استاد «اکبر گلپایگانی» بدون شک یکی از بزرگان
هنر و موسیقی کشورمان هستند که آثار ایشان را چندین نسل شنیده و لذت برده است.
صدای زیبا و سواد بالای موسیقی ایشان و خلاقیتی
که در موسیقی داشتند باعث شد آواز ایران از حالت یکنواختی خارج شده و هر سلیقهای
شیفته شنیدن صدای منحصر به فرد ایشان شود. عشقی که ایشان به موسیقی ایرانی دارند قابل
وصف نیست به طوری که ایشان میگویند: «من با موسیقی بزرگ شدم و همه چیزم موسیقی است
و موسیقی مرا به خدا نزدیک میکند. همیشه هم گفتهام به جز موسیقی به هیچ چیز دلبستگی
زیادی ندارم. چون تقریبا در اواخر عمرم هستم باید بیشتر به خدا نزدیک شوم و این موسیقی
است که مرا بیشتر به خدا نزدیک میکند وگرنه همه چیزها یک روز تمام میشود.»استاد گلپا
علاقه عجیبی به مردم کشورش نیز دارد و در مورد مردم ایران میگوید: «در حقیقت هرچه
دارم مال مردم است و من برای مردم زندگی میکنم و آرزو میکنم که همیشه سلامت باشند
و هیچ مشکلی در زندگی نداشته باشند. این استاد موسیقی ایرانی همیشه از همکارانش و اساتیدش
به نیکی یاد میکند و اعتقاد دارد عدهای از هنرمندان هم مثل اقایان تاج، ادیب خوانساری،
حاج محمد ایرانی و نورعلی خان برومند همانند چراغ راه بودند و همیشه باید عدهای پیدا
شوند که چراغ راه شوند و جوانان را برای کمک به مردم ایران تشویق و آماده کنند. به
مناسبت هشتاد و سومین سالروز تولدشان با ایشان به گفتگو نشستیم و نظراتشان را در مورد
مسائل روز موسیقی جویا شدیم. استاد نیز مثل همیشه به گرمی پذیرای ما بودند و صحبتهای
خوبی را مطرح کردند. این گفتگو را در ذیل میخوانید.
اکبر گلپایگانی
چرا اینقدر نسبت به گذشته کمکار شدهاید؟
از آنجا که جوانان را دوست دارم و شاگردهای متعددی
چون آقایان مهاجر، شایگان، رحیمی، رضائیان، صادقیان و خوشرو دارم بیشتر به این جوانها
میرسم و آن کاری که وظیفه داشتم برای مردم ایران انجام دهم، را انجام دادهام. من
هیچوقت صحبت نمیکنم و از «من» هم خیلی بدم میآید، من گلپا هستم و به توصیه استادم
کاری که دیگران میکردند را نکردم و دنبال کار جدیدی بودم که از خود ارائه دهم و خوشبختانه
از آنجا که دلم با مردم بود و مردم هم مرا دوست داشتند، موفق شدم و وظیفهام را طی
این مدت انجام دادهام. از شاگردانم هم پولی دریافت نمیکنم چراکه فکر میکنم ترکیب
کردن موسیقی، ادبیات و هنر با پول، بزرگترین اشتباه است و همان پول است که فساد را
بوجود میآورد. البته باید زندگی کرد ولی در یک حد درست و حسابی و مناسب ولی هول زدن
در هر کاری بخصوص کارهای هنری به نظرم اشتباه است.
آیا در ایران کنسرت برگزار میکنید؟
نه، من کارهایم را کردهام ولی برای اینکه خالی
از عریضه نباشم کارهایی برای موسیقی کردهام که نمونهاش کار اخیرم «ویرانه» است که
به صورت رایگان روی سایت قرار دادهام. شعر «ناگفته» را هم به همان صورت از طریق سایت
اختصاصیام به صورت رایگان به مردم هدیه دادیم و دو، سه کار دیگر نیز متعلق به آقای
جهانبخش پازوکی و اقای توکل را آماده کردهام که انشاءالله در فرصت مناسب به مردم
ایران تقدیم میکنم. نه اینکه بفروشم بلکه روی سایت قرار میدهم تا در صورت نیاز بردارند.
البته هر کسی این آهنگها را دانلود کردند میتوانند در حد توان به نیازمندان و کودکان
کار کمک کند. همانطور که گفتم من کارهایم را کردهام و اگر هم چیزی دریافت کنم به نظرم
گناه است.
میدانید که هوادارانتان در ایران زیاد است و به
همین دلیل پرسیدم که چرا کنسرت برگزار نمیکنید؟
سعدی میگوید «گر نبیند، چه بود فایده چشم بصیر؟»
اگر چشمتان نبیند حتی اگر چشمتان بصیر باشد، زاغ یا مشکی یا زیبا به چه درد میخورد؟
من یک شهروند ایرانی هستم و به من گفتهاند که نباید در اینجا بخوانم! من هم نخواندهام
و نشستهام. حتی از خانه هم بیرون نمیروم بجز برای ورزش. از آنجا که در تیمهای مختلف
چون دارایی، تهران جوان بودم به ورزشکاران علاقهمند هستم بخصوص که دوستان نزدیکی چون
مرحوم تختی، امامعلی، مهدیزاده، طالقانی و ملاقاسمی داشتهام که الان دیگر با اینها
و خاطراتشان زندگی میکنم. اشعار حافظ، سعدی، مولانا که مردان بزرگی بودهاند را دوست
دارم و میخوانم. هیچ عیبی هم ندارد که یک مدت از عرصه خوانندگی دور باشم.
همچنان حساسیتها درمورد عدم برگزاری کنسرت و خواندن
درمورد شما مثل گذشته است؟
از همین وزارت ارشاد برایم نامه آمده که شما میتوانید
مستندی بازی کنید و نوارهای جدیدتان را برای پخش بدهید. اما من حالا دیگر خودم دوست
دارم با مردم خلوت کنم. خانه من درویشی است و از صبح تا شب هرکس دلش بخواهد، میآید.
آنها که ورزشکارند، صبح میآیند و با هم ورزش میکنیم برای حفظ صدا. صدا مال خودم است
و هدیه خداوندی است و تا آخر عمر در خدمت مردم هستم و باید صدا را حفظ کنم و مواد بد
را از صدا دور کنم. باید با هنرمندان زیادی مثل فخرالدینی، توکل و خیلی از دوستان بزرگ
کار کرد. همان فردی هم که چشمش نمیبیند یکی از حواسهای دیگرش انقدر قوی میشود که
واقعا مبهوت میمانیم. شاگردانی دارم که نابینا هستند ولی از آنها که بینا هستند هم
بهتر میخوانند و ردیفها را بهتر میدانند. باید واقعا به اینها محبت کرد و آنها که
دستشان به دهنشان میرسد باید به کسانی که گرفتاری مالی دارند کمک کنند.
موسیقی ایران را در چه وضعیتی میبینید؟
موسیقی، موسیقی است و مردمی که میشنوند باید تشخیص
دهند که چه نوع موسیقی را دوست دارند؟ اگر آشپزخانه خانه خودتان را ندانید که کجاست
چطور میتوانید آشپزخانه خانه دیگری را یاد بگیرید؟! خودتان باید قضاوت کنید که این
اشتباه است. ما باید او به موسیقی مملکت خودمان که مثل نماد و پرچم است برسیم. آقای
انوشیروان روحانی و بچههای دیگر کسانی هستند که موسیقی ایران را خوب میشناسند و میتوانند
خوب کار کنند. میتوانیم روی موسیقیهای رپ، جاز، عرب و ترک هم مطالعه کنیم و به موسیقیهای
آنها هم بیفزاییم نه اینکه آن موسیقی را هم خراب کنیم.
درباره آقای سالار عقیلی و مصاحبهشان در شبکه
خارجی و حواشی بعد از آن که منجر به برکناری از جشنواره موسیقی فجر شد، نظرتان چیست؟
داخل منزلمان نوشته شده که غیبت دیگران و بحث سیاسی
ممنوع! آقای سالار عقیلی دوست من است و دیدن من هم میآید هرچند که تفاوت سنی داریم.
ما باید به اینها یاد دهیم که کار شما موسیقی است و موسیقی است که شما را به خدا نزدیک
میکند و به نظر من هیچ چیز دیگری نمیتواند فرد را همچون موسیقی به خدا نزدیک کند.
موسیقی یک علم است. در مورد سالار عقیلی تا انجایی که از او شناخت دارم او کسی نیست
که از وطن خودش جدا شود و بخواهد بدی دیگران را بگوید. خدا کند این سوءتفاهمات رفع
شود و مردم ایران همه همدیگر را دوست داشته باشند و کاری کنند که موسیقیشان پیشرفت
کند.
اکبر گلپایگانی
نظرتان درمورد موسیقی کشور که به تکرار افتاده،
چیست؟
ما یک زمان موسیقیهای متفاوت داشتیم؛ عدهای جاز
دوست داشتند که ویگن، منوچهر، روانبخش و عارف بودند و دنبال آنها میرفتند. عده دیگری
دوستدار موسیقی عربی بودند و دنبال آقای سپهری و دوستان دیگر میرفتند. عده دیگری هم
موسیقی اصیل ایران را دوست داشتند. برنامهای به نام «گلها» داشتیم که شامل «گلهای
جاودان و رنگارنگ و برگ سبز و شاخه گل» که هرکس هرچه میخواست در اختیارش بود. اگر
کسی میخواست موسیقی سنگین و قشنگی را گوش کند، گلهای جاودان را گوش میکرد و هروقت
هم که دوست نداشت در رادیو قسمتهای مختلفی مثل نوایی از موسیقی ملی را میشنید. برنامههای
دیگری مثل «شما و رادیو» هم میتوانست سلایق عدهای را برآورده کند.
جوانها در عرصه موسیقی چگونه هستند؟
خوشبختانه در کنسرتهای اخیر که هم سرتاسر اروپا
و آمریکا و استرالیا بود مواردی را دیدم که اصلا باور نمیکردم. نوجوانان ۱۳، ۱۴ سالهای
را جلوی سن میدیدم که تصور میکردم حتی زبان فارسی ندانند اما خوشبختانه زبان فارسی
میدانست و به من میگفت که گلپا جان شما چهچهه بزن. تعجب میکردم که چطور چهچهه زدن
در میان آنها رسوخ کرده است. آواز خواندن در رشته خواندن آخرین مرحله هنری است. یک
وقت شما اجراکننده هستید و هنرمندی مثل آقایان جهانبخش پازوکی یا توکل آهنگی میسازد
که شاعر دیگری برایش شعر دیگری میگوید پس صاحب اثر آهنگساز و شاعر است. وقتی من و
دیگر خوانندگان اثار این عزیزان را میخوانیم در حقیقت اجراکننده آثار خوب آنها هستیم
که خوب یا بد اجرا کردن ما هم مراحل بعدی کار است که چه کسی از پس اجرای آهنگ به درستی
برمی آید. بعضا آهنگی برای خانمی ساخته میشود که اشتباها یک آقا آن را میخواند یا
برعکس. وقتی بنان، «دیلمان» را خواند اثر خودش است و آنجا دیگر اجراکننده نیست بلکه
ابداعکننده است. ادیب خوانساری، ایرج، قوامی، فاختهای و بنان و... وقتی ترانه میخوانند
در حقیقت اجراکننده هستند ولی وقتی آواز میخوانند، ابداع میکنند که این فرق معامله
است.
به مناسبت تولدتان برای هوادارانتان حرفی دارید
که بگویید.
آنها که صدای خوب دارد و از خدا هدیه گرفتهاند
مانند این میماند که استخر پرآبی داشته باشند که در آن یا شنا کنند یا دو، سه نفر
را خفه کنند! صدای خدادادی مثل یک چاقوی تیز است که میتوانید با آن یا قلب کسی را
عمل کنید یا کسی را بکشید. ما باید این را در راه خودش استفاده کنیم چراکه متعلق به
مردم است و ما برای مردم کار میکنیم. اگر مردم ما را دوست دارند به خاطر این است که
همه چیزمان متعلق به مردم است. ستاره سینما، شاعر، نقاش، هنرمند، خواننده روزی که از
مردم جداشوند باید فاتحهشان را خواند. الان هم منتظر شاگردم آقای فرهاد رحیمی هستم
که آهنگش را گوش کنم که اگر نقاط ضعفی دارد را تصحیح کرده و به مردم ایران تقدیم کنم.
ایشان خیل باذوق است و زحمت زیادی کشیده و اهل اینکه بخواهد پولی از کسی بگیرد، نیست
و فقط به خدا و جوانان و مردم ایران عشق میورزد.
نظرتان در مورد صدای آقای فرهاد رحیمی چیست؟
نظرم در مورد همه خوانندگان کشورم، مثبت است. من
از آنها پول نمیگیرم و به خاطر دلم دوست دارم اما اگر آقای رحیمی و دیگر شاگردانم
صدای مناسبی نداشتند، مطلقا با آنها کار نمیکردم ولی چون آتیه درخشانی دارند میدانم
که آینده موسیقی ایران در چنگال همینهاست. باید کمکشان کنیم و تشویق کنیم که در این
کار پیشرفت کنند.
انشاءالله آهنگی که آقای رحیمی برای تولد شما
خواندهاند را بپسندید!
انشاءالله که خوشم بیاید. من اگر خوشم نیاید،
همان اول میگویم که خوشم نیامده است. من برای عدهای صاحب نظر میگذارم تا نظرشان
را بدهند و در صورت مثبت بودن آنوقت کار منتشر میشود.
اینطور که معلوم است خیلی زحمت کشیدند چراکه در
واقع کادوی تولد شماست!
حتما چون تولد من نزدیک بوده به منظور رونمایی
در روز تولدم این کار را کردهاند. ولی من همین جا از این آهنگ رونمایی میکنم چراکه
او بچه پاک و زحمتکشی است و امیدوارم در کارش موفق باشد.
ممنون استاد و تشکر میکنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر