۱۳۹۴ تیر ۲۹, دوشنبه

گفتگوی اختصاصی قدیمی ها با داریوش طلایی: تا سال 1348 در سینما بودم




قدیمی ها - علی رجبی و محمد رفیعی: ماجرای جالبی بود که در دقایق پایانی روز با مرد قدیمی سینما و ورزش تماس گرفتیم، انتظار می رفت این گفتگو و دیدار را بنا بر شرایطی که برایش مقدور نباشد، قبول نکند، ولی ورق برگشت، او با بزرگواری خود، ما را برای فردای آن روز به محضر خویش فرا خواند.
بلاخره پس از ساعت ها سفر و ممارست توانستیم، مرد بازو طلایی ایران را در چند کیلومتری تهران و در کنار امواج نیلگون خزر ملاقات کنیم، در ابتدای امر با نکته ی غیر قابل تصوری رو به رو گشتیم و آن نکته این بود که بازو طلایی ایران هنوز هم با ورزش دو یار جدایی ناپذیر است و از آن رهایی نمی یابد. او راز سلامتی و شادابی خود را همواره در ورزش می بیند و به ما و تمامی جوانان توصیه می کند از ورزش هیچ گاه دور نباشید، بله همانطور که متوجه شدید هنرمندی که با او به مصاحبه نشستیم، احمد بازو طلایی مشهور به داریوش طلایی بازیگر و قهرمان اسبق زیبایی اندام ایران می باشد.
داریوش طلایی ابتدا در ورزش های زیبای اندام به شهرت رسید و سپس به دعوت داریوش اسدزاده به روی صحنه تئاتر و بعد توسط زنده یاد سیامک یاسمی، تهیه کننده و کارگردان معروف سینما، بر روی پرده نقره ای سینما ظاهر شد. در حدود 4 سال فعالیت در 19 فیلم همچون «شمسی پهلوان»، «شیرین و فرهاد»، «جهنم سفید»، «الماس 33»، «دنیای پر امید»، «دختر کد خدا» و... در کنار بزرگان سینما در دهه 40 شمسی به بازیگری پرداخت و با توجه به شرایطی که خود در این گفتگو اظهار می دارد از سینما در آغاز دهه 50 کناره گیری کرد. داریوش طلایی این روزها پس از سال ها کوشش چه در عالم هنر، ورزش و حتی تجارت دوران بازنشستگی خود را در دامن سبز طبیعت و هوای پاک به همراه صدای امواج دریایی خزر سپری می کند، امید و آرزویش گره گشایی دست های مردمی است که این روز ها در چنگال فقر مادی و معنوی به سر می برند.


داریوش طلایی

آنچه در ادامه از نظرتان می گذرد، اولین گفتگوی اختصاصی با داریوش طلایی در فضای مجازی است که توسط گروه مجله اینترنتی قدیمی ها تهیه شده است، به امید آن که مورد لطف و عنایت شما صاحبدلان فرهیخته قرار گیرد.

ابتدا از فعالیت خود در حوضه ورزش بگویید؟
من ابتدا والیبالیست بودم و وقتی دیپلم گرفتم به ورزش زیبایی اندام که آن زمان بیشتر با این لغت مرسوم بود، وارد شدم. باشگاهی که در آن ورزش می کردم، 1700 عضو داشت و من بعد از 4 سال، نماینده باشگاه شدم. در این ورزش چون نمی توانستم به صورت تیمی کار کنم، این ورزش را به صورت انفرادی ادامه دادم و در حدود 5 سال نتیجه خوبی گرفتم و در سال 1341 در مسابقات زیبای اندام که توسط روزنامه اطلاعات صورت گرفته بود، شرکت کردم و در فینال این مسابقات که در سینما «دنیا» برگزار شد به عنوان نفر اول در گروه قد بلند انتخاب شدم.

در صورت امکان از دوستانی که با آن ها در ورزش زیبایی اندام همکاری داشتید، نام ببرید؟
خیلی از این دوستان را شما نمی شناسید و معروفیت چندانی کسب نکردند. اما می توانم به یکی از آن ها که بعد از ورزش معروفیت بسیاری کسب کرد، زنده یاد داود مقامی، خواننده سرشناس اشاره کنم. ایشان در دسته قد متوسط، مقام سوم را در مسابقات کسب کرد.

شما چگونه به بازیگری راه یافتید؟
ابتدا در سال 1342 به دعوت داریوش اسدزاده که کارگردان بود، در یک تئاتری به نام «گربه و قناری» بازی کردم و این نمایشنامه برای تلویزیون ملی آن زمان اجرا شد که با استقبال بسیار مردم مواجه گردید.

بازیگری در سینما را چگونه آغاز کردید؟
من در سال 1342 الی 1343 به کلاس های آموزشی «آناهیتا» زیر نظر گروه اسکویی ها (مهین اسکویی و مصطفی اسکویی فارغ التحصیل دوره های تئاتر علمی در شوروی سابق زیر نظر استیلاوسکی بودند) راه یافتم. ابتدا از طرف دکتر کوشان در استودیو «پارس فیلم»، زنده یاد امین امینی و زنده یاد سیامک یاسمی برای بازی در سینما پیشنهاد گرفتم، ولی به یاد دارم سیامک یاسمی به تازگی فیلم «گنج قارون» را ساخته بود و موفقیت بسیاری در سال 1344 کسب کرده بود، او به دنبال تهیه فیلم بعدی اش، از من برای بازی در فیلمش دعوت کرد و من پیشنهادش را قبول کردم. فیلم سیامک یاسمی که با بازی من کلید خورد، «شمسی پهلوان» نام داشت. من نقش اول این فیلم را مقابل فروزان داشتم و مبلغ 5 هزار تومان دستمزد گرفتم، البته این مبلغ در برابر دستمزد دیگر بازیگران ناچیز بود.

استقبال مردم از شما به عنوان چهره ای تازه در این فیلم چگونه بود؟
در این باره باید بگویم که استقبال بسیار عالی بود، به طوری که وقتی در نوروز 1345 این فیلم به نمایش عمومی درآمد، تمامی سینما هایی که این فیلم را برای نمایش داشتند، مملو از جمعیت بود و فیلم با استقبال و علاقه مردم روبرو شد.

اگر از اکران فیلم «شمسی پهلوان» خاطره ای دارید، بگویید؟
یادش بخیر موقع اکران این فیلم در نوروز 1345 در اصفهان به سینما برای اکرانش رفتم، ولی نگذاشتم، مردم بفهمند من بازیگر این فیلم هستم و بطور نا محسوسی در این سینما حضور به عمل آوردم.




https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEijlpNXYiCCwH_zoZU7Em5SuKAItrDBBpABz-CkW821XWJ1uYyung2GiQHVzZFZboBqcxCV6nRJxjrkYY3dUhXz8om10Km8DbsLWMhX0gj-oRlu2KNDS0iBlnCy5qLWCw3MX7soZT48w5X_/s1600/3.jpg
 فروزان و داریوش طلایی (فیلم شمسی پهلوان)
سوال مهمی که در اینجا می توان مطرح نمود، مبنی بر آن است که آیا در آن موقع ورزش با سینما تداخلی داشت؟
خیر به هیچ عنوان، وقتی به سینما آمدم، در آن زمان من کارمند دولت بودم و همواره خودم را حفظ کردم. البته ناگفته نماند که من از ورزش قهرمانی خودم را دور کردم، ولی به ورزش در حد سلامتی ادامه دادم که این موضوع تا همین الان هم ادامه دارد و خواهد داشت و به شما و تمامی جوانان هم ورزش کردن را سفارش می کنم.

فیلم «شمسی پهلوان» نوشته چه کسی بود؟
این فیلم نوشته سرهنگ زمانی بود. من به همراه فروزان، کامی کسروی و... در این فیلم همبازی بودم.

آیا مجلات قدیم  از شما عکس یا مطلب منتشر می کردند؟
مجلات آن زمان اگر قرار بود عکس یا مطلبی از شخصی منتشر کنند، پول می گرفتند و من به عنوان چهره ورزشی شناخته شده بودم و احتیاجی به تبلیغ نداشتم. البته نظرم این بود که باید مجلات خودشان از ما عکس و مطلب بگذارند و زیاد پیگیر این موضوع نبودم، ولی اشتباه می کردم باید به این وسیله برای خودم تبلیغ می کردم. در تمام مدت فعالیتم، تنها سه بار عکسم روی مجله «فیلم و هنر» چاپ شد، ولی زنده یاد ایرج رستمی این قدر پول به مجله «فیلم و هنر» به مدیریت علی مرتضوی، داده بود که همیشه عکس او روی جلد و پشت جلد مجله بود و بسیاری از مردم نامه نوشته بودند و اعتراض کرده بودند که چرا از ایشان همیشه عکس می گذارید. به هر ترتیب این چیزها زیاد برایم اهمیت نداشت، چون من قبل از آن که به سینما بیایم، چهره شناخته شده ای در عالم ورزش بودم.

از فیلم «غروب بت پرستان» بگویید؟
«غروب بت پرستان» بهترین فیلم من بود. متاسفانه همان افرادی که عاشق فیلم فارسی بودند، تشریف بردند در جاده کرج و استودیو «پارس فیلم» را آتش زدند. تمامی نگاتیو ها، آنونس و نسخه کامل این فیلم که در دست دکتر کوشان در استودیو «پارس فیلم» بود، ولی چون خود ایشان در استودیو حضور نداشت، تمامی این آثار آتش گرفت و خیلی از فیلم ها کاملا نابود شد. اصلا نسخه ای از این فیلم موجود نیست.

کار هنری خود در سینما را تا چه سالی ادامه دادید؟
من تا سال 1348 در سینما بودم، ولی وقتی دیدم از نظر مالی تامین نیستم، سینما را ترک کردم. بازی در فیلمی با دستمزد 5 هزار تومان هزینه های زندگی را تامین نمی کرد.

آیا در سینمای قدیم فیلم های هنری ساخته می شد؟
سینمای قدیم اصولا تجاری بود و بحث فیلم های هنری اصلا مطرح نبود. اصولا فیلم می ساختند که پول بسازند. امروزه است که بعضی از فیلم ها هنری است و شما در هالیوود امروز هم بیشتر فیلم های تجاری می بینید و کمتر فیلم هنری ساخته می شود.
سینمای ایران از سال 1349 وارد موج فیلم های کلاه مخملی شد که اصلا به تیپ من نمی خورد و من سینما را رها کردم و به دنبال حرفه ام در تجارت رفتم. من با تاسیس رستوران ها در تهران کلا از هنر کناره گیری کردم و شرایط بهتری برایم رقم خورد. ابتدا در قبل از انقلاب رستوران داشتم و خدا را شکر، موفق بودم. بعد از انقلاب در میدان ونک رستورانی به اسم «کبابخانه پیشی» و پس از آن در خیابان ملاصدرا رستورانی به اسم «پیتزا پیشی» و در آخر رستورانی به اسم «کبابخانه ریحون» در خیابان جردن تاسیس کردم که بسیار موفق بود.

از حضور خود در دو فیلم «دنیای پر امید» و «بهشت دور نیست» در کنار زنده یاد محمد علی فردین بگویید؟
در قدیم فیلمنامه را کامل برای خواندن به بازیگر نمی دادند و اصولا تیکه های مختلف فیلمنامه را به بازیگر می دادند و ضبط می کردند و بعد از اکران ما فیلم را کامل می دیدیم. متاسفانه در فیلم «دنیای پر امید»، زنده یاد اسماعیل ریاحی مرا اغفال نمودند و ایشان گفتند: شما درست است که نقش اول را در مقابل فروزان بازی کردی، ولی بعضی وقت ها نقش دوم و منفی بیشتر به شما جواب می دهد. گفتم: باشه و نقشم را قبول کردم. در خیلی از صحنه ها می توانستم بیشتر در مقابل فردین بازیگری کنم، ولی برای فردین که نقش اول بود زیاد جالب نبود و به نقش او لطمه می خورد. در فیلم «بهشت دور نیست» هم در مقابل فردین نقش منفی را بازی کردم که بعد از آن زیاد مورد رضایتم نبود و خلاصه چون پولی در این کار نبود و می خواستم در رفاه خوبی زندگی کنم از آن جدا شدم.

چه خاطره ای از فیلم «دنیای پر امید» دارید؟
یادم هست در قسمت های پایانی این فیلم بین من و فردین نبردی رخ می دهد و من در باتلاق می افتم و او دستم را می گیرد و بیرون می آورد. من به کارگردان گفتم: در این هنگام که او دستم را می گیرد و مرا نجات می دهد، من به فردین مشتی بزنم که چهره ام در فیلم منفی تر بشود. کارگردان گفت: آن فردین است و نقش اول، نباید کتک بخورد.

حدود چند سال در سینما بودید و چند فیلم بازی کردید؟
در طول 3 الی 4 سالی که در سینما بودم حدود 19 فیلم بازی کردم، ولی چون شهرت ورزشی داشتم، زیاد برایم شهرت سینمایی مهم نبود. امروزه در سینما برای جوانان شهرت حرف اول را می زند و خیلی ها از نظر مالی مشکل دارند، چون در ایران آرتیست به عنوان شغل کاملی محسوب نمی شود.

بنا بر گفته خودتان «از درآمد و دستمزد پایین سینما ناراضی بودید»، اگر دستمزد خوبی به شما برای بازیگری در سینما می دادند به بازیگری ادامه می دادید؟
خب بله، چون اموراتم با پول سینما می چرخید. من نقش اولی که بازی کردم، دستمزدم از 5 تا 25 هزار تومان بود. زنده یاد فردین دستمزدی در حدود 30 و 60 هزار تومان می گرفت و وقتی که فیلم «گنج قارون» را بازی کرد و به نمایش در آمد، بعد از آن دستمزدش 200 هزار تومان شد، چون می گفتند: فیلم گنج قارون در حدود 6 میلیون فروخته است.

شما فیلم «الماس33 » بازی کردید که توسط داریوش مهرجویی کارگردانی شد، کار این کارگردان را چگونه در این فیلم ارزیابی می کنید؟
آقای داریوش مهرجویی درس فلسفه خوانده بود و وارد کارگردانی سینما شد. ایشان تحصیلات خوبی داشت و با جامعه آشنا بود. وقتی مهرجویی می خواست این فیلم را بسازد از فیلم های هالیوودی آن زمان نظیر جیمز باند به نوعی تقلید کرد و از طرفی با این که امکانات بهتری نسبت به قبل برای فیلم های ایرانی در اختیار داشتیم، نظیر هلکوپتر و کشتی، ولی در برابر فیلم های هالیوود صفر بودیم. این فیلم جز فیلم های طولانی و پر هنرپیشه بود که به عنوان اولین فیلم مهرجویی رقم خورد. «الماس33» متاسفانه با فروش و استقبال خوبی رو به رو نشد.

از چگونگی ورود خانم نیلوفر توسط خودتان به وادی سینما بگویید؟
من با خانواده ایشان از طریق یکی از بستگانم رفت و آمد داشتم. روزی که من فیلم «شمسی پهلوان» را بازی کرده بودم و اکران شده بود، در متل قو بودم، در آن جا آقایی به نام رحیمیان به من گفت: خانم شهین خلیلی (نیلوفر) علاقه زیادی به بازیگری دارد. بلاخره با نیلوفر به یکی - دو دفتر سینمایی در تهران رفتم که بعدها برای استودیو «پارس فیلم» و زنده یاد ساموئل خاچیکیان بازی کرد. من با او در سه فیلم به نام های «شیرین و فرهاد»، «جهنم سفید» و «ببر مازندران» همبازی بودم.


داریوش طلایی و رضا فاضلی

با زنده یاد رضا فاضلی در دو فیلم «الماس 33» و «قهرمان شهر ما» همبازی بودید، بازی و اخلاق ایشان در سینما به عنوان یک هنرمند چگونه بود؟
زنده یاد رضا فاضلی، آدمی بسیار جالب و روشن فکری بود. خودم با ایشان در کار ورزش آشنا بودم و وقتی می خواست فیلم «قهرمان شهر ما» را کلید بزند، یادم نمی رود به من گفت: می آیی با من در این فیلم بازی کنی. گفتم: با کمال میل. در این فیلم مقابل او نقش منفی را در کنار تعدادی از بازیگران خارجی بر عهده داشتم و همین حضورم وزنه سنگینی در فیلم بود. برای بازی در این فیلم هیچ پولی از زنده یاد فاضلی نگرفتم، ولی وقتی که می خواستم اولین اتومبیل خودم در سال 1967 بخرم، برای خرید اتومبیل پیش زنده یاد ناصر ادیب (همسر دوم خانم نیلوفر) فروشنده و رییس صنف اتومبیل فروش ها رفتم. برای خرید اتومبیل تنها 10 هزار تومان داشتم به زنده یاد فاضلی زنگ زدم و گفتم: می خواهم ماشینی به قیمت 15 هزار تومان بخرم و تنها 10 هزار تومان دارم. او گفت: گوشی تلفن را به ناصر ادیب بده. او به ناصر ادیب گفت: من 5 هزار تومان پول ماشین ایشان را می دهم. همین باعث شد تا من به اتومبیل مورد نظرم دست پیدا کنم.

گذشته هنری خود را چگونه ارزیابی می کنید و آیا دلتنگ گذشته می شوید؟
من وقتی اولین فیلمم «شمسی پهلوان» را بازی کردم، برای مجله جوانان یک فتو رمان تهیه کردم. فتو رمان به این صورت بود که تعدادی عکس ها را به همراه دیالوگ نوشته شده در مجلات چاپ کنید. من یک فتو رمان به نام «بردگان شیطان سفید» که در مورد مواد مخدر و هرویین بود با بازی خودم و فریبا خاتمی در این مجله منتشر کردم. با توجه به موقیعتی که در سینما داشتم و خیلی راحت می توانستم نقشی را ایفا بکنم، اگر کسی مرا راهنمایی می کرد که به ایتالیا بروم و تنها در چند فیلم، حتی مجانی کار کنم، امکان موفقیتم خیلی بیشتر بود. چون از نظر فیزیک اندام و صورت برای این کار مناسب بودم، علی الخصوص اینکه پرورش اندام و والیبال کار کرده بود و به راحتی می توانستم آدمی را سر دست بلند کنم و در صحنه های اکشن کار کنم و شرایط بهتری را می توانستم در سینما داشته باشم. البته باید قبول کرد دیگر صحبت دلتنگی نیست و زمان گذشته و زمان را نمی توان متوقف کرد.
بعد از جدایی از سینما سالی چند بار سفر می رفتم و این سفر ها برایم حتی خاطره انگیز تر از سینما بود.

آیا به هنر موسیقی هم علاقه ای دارید؟
خب معلومه که علاقه دارم، اصلا زندگی بدون موسیقی معنایی ندارد. من بیشتر به موسیقی های ملایم علاقمند هستم و از شنیدن برنامه  «گلها» که در قدیم از رادیو پخش می شد، لذت می برم و صدای خواننده هایی مثل ایرج، مرضیه و علیرضا افتخاری را دوست دارم.

داریوش طلایی این روزها چه می کند و چه آرزویی دارد؟
آرزو دارم، زمینی که دارم شرایطش خوب بشود و به صورت مسکونی در بیاید تا آنرا با قیمت خوب بفروشم و با پولش احسان و کار خیر بکنم و این پول را به کسانی که احتیاج دارند، بدهم. ضمنا من دوست دارم یک کار فرهنگی از خودم به یادگار بگذارم. این روزها کم و بیش چنین کارهایی می کنم و انرژی که می گیرم از احسان کردن به صورت مادی و معنوی به هموطنانم هست.

حرف آخر شما به عنوان ختم این گفتگو چیست؟
حرفم به جوانان امروز این است. جوانانی که فکر می کنند که اگر به سینما بیاند و هنرپیشه بشوند کارشان تمام است، نه این طور نیست. این کار به عنوان یک شغل است یک عده ای موفق و عده ای ناموفق هستند. در کل یک سری عوامل برای تمامی هنرپیشه ها وجود دارد که می تواند یک بازیگر گل بکند، مثل آقای بهروز وثوقی.
من با حضورم در سال 1345 معروف تر از بهروز وثوقی شدم با اینکه ایشان در چند فیلم قبل از من بازی کرده بود، ولی او بعد از من بیشتر فیلم بازی کرد. بهروز وثوقی بعد از سال 1345 در فیلم «خداحافظ تهران» به کارگردانی ساموئل خاچیکیان و «هاشم خان» به کارگردانی زرین دست را بازی کرد و به همراه پوری بنایی یک زوج هنری را تشکیل داد و بعد از آن دستخوش شهرت بیشتر توسط مسعود کیمیایی قرار گرفت و موفقیتش هر روز بیشتر شد، ولی چون من کم کار و مدت زمان کمتری در سینما بودم، شهرتم در حدود 20 درصد بود و اگر پیشنهاد استودیو «پارس فیلم» را برای بازی در 5 فیلم قبول کرده بودم، راهم در سینما بهتر بود. از طرفی اگر در سینما می ماندم و به تجارت ادامه نمی دادم، با کمال تاسف شاید مثل حدود 90 درصد هنرپیشه ها، امروزه از نظر مالی مشکل داشتم و از امکانات کمتری برای زندگی برخوردار بودم.

در پایان گروه مجله اینترنتی قدیمی ها، همواره برای این هنرمند ارزشمند سینما و ورزش ایران آرزوی سلامتی و تندرستی دارد.

داریوش طلایی

داریوش طلایی


داریوش طلایی و علی رجبی

داریوش طلایی

داریوش طلایی

داریوش طلایی

داریوش طلایی

داریوش طلایی و محمد رفیعی

محمد رفیعی، داریوش طلایی و علی رجبی

فروزان و داریوش طلایی

داریوش طلایی و ساموئل خاچکیان

داریوش طلایی و کامی کسروی

داریوش طلایی

فروزان و داریوش طلایی

داریوش طلایی

فرانگیس فروهر و داریوش طلایی

اسدالله یکتا و داریوش طلایی

منوچهر وثوق، داریوش طلایی و فریبا خاتمی

لیلا فروهر و داریوش طلایی

پروین غفاری و داریوش طلایی

زنده یاد تقی ظهور و داریوش طلایی (فیلم الماس 33)

نیلو فر و داریوش طلایی

داریوش طلایی

داریوش طلایی و فریبا خاتمی (فتو رمان بردگان شیطان سفید)

نیلوفر و داریوش طلایی

داریوش طلایی و رضا فاضلی

داریوش طلایی در مسابقات زیبایی اندام

محمد علی فردین فردین و داریوش طلایی


۵ نظر:

ناشناس گفت...

با تشکر از مجله قدیمی ها

آیا گروه های فشار استودیو پارس را آتش زدند ؟

اگر این امکان وجود دارد، لطفا با آقای کامی کسروی هم گفتگویی داشته باشید.

با تشکر مجدد

سیامک از کرمانشاه گفت...

انصافا آقای داریوش طلایی جزء بازیگران خوش سیما با فیزیک بدنی بسیار خوب بودند واصلا نباید نقش منفی به ایشان می دادند !

ناشناس گفت...

تیپشون چیزی ازهنرپیشگان هالیوود کم نداشت , واقعا خوش تیپ بودند .

فرید گفت...

ممنون ازاینکه با آقای داریوش طلایی گفتگو کردید , سالهابود که ازایشان بیخبر بودیم !

ناشناس گفت...

با تشکر از مجله بسیار خوب قدیمی ها


آیا این امکان وجود دارد با آقای کامی کسروی نیز مصاحبه ای صورت گیرد ؟

با احترام