جدید آنلاین - منوچهر دین پرست: هایده چنگیزیان
اکنون سال هاست که از باله دور شده و دیگر جایی هم برای رقصندگی باله ندارد. میان تهران
و لیسبون در رفت و آمد است.
اما در آرزوی روزی که بتواند باله را با همان شکوه
گذشته اش به پیش ببرد. روزی که به همراه دوستان قدیمی اش «دریاچه قو» را اجرا می کردند
و تماشاگران ایستاده برایشان کف می زدند. اما از همه اینها اکنون فقط خاطره باقی مانده
است.
شاید اگر ناصرالدین شاه از جوراب های زیبای بالرین
ها خوشش نمی آمد، هنر باله هم در ایران شکل نمی گرفت و این گونه شاهدِ از میان رفتن
هنری که می توانست بخشی از هنرهای مدرن این سرزمین تلقی شود، نمی بودیم. شاید تقدیر
تاریخی این کشور است که با خوش آمدن و نیامدن سلاطینش، هنرها و صنایع رونق می گیرند
و یا رو به افول می گذارند.
هایده چنگیزیان، باله در سالهای دور
اما باید قبول کرد، ماجرای آشنایی ایرانیان با
غرب بعضاً حکایت شگفت انگیز و گاه تبسم آفرین است. ورود صنایع جدیدی مانند راه آهن،
هواپیما و حتا دوربین عکاسی از این نوع است. اما رقص باله نیز به نوبه خود جالب تر
است. باله که در اصل به عنوان یک هنر شناخته می شود، برای ناصرالدین شاه ایران که در
سفرهای اروپایی خود، بالرین های ماه پیکر و سفیدجامه را دیده بود، از نوع دیگری جلب
توجه کرد. ناصرالدین شاه که لباس های سفید و زیبای بالرین ها را دیده بود، به زنان
حرم خود دستور داد که چنین لباس هایی بپوشند. زنان هم شلیته و یا همان دامن های کوتاه
را با جوراب های سفید بلند می پوشیدند و به همین شیوه شد که تقلیدی مضحک از باله وارد
ایران شد.
باله نوعی رقص است. با وجود اصالت این هنر در فرهنگ
های ملل مختلف همانند روسیه، ریشه باله را شاید بتوان در ایتالیا یافت. اما در فرانسه
بود که باله فرم و شکل امروزی را به خود گرفت. باله همیشه رقصی است روایت کننده موضوع
یا داستانی. به عبارتی باله رقصی روایی است. وقتی باله را به صورت جزء به جزء نگاه
می کنیم، در واقع یک سری حرکات کلاسیک است که توسط طراح رقص این حرکات زنجیروار کنار
هم قرار می گیرند و با هم ترکیب می شوند و رقص باله را می سازند. گذشته از این که باله
چگونه به ایران وارد شد و شاید اگر آن حکایت ناصری را پذیرا باشیم، هنر رقص و توجه
ایرانیان به این هنر ریشه در تاریخ و فرهنگ ایران زمین دارد.
هنر رقص در ایران، آنچنان در ذهن و زندگی ساکنان
این سرزمین ریشه دارد که در بسیاری از افسانه ها و قصه های رایج در میان قوم ها و طایفه
ها، به نوعی این هنر را در مسیر رویدادهای داستان های خود گنجانده اند. اما با تمام
این توجهات فرهنگی به رقص، باله در این سرزمین نشکفته پرپر شد.
هایده چنگیزیان جزو همان نسلی است که هنر باله
را با استادان مهمی فرا گرفت که از آن ها فقط نامی مانده است. دوستانش به خوبی می دانند که باله هنری است
که در ایران از میان رفته و دیگر نه جایی دارد و نه جایگاهی. با عصبانیت می گوید: من
نمی دانم! مگر می شود باله را در خانه و یا سالن آرایشگاه و یا در سالن ورزشی یاد گرفت!
باله زمین خاص خود را دارد، باید روزی پنج تا هشت ساعت تمرین کرد. باید استادان ورزیده
ای باشند که به خوبی بدانند که رقصنده چه قدر استقامت دارد. در غیر این صورت، با کوچک
ترین اشتباه مچ پایش می شکند. عده ای با تماشای یک فیلم هالیوودی فکر می کنند باله
به همین راحتی است و این خانم ناتالی پورتمن شده بالرین. کجای دنیا به همین راحتی طرف
می شود بالرین؟ نه خیر، این طوری ها هم نیست.
سعی می کنم با سؤالی دیگر قدری از عصبانیتش بکاهم،
اما مثل اینکه سودی ندارد. نه اینکه آدم عصبانی است. بلکه از دورانی صحبت می کند که
عمرش را به پایش گذاشته و اینک نوستالژی آن دوران او را رها نمی کند. حق هم دارد. می
گوید: الآن هم که مد شده به باله می گویند حرکات موزون؛ من هم می گویم حرکات ناموزون.
اما باید قبول کنیم که این بچه هایی که دوست دارند باله یاد بگیرند، کاری از دست شان
برنمی آید. نه استاد مجربی هست و نه جای مناسبی. حتا اگر هر دوی این ها باشد که جایی
برای اجرا ندارند. بنا براین، یادگیری آن چه سودی دارد؟
شاید تقدیر تاریخی هم نتواند آرزوی چنگیزیان و
هم دوره ای هایش را برآورده کند، اما باله هنوز هم در ایران طرفدارانی دارد و عده ای
می کوشند با تمام مشقت های فراوان این هنر را زنده نگه دارند و برای فراگیری آن سختی
های بسیاری را تحمل کنند. اما چنگیزیان معتقد است ما تاریخ باله را در کوچه گذاشته
ایم و رفتگر آن ها را برده است.
اکنون باله در ایران به شکلی پنهانی و در گوشه
و کنار فعالیت دارد. اما هستند ایرانیانی نظیر نیما کیان که سازمان منحل شدهٔ بالهٔ
ملی ایران را که تا قبل از انقلاب در تالار رودکی تهران مستقر بود، در سوئد و با حمایت
سازمان های فرهنگی و همپیوندی دولت آن کشور و تحت نام «سازمان باله ایران» بازسازی
کرد. نمایش های این سازمان برگرفته شده از تاریخ و فرهنگ ایران و عموماً بازتاب دهنده
موضوعات ادبی، تاریخی، عرفانی و اجتماعی است. گویی برای باله دو سرنوشت رقم خورده است. علاقه مندان به این هنر یا باید تن به مهاجرت
دهند تا بتوانند از این هنر بهره ببرند یا به طور کلی فراموشش کنند، گویی که اصلاً
چنین هنری نبوده یا نیست.
در گزارش مصور این صفحه که شوکا صحرایی ساخته است،
پای صحبت هایده چنگیزیان می نشینیم. کلیک کنید...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر