لوریس چکناواریان تحصیلاتِ خود در زمینه موسیقی
را در آکادمی موسیقی وین و دانشگاه میشیگان در آمریکا ادامه داد.
به گزارش موسیقی ما، او در سال های فعالیتش، کنسرت
هایی با ارکسترسمفونیک تهران، ارکستر مجلسی و تلویزیون ملی ایران به عنوان رهبر میهمان
انجام داده است. او در سال ۱۳۵۱به عنوان رهبر ارکستر اپرای تهران انتخاب شد و همزمان
اجراهای متعدد و موفقی را با ارکستر های مختلف دنیا تجربه کرد. لوریس چکناواریان در
طول پنجاه سال فعالیت حرفه ای خود در حوزه موسیقی بیش از صد اثر شامل سمفونی، اپرا،
موسیقی مجلسی، کنسرتو برای پیانو، ویولن، گیتار، و موسیقی فیلم خلق کرده است.اپرای
رستم و سهراب، اپرای پردیس و پریسا، باله سیمرغ، آهنگ و نور و صدا برای جشن های تخت
جمشید، سمفونی پرسپولیس و سمفونی عشق و امید از جمله آثار او هستند. او به تازگی دو
اثر جدید نوشته است. سمفونی کوروش و سوییت سمفونی جهان پهلوان تختی که البته هیچ کدامشان
هنوز به مرحله ی ضبط نرسیده است. درباره آخرین وضعیت این دو اثر با او گفت وگو کرده
ایم:
آقای چکناواریان، قرار بود این سوییت سمفونی دی
ماه ضبط شود، حالا اما سال به اتمام رسیده و این اتفاق رخ نداده است، ابتدا درباره
ی این مساله می گویید؟
همچنان صحبت هایی شده است و قرار است شهر کتاب - آقای فیروزان - و همچنین بانک پاسارگارد هزینه های ضبط این اثر
و همچنین سمفونی کوروش کبیر را تامین کنند؛ اما هنوز چیزی قطعی نشده است و بنابراین
تاریخ ضبط این آثار مشخص نیست. به هر حال امیدوارم این اتفاق هر چه سریع تر رخ دهد.
اما کوروش کبیر پیش از این در سانفرانسیسکو اجرا
شده است.
بله؛ اما ضبطی از آن انجام نشده است؛ ضمن اینکه
بسیار دلم می خواهد تا این دو اثر در ایران نیز به اجرا درآیند که هنوز این اتفاق رخ
نداده است.
بگذارید گفت وگو را این طور ادامه دهیم که اصلا
چه اتفاقی افتاد که شما تصمیم گرفتید که درباره ی تختی سوییت سمفونی بنویسید؟
سالی که گذشت، هشتاد و پنجمين سالگرد زادروزِ آقای
تختی بود و همین انگیزه ی اولیه ای شد برای اینکه بخواهم اثری درباره ی ایشان بنویسم.
اين كار را از سال گذشته آغاز كردم، البته دوست داشتم شهریور ماه، همزمان با تولدشان
این اثر را به اجرا درآورم که متاسفانه این اتفاق رخ نداد. من از جوانی تختی را می
شناختم و همیشه نوع زندگی و نگرشش برای من جذابیت داشت؛ اتفاقا هرچقدر سن ام جلوتر
رفت و تحقیقاتِ بیشتری در خصوصِ زندگی او انجام دادم، این علاقه مندی هم افزایش پیدا
کرد.
به نظرم او یکی از مهم ترین شخصیت های تاریخ معاصر
ایران است؛ البته که در زمینه ی ورزش، مدال های بسیاری گرفته است؛ اما اهمیتِ تختی
تنها به خاطر مدال هایی که در زمینه ی ورزش گرفته نیست؛ دیگر وجوهِ زندگی او هم به
همین میزان اهمیت دارد. همین باعث شد تا دلم بخواهم اثری برایش بنویسم. مطالعات و تحقیقات
فراوانی در این خصوص انجام دادم. با بسیاری از دوستانش ملاقات کردم و علاوه بر آن با
خانواده اش تماس گرفتم و با پسرش بابک- بارها
به صورت تلفنی صحبت کردم. کتاب ها و مقالات فراوانی نیز در خصوص او مطالعه کردم، در
این میان کتابخانه ی مجلس کمک بسیاری به من کرد. نکته ی جالب در این میان، این است
که هر اندازه که درباره ی او مطالعه می کردم، شخصیت او برایم جذاب تر می شد و فکر می
کردم همچنان چقدر او ناشناخته باقی ماندنه است. در نهایت 15 تا 16 قسمت از تابلوهای
مختلف زندگی ایشان را جدا کردم و برای هر کدام از آنها موسیقی نوشتم.
اصلا خودتان به شکل شخصی مواجهه ای با آقای تختی
داشتید؟
زمانی که من بسیار جوان بودم، به عنوان پیشاهنگ
فعالیت و ارکستر پیشاهنگان را رهبری می کردم. در
امجدیه، چند باری ایشان را دیده بودم. این ماجرا مربوط به 50 تا 60 سال پیش
است؛ ضمن اینکه بعد از زلزله ی بویین زهرا، ایشان از جمله کسانی بودند که به شکلِ گسترده
در جمع آوری کمک های مردمی فعالیت می کردند و ما پیشاهنگانِ باشگاه آرارات نیز در این
حرکت، فعال بودیم و در نهایت پولی که جمع آوری شد را به ایشان دادیم تا او بین مردم
پخش کنم.
یعنی شما از سال های جوانی - بهتر است بگوییم نوجوانی
- رهبری ارکستر را انجام می دادید؟
بله؛ هم رهبری ارکستر پیشاهنگان باشگاه آرارات
را برعهده داشتم و هم گروه کر را رهبری می کردم.
آموزش دیده بودید؟
نه؛ اتفاقا به شکل خودآموزی در این زمینه فعالیت
می کردم. فیلم هایی که گاه به دستم می رسید و همچنین صفحات را می دیدم و به شکلِ خودآموزی
این کار را انجام می دادم. نمی دانم چقدر کارم از لحاظِ آکادمیک در آن زمان درست بود؛
اما به هر حال از عهده ی کار برمی آمدم و دیگر اهالی موسیقی هم که پای ارکستر ما می
نشستند، از نتیجه ی کار راضی بودند.
برگردیم به سوییت سمفونی تختی، درباره ی تابلوهای
این اثر توضیح می دهید؟
همان طور که گفتم، این سوییت سمفونی در پانزده
بخش نوشته شده است. قطعه را باید یک ارکستر بزرگ با همراهی گروه کر به اجرا درآورد.
گروه کر در ماجراهای تولیدو و همچنین المپیک وارد شده و توضیح می دهد که چه اتفاقاتی
رخ داده است. ضمن اینکه نامه ای که او در هتل برای پسرش - بابک - نوشته و همچنین اتفاقاتی
که در جریان خودکشی او پیش آمده، از جمله بخش هایی است که با همراهی گروه کر اجرا می
شود. به هر حال زندگی تختی با تمام موفقیت ها و پیروزی هایی را که در زندگی داشته،
سراسر تراژدی بوده است و من این مساله را در سازبندی و نوشتن قطعه لحاظ کردم. یکی از
مهم ترین بخش های این سوییت - سمفونی برای من اتفاقاتی است که در مسابقات جهانی «تولیدو»
برای او رخ می دهد.
ماجرای این سفر، داستان جالبی دارد که آقای مسجد
جامعی توضیحاتی در این خصوص به من دادند؛ تختی در این مسابقات شکست می خورد و بعد از
آن سفری به کربلا انجام می دهد؛ در آن سفر راز و نیازی با خداوند انجام می دهد که بسیار
زیباست. البته بعد از بازگشت او به ايران، مردم استقبال عجيبي از او كردند؛ اما در
نهايت،مشکلات بسیاری بعد از این مسابقات برای او رخ داد. همچنین در بخشی از این اثر،
ناله ی مردمی آمده است که خبر خودکشی تختی را می شنوند. بعد از آن جوانی تا اولین قهرمانی
تختی، اولین مدالی که می گیرد، ماجرای بویین
زهرا، عروسی، مشکلاتی که با مسایلِ سیاسی زمان خود داشته، نیز آمده است. من بخش مربوط به تشییع جنازه ی ایشان
را نوشته بودم،اما بعد از آن با همسرِ ایشان، خانم «شهلا توکلی» آشنا شدم و توانستم
او را ببینم. ایشان زن بسیار بافرهنگی بودند و من به شدت تحت تاثیر ایشان قرار گرفتم.
خانم شهلا، یکی از مرموزترین و در عینِ حال مهم
ترین افرادی است که با آقای تختی ارتباط داشته است.
به همین خاطر است که من زندگی تختی را سراسر تراژدی
می بینم. به نظرم یکی از مهم ترین مشکلاتی که برای تختی پیش آمد، مساله ی ازدواج او
بوده است. غلامرضا تختی و شهلا توکلی از نظر طبقاتی با یکدیگر اختلافات بسیار زیادی
داشتند و با همه ی اینها، عاشق همدیگر بودند. من خودم زندگی آنان را چیزی شبیه رومئو
و ژولیت می دانم. من چند وقت قبل از فوت شهلا او را دیدم و بسیار تحت تاثیر، شخصیت
خاصش قرار گرفتم. او جمله ای به من گفت که بسیار زیبا بود؛ گفت من اگر هنوز 20 ساله
بودم، باز هم با او ازدواج می کردم. تحت تاثیر این دیدار، سوگ شهلا را نوشتم. یعنی
ابتدا سوگِ شهلا در اثر شنیده می شود و بعد از آن تشییع جنازه ی آقای تختی. موومان
«سوگ شهلا» روايتگر همراهي اين دو نفر تا لحظه مرگ است.
به هر حال تختی، یک کشتی گیر است؛ این در سازبندی
اثر تاثیر گذاشت؟
صد در صد من از ریتم های زورخانه ای نیز در کنار
سازهای کلاسیک بهره بردم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر