۱۳۹۳ فروردین ۱۶, شنبه

اکبر گلپایگانی چگونه «گلپا» شد؟ / گلپا: امروزه هنر جایش را به ادعا داده است

قدیمی ها - پرهام شریعتی: اکبر گلپایگانی هنرمندی است سهل و ممتنع مانند آوازهایش، صدای رسای او هم در نسل قبل محبوب بود و هم نسل جدید به کارهای گلپایگانی ارتباط برقرار می کند.

هنرمند همیشه خوشروی ایران با کارنامه ای درخشان در برنامه گلهای جاویدان توانسته مدرک پروفسوری موسیقی را از کشور فرانسه به خود اختصاص دهد و حال با انتشار مجموعه فرود و فراز توانسته گام مهمی در آموزش آوازی ایرانی بردارد.
اکبر گلپایگانی در ۱۰ بهمن ۱۳۱۲ در محله تکیه زرگرهای تهران به دنیا آمد. خانواده وی هنرمند بودند به طوری که برادر ایشان استاد حسن گلپایگانی یکی از نوابغ موسیقی ایران محسوب می شوند و مجموعه گوشه های موسیقی ایرانی که با صدای ایشان ضبط شده است یکی از کامل ترین مجموعه های گوشه های اصیل ایرانی است و تدریس آواز ایشان از سال ۱۳۴۸ در آموزشگاه برادران معارفی تاکنون با جدیتی مثال زدنی در حال انجام است.
اولین آواز رسمی وی آوازی در مایه ابوعطا در سال ۱۳۲۸ (در سن ۱۶ سالگی) در یک محفل خصوصی و در منزل استاد مرتضی خان محجوبی و با همکاری استادان بزرگی همچون مرتضی خان محجوبی، بانو قمرالملوک وزیری، سعادتمند قمی، علی تجویدی و حسین تهرانی. نوازندگانی که با استاد همکاری کرده اند: استادان مرتضی خان محجوبی، نور علی خان برومند، ابوالحسن صبا، اسماعیل قهرمانی، احمد عبادی، علی اصغر بهاری، مهدی خالدی، یوسف فروتن، حسین یاحقی، رضا ورزنده، جلیل شهناز، علی تجویدی، حسین تهرانی، مجید وفادار، پرویز یاحقی، حسن کسایی، لطف ا... مجد، جواد معروفی، همایون خرم، حبیب ا... بدیعی، فرهنگ شریف، مجید نجاهی، فرامرز پایور، منصور صارمی، امیر ناصر افتتاح، جهانگیر ملک، سلیم فرزان، فریدون حافظی، حسین همدانیان، اسدا... ملک، فضل ا... توکل، انوشیروان روحانی، بهرام شمس، حسن ناهید، کیومرث حقیقی، محمد حیدری، منصور نریمان، محمود رحمانی پور، عماد رام، سیاوش زندگانی، میلاد کیایی، امیر بیداریان و...
با این هنرمند گفت و گویی داشته ایم که در ذیل می خوانید:

اکبرگلپایگانی چگونه گلپایگانی شد. هنرمندی که پس از ۳۵ سال هنوز کارهایش مورد توجه قرار می گیرد؟
من همیشه یاد گرفته ام با آمدن کس دیگر جایگاه هنرمند قبلی از بین نمی رود. در موسیقی ایرانی به دلیل پایه های بداهه طبعا هر کاری آب و رنگ خودش را داراست و هنرمند باید با تحولات و پیشرفت موسیقی روند رو به جلویی داشته باشد این به سن و سال برنمی گردد، بلکه به سلامتی جسم و روح بازمی گردد اگر یک جوان مراقب دندان هایش نباشد در سن ۳۰ سالگی صدای او از بین می رود و مانند پیرمردها حرف می زند در کنار فن موسیقی بسیار مهم دیگر کسی راست پنج گاه ۴۵ دقیقه ای را گوش نمی دهد یعنی حوصله  و وقتش را ندارد پس باید با زمان پیش رفت البته این تحولات نباید به قیمت از دست رفتن اصالت ها باشد. اما متاسفانه امروزه دیگر کسی گوشش به این حرف ها بدهکار نیست و هنر جایش را به ادعا داده است.
متاسفانه همه استاد شده اند، نوازندگی شهناز و نی کسایی جایش را داده به صحبت و مصاحبه کردن. استاد من فلانی بود و من شاگرد استاد ابن استاد بودم که نشد حرف و هنر، گیرم پدرت بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل؟ شما به دانشگاه بروید و ببینید صدنفر ویلن می زنند شاید دو نفر از آنها سازشان قابل شنیدن است و بقیه به قولی اره به اعصاب مردم می کشند و آنها آدم های عادی نمی توانند باشند.


اکبر گلپایگانی

به گذشته بازگردیم جایی که گلپایگانی جوان در میان بزرگان به اجرای کمتر از برنامه گلهای جاویدان قانع نشد، برنامه ای که جایگاه سلاطین موسیقی ما مانند بنان، خوانساری و... بود، آن زمان چه احساسی داشتید؟
بله کاملا درست است. من جوان ترین خواننده برنامه گلهای جاویدان، شاگرد نورعلی خان برومند بودم که با سن کم در کنار بزرگانی مانند بنان، فاخته ای، ادیب، عبدالوهاب شهیدی، عبدالعلی وزیری و سیدحسین طاهرزاده حضور داشتم. در آن زمان خوانندگان جوان و در سطح پایین تر به برنامه های دیگر در گل های رنگارنگ و شاخه گل و... می رفتند.

در آن زمان با دعوت شما برخی از هنرمندان از رادیو جدا شدند و به کافه ها رفتند، دلیل این اتفاق در روزگاری که پول خوبی به هنرمندان می دادند چه بود؟
ببینید راحت و خوب زندگی کردن حق ما هنرمندان است ما تا پول نداشته باشیم نمی توانیم زن و فرزندان خوب تحویل جامعه بدهیم. شما می دانید دختران من هر دو در بهترین شرایط و با تحصیلات عالی در آمریکا زندگی می کنند، اما ما به خاطر پول به کافه نرفتیم. در آن زمان شما می دانید که پس از مدتی برگشتیم اما دلیل بارز این اتفاق این بود پس از مرحوم پیرنیا یک شاعری آمد و یک عده ای را جمع کرد و خواستند یک کار نو و خلاقیتی در برنامه عظیم گل ها ایجاد کنند! شاهکار آنها عوض کردن نام گل ها به چاووش بود ولی با مخالفت مردم رو به رو شدند. سپس دوباره آمدند خلاقیت نشان دادند و نام گل ها را به گل های تازه تغییر دادند! مگر می شود؟ گل اگر تازه نباشد که گل نیست و بدتر شد و بعد گفتند که گلپا در گل ها نباشد، و نه تنها من بلکه آقایان یاحقی، کسایی، جلیل شهناز و... را کنار گذاشتند که خودشان را نشان دهند مثلاً نی کسایی را حذف و دف وارد برنامه گل ها کردند یا تار شهناز را برداشتند و به جای آن کمانچه آوردند و خوشبختانه دوباره با مخالفت مردم رو به رو شدند و دیدند که کینه راهی برای موفقیت نیست. عده ای از هنرمندان برگشتند ولی روح من آزرده شده بود. امروزه هم به تربیت شاگردان مشغولم.

شما با کاست «مست عشق: و «عقیق» خود را به جوانان و نسل جدید ایران معرفی کردید آیا استرس نداشتید که سابقه هنری شما تحت الشعاع قرار بگیرد؟
اصلا اینطور نبود من با سابقه هنری ام بازی نکردم. بر عکس من کاری را به نسل جدید ارائه دادم که گل کرد. آهنگ ها ساخته فضل ا... توکل بود و من با بهره گرفتن از تخصص چندین ساله ام در آوازخوانی استفاده کردم. این تخصص از ملودی آهنگین سرچشمه می گرفت که خودم می ساختم. در این اثر از شعر سعدی مانند کاروان در دستگاه سه گاه استفاده کردم و خوشبختانه به دل مردم نشست و رکورد شکست. البته جواب دوستان را دادم.

برخی معتقد بودند که اکبر گلپا دیگر تمام شده است و آثار او تنها در قالب کنسرت هایی برای آن طرف مرزهاست اما شما نشان دادید که اینطور نیست؟
توکل من همیشه بر کینه توزی غلبه کرده است. این کینه توزی در زمان قبل از انقلاب وجود داشت شما در فیلم «مرد حنجره طلایی» شاهد بودید که آن افراد صدای من را گرفتند و نگذاشتند من بخوانم اما من در کافه جواب آنها را که مسخره می کردند، دادم. پس همیشه توکل من بر کینه ها و عقده گشایی ها چیره شده است و من آنچه مردم می خواستند انجام دادم به قول حضرت سعدی که می فرمایند: صدبار بدی کردی و دیدی ثمرش را / نیکی چه بدی داشت که یک بار نکردی.
من با توجه به علم استادم زحمت بسیاری روی ردیف کشیدم ولی فقط روی آن تکیه نکردم. قبلاً گفتم که ردیف همان چهار عمل اصلی ریاضی است. شما فقط آنها را یاد می گیرید ولی نمی توانید روی آنها مانوری دهید و یک اثر خلق کنید. شما همین طور بگویید دو دوتا، تا کی؟ آدم خسته می شود. موسیقی ما حالا یک شکل شده و همه شبیه همدیگر می خوانند. شعرها جدید است و طراوت و واضحی گذشته را ندارد.

این اکتفا نکردن بر نت باعث شد که سال ها بعد شما مجموعه فراز و فرود را منتشر کنید؟
همواره همه به من می گفتند که کتاب چاپ کنم، من چه کتابی چاپ کنم زمانی که هنر موسیقی دارم با این حال از مدت ها قبل به این فکر افتادیم که ردیف های موسیقی را آنچه از آقایان نورعلی خان برومند، حاج آقا محمد ایرانی و اساتید دیگر که با آنها کار کرده ایم آثار با ارزششان را جمع آوری کنیم و برای دانشجویانی که در این زمینه تحصیل می کنند به طور قطع این مجموعه گنجینه ای گرانبهایی است با تلاش های شبانه روزی که در طول ۱۱ سال توسط برادرم حسن گلپایگانی جمع آوری شده است ما در این مجموعه کارها را نقد کردیم و اشتباه آثار را حذف یا اصلاح و به صورت درست اجرا کرده ایم. البته این کارها زیر نظر مستقیم خود من انجام گرفت. باید گفت که فراز و فرود حاصل ۱۱ سال کار تیمی است که ما در اختیار جوان ها گذاشتیم و به شما این را یادآور می شویم که با تمرین این مجموعه، هنرمند طی دو سال چه نوازنده یا خواننده با زحمت به موسیقیدان خوبی تبدیل خواهد شد. البته نباید وجود خلاقیت را در فرد که شرط اول است، نادیده گرفت.

به نظر شما کاری که ۱۱ سال توسط اساتید ایران جمع آوری شده (فراز و فرود) چقدر در آینده موسیقی مؤثر خواهد بود؟
از نظر من بی نظیر است اما چون خود من دخالت و نظارت مستقیم بر آن داشته ام، نمی توانم اظهار نظر مستقیم بر آن داشته باشم و بگویم این کار بهترین است اما به طور قطع کسان دیگری در نوشتن ردیف مانند محمود کریمی، موسی خان معروفی و اساتید دیگر زحمات بسیاری کشیده اند اما فراز و فرود چراغ راهی برای جوان هایی است که بخواهند با موسیقی آشنا شوند و راه خود را گم نکنند. موسیقی همانند یک ساختمان است. اگر این ساختمان بدون فونداسیون و زیرسازی باشد،به طور قطع عمری نخواهد داشت و خراب خواهد شد، پایه و اساس موسیقی و آواز همین ردیف است.


اکبر گلپایگانی

همیشه آثار و ردیف های ما در طول تاریخ به صورت سینه به سینه بوده، مکتوب شدن و ثبت و ضبط شدن آنها تأثیر مثبتی بر روند آموزش موسیقی خواهد گذاشت؟
پایه و اساس موسیقی ما بر مبنای آموزش سینه به سینه است. نمی شود که موسیقی را به حالت نت درآورد و جلوی شاگرد گذاشت. در طول تاریخ همیشه آثار موفق از استاد به شاگرد رسیده است. در مورد فراز و فرود نیز این گونه خواهد بود. یعنی همان زمان که در کلاس تمرین می کنند باید حتما استاد بالای سر شاگرد باشد. استاد بخواند و او نیز تمرین کند. اگر این امر به حال نت باشد، موضوع از نظر من رد خواهد شد. ذات موسیقی اصیل ما بر پایه فی البداهه و سینه به سینه است. مکتوب شدن آن همانند ارکستر سمفونیکی است که نت جلوی نوازنده ها می گذارند و هر کجایی که یادشان رفت به نت نگاهی بیندازند. خود ما یک زمان 6 تا 8 ساعت سر کلاس بودیم و استاد با ما کار می کرد.

به عنوان سوال پایانی آیا این عوامل از دوستی با جهان پهلوان تختی سرچشمه می گیرد؟

در زلزله بوئین زهرا من در کنار تختی بودم، تختی مرد بزرگی بود، او برای مدال طلای المپیک تختی نشد، تختی با مردم بود. روزی هم که رفت چیزی را با خودش نبرد اصلا کفن تختی جیب نداشت. اما هنر تاج سر آفرینش است و جایگاه بزرگی دارد. آقای تهرانی همیشه می گفت: اول آدم باشید بعد هنرمند. پس ما هنرمندان برای مردم کار می کنیم. کمک نیز جز هنرهای ماست. همه ما باید کمک کنیم و بگذارند این کار به سامان برسد که نمی توانیم آجر به آسمان بیندازیم و دیوار درست کنیم تنها کمک ما این است که با صدایی که خدا به ما ودیعه داده به هموطنان یاری برسانیم. این بهترین امتحان است برای آدم بودن.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

با بسی سپاس از گلپا و از ایرج و از شما نازنینان در سایت فرهنگی قدیمیها که دلها را بهم میرسانید!