ تلویزیونی ساختهاست. اولین اثر سینمایی حاتمی در سال ۱۳۴۸ با عنوان «حسن
کچل» ساخته شد و آخرین فیلم نیمه تمامش با نام جهان پهلوان تختی که یکی از بزرگ ترین
پروژه های سینمایی او بعد از مجموعهٔ هزاردستان بود، به علت مرگ ناشی از بیماری سرطان
نافرجام ماند. پس از مرگش نیز دو فیلم مبتنی بر هزاردستان با تدوین واروژ کریم مسیحی
(به نامهای کمیتهٔ مجازات و طهران، روزگار نو) ساخته شد. لیلا حاتمی و زری خوشکام،
هنرپیشگان سینما، فرزند و همسر علی حاتمی هستند.
علی حاتمی در
تاریخ 15 آذر ماه 1375 درگذشت. پیکر وی در قطعه هنرمندان بهشت زهرا در قطعه 66 به خاک
سپرده شد. بر روی سنگ مزار وی که در طرفینش رقیه چهره آزاد ملقب به مادر سینمای ایران
و ایفاگر نقش مادر در فیلم مادر و رسام عرب زاده طراح ممتاز فرش های ایرانی دفن شده
اند، یکی از ماندگارترین دیالوگ های فیلم دلشدگان نقش بسته: آیین چراغ خاموشی نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر