توانا: آخرین تصویر سینماییاش مقابل دوربین کارگردان
شهیر ایران، عباس کیارستمی بود و اولین بار زمانی مقابل دوربین قرار گرفت که تنها
نوزده سال سن داشت.
پس از انقلاب اسلامی در دو فیلم سینمایی ایفای
نقش کرد که هر دو فیلم توقیف شدند. در همان سالهای استقرار نظام مذهبی در ایران در
دو فیلم سینمایی «جایزه» به کارگردانی علیرضا داوودنژاد و «خط قرمز» به کارگردانی
مسعود کیمیایی که بر پردهی سینما ظاهر نشدند. او همینطور در چند قسمت از سریال «هزاردستان»
به کارگردانی علی حاتمی نیز حضور داشت اما تمام بخشهایی که او در آن بازی کرده بود
حذف شدند و اینهمه نشان از آن داشت که این هنرپیشه محبوب سینمای ایران مانند جمع کثیری
از هنرمندان با برآمدن نظام نوپای اسلامی از کار و فعالیت هنری منع شدند.
«ایرن زازیانس»، بازیگر ایرانی - ارمنیتبار سینما
و تئاتر در بیستم مردادماه سال ۱۳۰۶ در بابلسر در شمال ایران دیده به جهان گشود. او
در سال ۱۳۲۲ به همراه خانوادهاش به تهران مهاجرت کرد.او تا دیپلم در دبیرستان درس
خواند و در نمایشهای نمایشهای دبیرستانی نیز فعالیت داشت. اولین کاری که موجب شد
ایران به صورت جدی وارد عالم هنر و تئاتر بشود نمایش «کارمند شریف» نام داشت. آنروزها
عبدالحسین نوشین در زندان بود و همسر او لرتا، ایرن را برای بازی در نقش خانم مارگریت
ویندرمیر نوشته اسکار وایلد نامزد بازی میکند. لرتا برای تایید نوشین، ایران را به
همراه خود به ملاقات نوشین میبرد و نوشین او را برای این نقش مناسب مییابد. ایرن
از سال ۱۳۲۹ فعالیت هنری خود را با گروه نوشین در تئاتر سعدی پی گرفت و در نمایش «بادبزن»
نوشته اسکار وایلد بازی کرد. عبدالحسین نوشین را بنیانگذار تئاتر نو در ایران می شناسند.
او از سران حزب توده بود. پس از تیراندازی به محمدرضاشاه
در بهمنماه ۱۳۲۷ ممنوعیتهایی برای حزب توده ایجاد شد. سران حزب توده بازداشت شدند
و نوشین نیز در این میان بازداشت شد. او در دادگاه به سال زندان محکوم شد اما از زندان
به همراه سایر زندانیان حزب توده فرار کرد و به شوروی سابق رفت. پس از فرار نوشین به
شوروی، گروه تئاتری او نیز از هم میگسلد و ایرن به گروه محمدعلی جعفری در تئاتر فرهنگ
ملحق می شود و در کنار توران مهرزاد و شهلا ریاحی فعالیت هنری میکند. «محمدعلی جعفری
را میتوان پیگیرترین و وفادارترین شاگرد نوشین دانست. جعفری پس از از آزادی از زندان
کودتا در اواخر سال ۱۳۳۳ نخستین وظیفه خود را گرد آوردن یاران پیشین دانست.»
ایرن در سال ۱۳۳۷ از طرف محمدعلی جعفری و عطاالله
طاهد به سینما دعوت میشود. ایرن کار سینماییاش را با بازی در فیلمهای «مردی که رنج
میبرد»، ساختهی جعفری و «چشم به راه» به کارگردانی عطالله زاهد آغاز میکند. ایرن
در سال ۳۷ در فیلم سینمایی «قاصد بهشت» به کارگردانی ساموئل خاچیکیان نیز ایفای نقش
کرد. ایرن میگوید که آن زمان سینما در تسخیر فیلمهای ایتالیایی بود اما با اکران
فیلم «قاصد بهشت» مدتی سینما از سیطره ی فیلمهای ایتالیایی بیرون آمد. او درباره نقش
های سينمايی اش می گويد «بازيم در نقش های مختلف متفاوت بود. هر نقشی برايم ويژگی خودش
را داشت و سعی می کردم زن هايی را که نقش شان را بازی می کردم، درک کنم. سير در احوال
اين زنها و مطالعه در باره آنها برايم خيلی جالب بود. به خصوص که هميشه می گفتم من
به علاوه يک زن ديگر، يک تکامل است.» یکی از فیلمهایی که ایران در آن ایفای نقش کرد
و در زمان خود سروصدای بسیار کرد و موجب توقیف آن شد، فیلم «محلل» بود.فیلم محلل، فیلمی
کمدی و عاشقانه بود که نصرت کریمی در سال ۱۳۵۰ آن را کارگردانی کرده بود. نصرت کریمی
پس از انقلاب به خاطر ساخت این فیلم پیش از انقلاب بازداشت شد و چند ماهی را در زندان
سپری کرد. این فیلم در آن زمان مورد اعتراض مرتضی مطهری، روحانی شیعه قرار گرفت. نصرت
کریمی پس از انقلاب اسلامی به دلیل کارگردانی این فیلم علاوه بر زندان، از کار و تدریس
نیز ممنوع شد. ایرن پس از انقلاب که از کار باز داشته شد و در سال ۱۳۶۲ به آلمان سفر
کرد. او قصد داشت که در آلمان بماند و زندگی کند. خواهر ایران در آلمان زندگی میکرد.
ایران در این مورد میگوید: «سال ها به زندگی جمعی
سينما عادت کرده بودم و زندگيم از طريق دستمزد فيلم هايی که بازی می کردم، می گذشت
و چون همسر و فرزند نداشتم، سينما همه زندگيم بود و نياز داشتم چيزی را به جای سينما
در زندگيم جايگزين کنم. سال ۶۲ برای ديدار خواهرم به آلمان رفتم، در آنجا به خودم گفتم
حالا که ديگر نمیتوانم در سينما فعاليت کنم، بايد به فکر چاره باشم. به کمک دوستان
در فرانکفورت در يک کلاس فشرده زبان و کلاس آموزش بهداشت و زيبايی پوست ثبت نام کردم
و چهارده ماه دوره ديدم. دلم نمی خواست به يک کشور خارجی پناهنده شوم و از يک دولت
خارجی کمک بگيرم. به رغم اصرار خواهرم، ترجيح دادم به ايران برگردم و در کنار مردمی
باشم که فيلم های مرا می ديدند. سال ۶۴ در بحبوبه بمبارانهای تهران، برگشتم و بلافاصله
کارم را شروع کردم.
ایرن پس از سالها دوری از سینما در سال ۱۳۸۷در
نقشی کوتاه در فیلم «شیرین» مقابل دوربین عباس کیارستمی قرار گرفت. ایرن در مورد نقشهایی
که بازی کرده است میگوید: «بازیم در نقشهای مختلف متفاوت بود. هر نقشی برایم ویژگی
خودش را داشت و سعی میکردم زنهایی را که نقششان را بازی میکردم، درک کنم. مطالعه
درباره آنها برایم خیلی جالب بود و در هر زمان با نقشی که داشتم زندگی میکردم. همه
نقشهایم را دوست دارم و نمیتوانم هیچکدام را بر دیگری ترجیح دهم و یا حتی نمیتوانم
بگویم کار با کدام کارگردان و یا بازی در کنار کدام بازیگر برایم مهمتر بوده است اما
آن چه مسلم است فیلم خروس به دلیل نقش متفاوتی که نسبت به سایر نقشهایم داشتهام را
بیشتر میپسندم.» ایرن زازیانس، شنبه هفتم مردادماه ۱۳۹۱ بر اثر سرطان ریه در سن
۸۵ سالگی در تهران درگذشت.
بازی ایرن در فیلمهای مطرحی چون «خداحافظ رفیق»
ساخته امیر نادری، «بلوچ» ساخته مسعود کیمیایی، «خروس» ساخته شاپور غریب و «برهنه تا
ظهر با سرعت» ساخته خسرو هریتاش و همچنین نقشآفرینی او در نقش مهدعلیا، مادر ناصرالدین
شاه در سریال «سلطان صاحبقران» ساخته علی حاتمی
در خاطرهها جاودانه شده است. فیلمهایی که ایران در آن ایفای نقش کرده است
عبارت است از: مردی که رنج می برد به کارگردانی محمد علی جعفری ۱۳۳۶، چشم به راه به
کارگردانی عطاالله زاهد ۱۳۳۶-۱۳۳۷، قاصد بهشت به کارگردانی ساموئل خاچيکيان ۱۳۳۷، چشمه
آب حيات به کارگردانی سيامک ياسمی ۱۳۳۸، مرواريد سياه به کارگردانی مهدی رئيس فيروز
۱۳۳۹، سايه سرنوشت به کارگردانی دکتر اسماعيل کوشان ۱۳۴۰، دلهره به کارگردانی ساموئل
خاچيکيان ۱۳۴۱، ساحل دور نيست به کارگردانی سردار ساکر ۱۳۴۱، کشتی نوح به کارگردانی
خسرو پرويزی ۱۳۴۷، پسر زاينده رود به کارگردانی حسين مدنی ۱۳۴۹، همای سعادت به کارگردانی
چاناکيا (هندی) ۱۳۵۰، عمو يادگار به کارگردانی پرويز کاردان ۱۳۵۰، خداحافظ رفيق به
کارگردانی امير نادری ۱۳۵۰، محلل به کارگردانی نصرت الله کريمی ۱۳۵۰، حکيم باشی به
کارگردانی پرويز نوری ۱۳۵۱، بلوچ به کارگردانی مسعود کيميايی ۱۳۵۱، خروس به کارگردانی
شاپور قريب ۱۳۵۲، اکبر ديلماج به کارگردانی خسرو پرويزی ۱۳۵۲، تعقيب تا جهنم به کارگردانی
ربرت اکهارت ۱۳۵۲، موسرخه به کارگردانی عبدالله غيابی ۱۳۵۳، بابا خالدار به کارگردانی
مسعود اسدالهی ۱۳۵۴، اضطراب به کارگردانی ساموئل خاچيکيان ۱۳۵۵، شام آخر به کارگردانی
شهيار قنبری ۱۳۵۵، برهنه تا ظهر با سرعت به کارگردانی خسرو هريتاش ۱۳۵۵، زخم خنجر رفيق
به کارگردانی عزيزالله بهادری ۱۳۵۸، سلطان صاحبقران به کارگردانی علی حاتمی ۱۳۵۸، جايزه
به کارگردانی عليرضا داودنژاد ۱۳۶۲ و خط قرمز به کارگردانی مسعود کيميايی ۱۳۶۲.
۱ نظر:
با سلام
در پاراگراف سوم عطاا... زاهد صحيح است
ارسال یک نظر