آیندگان، چهارشنبه 26 مهر 1357: باز هم گامی به جلو روی داد و ما خود را ناگزیر
دیدیم درباره این گام و گام های پیشین با یکی از دست اندرکاران سینما گفتگوئی تلفنی
و کوتاه داشته باشیم تا شاید بازتابی راستین از این جریان اجتماع مان را در بازیگری
بیابیم.
این بار از فرزانه تائیدی پرسیده ایم و پاسخ شنیده ایم و آن چه می آید فشرده ای
است از پرسش های ما و پاسخ های فرزانه تائیدی که در خانه اش میهمان داشت.
آیا در پدید آمدن فیلم فارسی اختناق را چه مستقیم چه غیر مستقیم دخیل می دانید؟
آقا خفه بودن محیط باعث شد که جاهل و روسپی در سینمای ما جا خوش کنند. وقتی که
سانسور اجازه نمی داد کجروی های دکتر یا صاحب منصبی ارتشی و... نشان داده شود، خب جز
این هم نمی توان توقعی داشت. همان طور که خفه بودن فضا روی همه حرفه ها اثر گذاشت روی
سینما هم اثر گذاشت، اما خیلی پیشتر و روی تئاتر هم نیز.
به عقیده شما در سینما تنها باید فاسد بودن فردی از طبقات سندیکادار و وزارت خانه
ای نشان داده شود...
نه با فیلم می توان دنبال خیلی چیزهای انسانی تر بود.
فکر می کنید فضای سنگین گذشته بر دست اندرکاران سینمای ایران، فضای سینمای ایران
چه اثری گذاشت؟ چه بسا آنهائی را که حرفی داشتند وادار به کناره گیری کرد تا...
تا آدم های بی فرهنگ، بی هویت و بادمجان دور قاب چین جای خالی آن ها را پر کنند.
ما در سینمای مان در تئاتر مان فراوان داریم آدم هائی که به دلیل وجود این حفره های
خالی به جائی رسیده اند بی آنکه وسیله ی بیانی خودشان را بشناسند. من به عنوان بازیگر
همه ی اینها را با تمام وجودم احساس می کنم.
شما به عنوان بازیگر به عنوان هنرمند برای اینکه به دیروز (تاریخی) برنگردیم، برای
اینکه به عقب برنگردیم مبارزه خواهید کرد؟
بله مبارزه خواهم کرد.
چطور؟
در هر نقشی بازی نخواهم کرد.
یعنی فکر می کنید ما در مرحله ای هستیم که باید چنین واکنشی داشته باشیم؟
من زنم، زنی بازیگر.
اما در تظاهرات پیش از «جمعه» زن های بسیاری شرکت داشتند.
این کار متعلق به زمانی است که تنها نباشم. تا به حال به آن صورت که باید دور برم
هم رای ندیده ام و هنوز هم احساس نمی کنم که از تنهائی در آمده باشم. اجازه دهید تا
دور و برم هم عقیده ای ببینم بعد جوابتان را دقیق خواهم گفت.
گویا شما در آن «دو هفته بهاره» در ایران نبودید؟
بله، ایکاش در ایران بودم.
فکر می کنید اگر در تهران بودید چه می کردید؟ مثلا در تظاهرات شرکت می کردید؟
بله حتما، متاسفم که از گروه هنرمندان در تظاهرات کسی حضور نداشت... این را هم
بگویم که چون در آن فضا قرار نگرفته ام در نتیجه نمی توانم قضاوت درستی داشته باشم.
فقط این را یقین دارم که وقتی شنیدم زنها هم در تظاهرات شرکت کردند داغ شدم.
اگر اعتصاب مطبوعات به نوعی به پیروزی ختم نمی شد شما به عنوان بازیگر چه می کردید؟
هر وقت کاری از دستم برنمی آید دعا می خوانم.
یعنی فکر می کنید ما در مرحله ای هستیم که دعا کردنمان پذیرفتنی است؟
ببینید من میهمان دارم و شما هم ناگهانی به من تلفن کرده اید پس آن طور که باید
تمرکز ندارم تا جواب سوال های شما را بدهم. ممکن است نیم ساعت بعد تلفن بزنم و جوابتان
را بدهم...
نیم ساعت بعد
...اول اینکه می خواهم تمام حرف هائی که
نیم ساعت پیش گفتم و شما یادداشت کردید کنار بگذارید و اینهائی را که می گویم اگر خواستید
چاپ کنید. پیش از هر چیز باید وضع خودم را روشن کنم. و بعد بگویم که در جریان های اخیر
می توانم چه سهمی داشته باشم. اول بگویم که همشه به عنوان هنرمند مبارزه کرده ام.
مبارزه با چه؟ با چه کسی؟
مبارزه با ابتذال.
اما ابتذال هم می تواند در کشورهائی با نظام دموکراتیک رخ دهد؟
منظورم از ابتذال چیز دیگری است... چون بودند هنرمند نماهائی که با سانسور کنار
آمدند و حتا به خدمت سانسور درآمده اند. البته بودند هنرمندهای با استعدادی که به فراموشی
سپرده شده اند... ما در تئاتر هم فدائی خیلی داشتیم.
منظورتان از فدائی کدام هنرمند تاتر است؟
نمایشنامه نویسی که یا گرفتار شده یا تن در نداده، یا کنار گذاشته شده... هر هنرمندی
که به دلیل خفقان استعدادش از بین برود در واقع فدا شده... باید بگویم همان طوری که
وضع هنرمند با وضع آدم های عادی فرق می کند نوع مبارزه اش هم تفاوت دارد. هنرمند می
تواند با اعتقاد به هنر سالم سهم خود را در جهت مبارزه سالم و مبارزه با خفقان و سانسور
ادا کند و فکر می کنم تاریخ نشان داده که هنرمند نمی تواند در جبهه بجنگد. هنرمند با
به وجود آوردن یک کتاب، یک فیلم، یک نمایشنامه یا اثر هنری دیگری مبارزه ای کرده که
ماندنی است.
در تاریخ دیده ایم مبارزه هائی که تئاثر های آنی داشته اند و مبارزه هایی هم دیده
ایم که بعدها نتایجی به بار آورده اند. از طرفی شرایط خاص تاریخی هم داشته ایم و داریم
و خواهیم داشت که به مبارزه هائی با تاثرهای آنی نیاز مبرم دارد. همچنان چه در تاریخ
لحظه هائی بوده اند که نیاز به مبارزه هائی با نتایجی در آینده داشته اند. آیا فکر
نمی کنید ضرورت این لحظه ی تاریخی ایجاب می کند تا نیازی به مبارزه ای مانند خلق اثری
با نتایجی بعدی نداشته باشیم.
من و امثال من باید این لحظه را شرایط را احساس کنیم تا مبارزه ای با تاثراتی آنی
داشته باشیم، ناباوری در روزهای اخیر زیاد است. قبول کنید که باید ناباوری باشد...
امیدوارم آزادی بیاید تا آگاهی همگانی شود ابر ستاره ها، سردمداران سینمای ما پته شان
روی آب بیافتد... و از دست هنرمندان رسمی و حمایت شده و از شر آثارشان خلاص شویم.
یکشنبه بیست و سوم مهر ماه پنجاه و هفت
برداشت از سایت فرزانه تاییدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر