۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۳, چهارشنبه

جلال مقامی: دیگر مثل قبل نمی توانم کار کنم

صحبت از پیشکسوتی است که این روزها با وجود اینکه مدت هاست از کارش دور شده ولی همچنان از زندگی اش لذت می برد و امیدوار است و تنها آرزویش این است که آنقدر زنده بماند تا موفقیت نوه هایش را ببیند.

او اکنون 74 سال دارد اما معتقد است هنوز پیر نشده و مشتاقانه دوست دارد یک بار نقش پیرمردی را بازی کند که دچار بیماری آلزایمر شده است.
جلال مقامی که صدا و چهره اش برای همه ما یادآور فیلم ها و سریال های جذاب و برنامه ی خاطره انگیز «دیدنی ها»ست، چند ماه قبل بر اثر فشار کاری، دچار کسالت و به لحاظ تکلم دچار مشکل شد؛ او خوشبختانه این روزها حالش خوب است و دوباره صدایش را به دست آورده، اما هنوز هم در اغلب جمله هایش رنگ و بویی از نگرانی برای بازگشت کامل صدایش به چشم می خورد.
مقامی ابتدا به بیماری اخیرش و اینکه چه زمانی به سر کار برمی گردد اشاره کرد و به ایسنا گفت: کسی که سال هاست، بالای نیم قرن، با صدایش هنرنمایی کرده و با میکروفن سروکار داشته حالا صدایش دچار مشکل شده است. می خواستم به سر کارم برگردم اما دیدم هنوز آن طور که می خواهم در گفتارم مسلط نشدم، زمانی دلم می خواهد به سر کارم برگردم که خودم از خودم راضی باشم؛ البته دیگر مثل قبل نمی توانم کار کنم؛ چرا که یکی از دلایل همین سکته ای که داشتم فشار کاری و ترافیک بود؛ ضمن اینکه دیگر نیازی هم به کار کردن ندارم، آن هم برای این نوع دوبله. آن زمان فیلم های سینمایی با ارزش بودند و آثار بزرگترین نویسندگان دنیا به فیلم تبدیل می شد و ما آن فیلم ها را برای اکران در سینماها دوبله می کردیم. دیگر آن روزها گذشت.
او ادامه داد: خودم در مورد صدایم احساس می کنم هنوز صدایی که می شناسم، نیست؛ البته ان شاءالله درست می شود. سکته اصولا در یک لحظه می آید ولی وقتی می خواهد تشریفش را ببرد چندین ماه طول می کشد. صبح آن روز که سکته کردم سرویس رادیو البرز به دنبالم آمد. سوار ماشین شدم و تا آن لحظه هم با کسی حرف نزده بودم که راننده به من سلام کرد و من آمدم جوابش را بدهم دیدم نمی توانم حرف بزنم. همان موقع بود که راننده تاکسی سریعا مرا به بیمارستان منتقل کرد و خودم هم باورم نمی شد که نمی توانم حرف بزنم. آن روز اتفاقا اجرای برنامه زنده رادیویی هم داشتم که راننده گفت رادیو را ول کن، برویم بیمارستان، در نهایت مرا به بیمارستان قائم منتقل کردند و خدا را شکر پس از مدت ها استراحت و مراقبت الان به اینجا رسیدم و ظرف یکی دو ماه آینده بهتر هم می شوم؛ البته شنونده در صدایم احساسی ندارد، ولی من خودم احساس می کنم صدایم آن طور که باید باشد، نشده است. خدا را شکر خیلی نیاز به کار ندارم، ولی در عین حال هنوز این توانایی را در خودم حس می کنم که می توانم به سرکار برگردم.
این گوینده پیشکسوت رادیو در ادامه از اینکه دوستان قدیمی اش یادی از او نمی کنند، گلایه کرد.
مقامی گفت: زمانی که در بستر بیماری به سر می بردم به غیر از مدیران رادیو البرز و دانش، شهردار کرج، آقای ترازنده(مدیر واحد دوبلاژ)، آقای نقیعی، مسوولان دوبلاژ، بهرام زند، ایرج رضایی، خسرو خسروشاهی و منوچهر والی زاده دیگر هیچ کس سراغم را نگرفت. انگار رادیویی ها با معرفت تر هستند. من بیمه سازمان صداوسیما و کارمند رسمی اش هم نیستم، اما با این حال واحد دوبلاژ این محبت را در حق من کرد و هزینه بیمارستان را تقبل کرد؛ البته ناگفته نماند که شخصا توان پرداختش را داشتم و هیچ نیازی به کمک نداشتم، اما دوستان محبت کردند و من از همه آن ها تشکر می کنم. از طرفی دیگر همین که دوستان من از تهران برای دیدنم به کرج آمدند خیلی برایم خوشایند بود و همین حضورشان برایم در آن لحظه یک دنیا ارزش داشت.
مقامی سپس یادآور شد: همیشه می گویند تنها صداست که می ماند. وقتی این مشکل برای من پیش آمد به خدای خود گفتم کسی که بیش از 50 سال با صدایش با مردم ارتباط برقرار کرده حالا این صدا از او گرفته شده است. همان زمان دعا می کردم و می گفتم که خدایا یک لطفی در حق من بکن که الحمدالله خدا صدایم را شنید و ان شاءالله که بعد از این هم بهتر شوم تا بتوانم به سرکارم برگردم. از تمام کسانی که در مدت بیماری جویای احوالم شدند، به ویژه راننده آژانس رادیو که مرا به بیمارستان منتقل و کمکم کرد تشکر می کنم. برخی از همین دوستان قدیمی من، راه را بهانه کردند و گفتند راه دور بود و نیامدیم، پس چطور بود که راه برای بقیه دوستان دور نبود؟ این  حرف ها همه بهانه است.
او در ادامه نسبت به پایین آمدن کیفیت فیلم هایی که برای دوبله سفارش داده می شوند، انتقاد کرد.
این دوبلور پیشکسوت گفت: در حال حاضر همه فیلم هایی که برای دوبله به دستمان می رسند، اکشن شده که همه آنها با داد و فریاد و بگیر و ببند قاتل همراه است؛ به همین خاطر دیگر خیلی راغب نیستم کار کنم؛ مگر اینکه فیلمی باشد که ارزشمند است. این روزها بیشتر سریال ها، کره ای شده اند که من اصلا آنها را دوست ندارم.
مجری «دیدنی ها» همچنین درباره لزوم داشتن استعداد در دوبله و با علاقه کار کردن در این حرفه خاطرنشان کرد: گویندگان جدید ما انگار حس ندارند. به عنوان مثال آن زمان فرض کنید آثاری چون «شکوه علفزار»، «از اینجا تا ابدیت» و ... که با حضور بازیگران معروف همراه بودند را دوبله می کردیم، سعی می کردیم حس را از خود بازیگر بگیریم و به خودش تحویل بدهیم. در این زمینه معتقدم دوبلور خوب آن است که از خود بازیگر حس را بگیرد. به نظرم این حس را هیچ استادی نمی تواند به شاگردش یاد بدهد. استاد فقط تکنیک دوبله را یاد می دهد و حس دوبله بستگی به خود گوینده دارد. جوانان حال حاضر ما هم گناهی ندارند؛ چراکه کارها عجله ای شده و اول سرعت مهم شده است. اینکه در یک روز یک فیلم را دوبله می کنند خیلی بد است، زمان ما اینطور نبود. اگر اواسط کار قسمتی از یک سکانس خراب می شد، باید آن را از نو شروع می کردیم ولی حالا اینطور نیست.
او اضافه کرد:  متأسفانه از طرفی، دیگر فیلم خوب برای دوبله نداریم که شخصیت هایی داشته باشد که مثل گذشته در خاطره ها بمانند. وقتی به جای یک کاراکتری حرف می زنیم که شخصیت دارد خیلی فرق دارد تا اینکه مثلا در کاری مثل «هشدار برای کبری 11» و ... صحبت کنیم. من در سری اول «هشدار برای کبری 11» به جای بازیگر نقش سمیر حرف می زدم که به خاطر یک مساله ای بعدها به سراغ آقای افشین ذی نوری رفتند که او هم جوان بسیار بااستعدادی است اما متأسفانه شرایط دوبله خیلی فرق کرده است. در حال حاضر در شرایط فعلی فقط گفتار در دوبله می ماند. مهم تر این است که فیلم ها دیگر بازیگر محبوبی ندارند؛ به عنوان مثال در سریال «هشدار برای کبری 11» حتی خود من هم یادم نیست اسم بازیگرش چه بود.
یلم ها و سریال های جذاب و برنامه ی خاطره انگیز «دیدنی ها»ست، چند ماه قبل بر اثر فشار کاری، دچار کسالت و به لحاظ تکلم دچار مشکل شد؛ او خوشبختانه این روزها حالش خوب است و دوباره صدایش را به دست آورده، اما هنوز هم در اغلب جمله هایش رنگ و بویی از نگرانی برای بازگشت کامل صدایش به چشم می خورد.
مقامی ابتدا به بیماری  اخیرش و اینکه چه زمانی به سر کار برمی گردد اشاره کرد و به ایسنا گفت: کسی که سال هاست، بالای نیم قرن، با صدایش هنرنمایی کرده و با میکروفن سروکار داشته حالا صدایش دچار مشکل شده است. می خواستم به سر کارم برگردم اما دیدم هنوز آن طور که می خواهم در گفتارم مسلط نشدم، زمانی دلم می خواهد به سر کارم برگردم که خودم از خودم راضی باشم؛ البته دیگر مثل قبل نمی توانم کار کنم؛ چراکه یکی از دلایل همین سکته ای که داشتم فشار کاری و ترافیک بود؛ ضمن اینکه دیگر نیازی هم به کار کردن ندارم، آن هم برای این نوع دوبله. آن زمان فیلم های سینمایی با ارزش بودند و آثار بزرگترین نویسندگان دنیا به فیلم تبدیل می شد و ما آن فیلم ها را برای اکران در سینماها دوبله می کردیم. دیگر آن روزها گذشت.
او ادامه داد: خودم در مورد صدایم احساس می کنم هنوز صدایی که می شناسم، نیست؛ البته ان شاءالله درست می شود. سکته اصولا در یک لحظه می آید ولی وقتی می خواهد تشریفش را ببرد چندین ماه طول می کشد. صبح آن روز که سکته کردم سرویس رادیو البرز به دنبالم آمد. سوار ماشین شدم و تا آن لحظه هم با کسی حرف نزده بودم که راننده به من سلام کرد و من آمدم جوابش را بدهم دیدم نمی توانم حرف بزنم. همان موقع بود که راننده تاکسی سریعا مرا به بیمارستان منتقل کرد و خودم هم باورم نمی شد که نمی توانم حرف بزنم. آن روز اتفاقا اجرای برنامه زنده رادیویی هم داشتم که راننده گفت رادیو را ول کن، برویم بیمارستان، در نهایت مرا به بیمارستان قائم منتقل کردند و خدا را شکر پس از مدت ها استراحت و مراقبت الان به اینجا رسیدم و ظرف یکی دو ماه آینده بهتر هم می شوم؛ البته شنونده در صدایم احساسی ندارد، ولی من خودم احساس می کنم صدایم آن طور که باید باشد، نشده است. خدا را شکر خیلی نیاز به کار ندارم، ولی در عین حال هنوز این توانایی را در خودم حس می کنم که می توانم به سرکار برگردم.
این گوینده پیشکسوت رادیو در ادامه از اینکه دوستان قدیمی اش یادی از او نمی کنند، گلایه کرد.
مقامی گفت: زمانی که در بستر بیماری به سر می بردم به غیر از مدیران رادیو البرز و دانش، شهردار کرج، آقای ترازنده(مدیر واحد دوبلاژ)، آقای نقیعی، مسوولان دوبلاژ، بهرام زند، ایرج رضایی، خسرو خسروشاهی و منوچهر والی زاده دیگر هیچ کس سراغم را نگرفت. انگار رادیویی ها با معرفت تر هستند. من بیمه سازمان صداوسیما و کارمند رسمی اش هم نیستم، اما با این حال واحد دوبلاژ این محبت را در حق من کرد و هزینه بیمارستان را تقبل کرد؛ البته ناگفته نماند که شخصا توان پرداختش را داشتم و هیچ نیازی به کمک نداشتم، اما دوستان محبت کردند و من از همه آن ها تشکر می کنم. از طرفی دیگر همین که دوستان من از تهران برای دیدنم به کرج آمدند خیلی برایم خوشایند بود و همین حضورشان برایم در آن لحظه یک دنیا ارزش داشت.
مقامی سپس یادآور شد: همیشه می گویند تنها صداست که می ماند. وقتی این مشکل برای من پیش آمد به خدای خود گفتم کسی که بیش از 50 سال با صدایش با مردم ارتباط برقرار کرده حالا این صدا از او گرفته شده است. همان زمان دعا می کردم و می گفتم که خدایا یک لطفی در حق من بکن که الحمدالله خدا صدایم را شنید و ان شاءالله که بعد از این هم بهتر شوم تا بتوانم به سرکارم برگردم. از تمام کسانی که در مدت بیماری جویای احوالم شدند، به ویژه راننده آژانس رادیو که مرا به بیمارستان منتقل و کمکم کرد تشکر می کنم. برخی از همین دوستان قدیمی من، راه را بهانه کردند و گفتند راه دور بود و نیامدیم، پس چطور بود که راه برای بقیه دوستان دور نبود؟ این  حرف ها همه بهانه است.
او در ادامه نسبت به پایین آمدن کیفیت فیلم هایی که برای دوبله سفارش داده می شوند، انتقاد کرد.
این دوبلور پیشکسوت گفت: در حال حاضر همه فیلم هایی که برای دوبله به دستمان می رسند، اکشن شده که همه آنها با داد و فریاد و بگیر و ببند قاتل همراه است؛ به همین خاطر دیگر خیلی راغب نیستم کار کنم؛ مگر اینکه فیلمی باشد که ارزشمند است. این روزها بیشتر سریال ها، کره ای شده اند که من اصلا آنها را دوست ندارم.
مجری «دیدنی ها» همچنین درباره لزوم داشتن استعداد در دوبله و با علاقه کار کردن در این حرفه خاطرنشان کرد: گویندگان جدید ما انگار حس ندارند. به عنوان مثال آن زمان فرض کنید آثاری چون «شکوه علفزار»، «از اینجا تا ابدیت» و ... که با حضور بازیگران معروف همراه بودند را دوبله می کردیم، سعی می کردیم حس را از خود بازیگر بگیریم و به خودش تحویل بدهیم. در این زمینه معتقدم دوبلور خوب آن است که از خود بازیگر حس را بگیرد. به نظرم این حس را هیچ استادی نمی تواند به شاگردش یاد بدهد. استاد فقط تکنیک دوبله را یاد می دهد و حس دوبله بستگی به خود گوینده دارد. جوانان حال حاضر ما هم گناهی ندارند؛ چراکه کارها عجله ای شده و اول سرعت مهم شده است. اینکه در یک روز یک فیلم را دوبله می کنند خیلی بد است، زمان ما اینطور نبود. اگر اواسط کار قسمتی از یک سکانس خراب می شد، باید آن را از نو شروع می کردیم ولی حالا اینطور نیست.
او اضافه کرد:  متأسفانه از طرفی، دیگر فیلم خوب برای دوبله نداریم که شخصیت هایی داشته باشد که مثل گذشته در خاطره ها بمانند. وقتی به جای یک کاراکتری حرف می زنیم که شخصیت دارد خیلی فرق دارد تا اینکه مثلا در کاری مثل «هشدار برای کبری 11» و ... صحبت کنیم. من در سری اول «هشدار برای کبری 11» به جای بازیگر نقش سمیر حرف می زدم که به خاطر یک مساله ای بعدها به سراغ آقای افشین ذی نوری رفتند که او هم جوان بسیار بااستعدادی است اما متأسفانه شرایط دوبله خیلی فرق کرده است. در حال حاضر در شرایط فعلی فقط گفتار در دوبله می ماند. مهم تر این است که فیلم ها دیگر بازیگر محبوبی ندارند؛ به عنوان مثال در سریال «هشدار برای کبری 11» حتی خود من هم یادم نیست اسم بازیگرش چه بود.

هیچ نظری موجود نیست: