اسفندیار منفردزاده گفت: رفتم آمریکا تا مثل یک خواننده سیاهپوست شوم که نشدم. به همه گفتم نیایند که آمدند.
گفتم به قول ناصرخسرو کژدم غربت زهر بدی دارد. آدم را از پا می اندازد. کندن، رفتن
و تن به زندگی با شکل دیگر دادن تاوان سنگینی دارد... سنگین... خیلی سنگین...
من اینجا نفس می کشم ولی مرده ام. تنها سرخوش و دلخوش به این هستم که پای یک اصل
ایستادم، آن هم این که هیچ وقت دروغ نگفتم نه به خودم نه به مردم...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر