۱۳۹۲ بهمن ۱۳, یکشنبه

با خاطرات قربانعلی تاری، اولین دروازه بان تیم ملی فوتبال + عکس

قربانعلی تاری 88 ساله را می توان در صف اول پیشکسوتان فوتبال دید. طوری که او، مقیاسی برای پیشکسوت بودن یا نبودن بقیه باشد. خودش می گوید، کسی که مرا نشناسد، اصلا پیشکسوت نیست!

یکی از دو بازمانده از اولین تیم ملی رسمی فوتبال با این حال تازه می خواهد برسد به 90؛ به عادل فردوسی پور! او می گوید هر طور شده دو سال دیگر دوام می آورد تا نود سالگی اش را جشن بگیرد.
به گزارش ایسنا، شاید اگر اطلاعات فوتبالی مان در بالاترین حد هم باشد از بازیکنان قدیمی شناخت چندانی نداشته باشیم. در صورتی که نام این بازیکنان هم تاکنون در رسانه ها مطرح نشده باشد، بعید است آن ها را بشناسیم. اطلاعات زیادی در رابطه با اولین تیم ملی وجود ندارد و روایت های ضد و نقیض مختلفی هم در باره این تیم مطرح شده است. اما اگر به دنبال راوی آن هم بگردید به آدرسی می رسید که نشان گر قطعه، ردیف و شماره قبر اوست! ولی در این میان تنها راوی که تاکنون هم به ندرت در رسانه ها به بیان آنچه بر اولین تیم ملی فوتبال ایران گذشته، پرداخته است، این روزها در عین نزدیک شدن به نود سالگی، شادترین روزهای زندگی اش را سپری می کند! این شخص کسی نیست جز قربانعلی تاری که شما را با یک جستجو به عنوان «اولین دروازه بان تیم ملی» می رساند. اما هیچ اطلاعات دیگری از او به جز همین عنوان در جستجوهای طولانی بدست نمی آید.
از همین رو تصمیم گرفتیم در راستای عیادت از پیشکسوتان قدیمی ورزش و به خصوص فوتبال، به دیدن تنها بازمانده از اولین تیم ملی رسمی فوتبال ایران برویم و تاریخ فوتبال ایران را به مدت دو ساعت با او ورق بزنیم. با تاری ابتدا از روزهای ابتدایی تشکیل تیم ملی صحبت کردیم و در این میان خاطرات تعریف نشده بسیاری را هم شنیدیم.

بازی ایران و پاکستان در امجدیه

اما به راستی چرا چنین سوژه ای که می توانست سالیان سال خوراک خوبی برای رسانه ها باشد و مدام در مراسم های تقدیر و تجلیل دیده شود، این چنین مورد غفلت واقع شده است؟ راوی داستان اولین تیم ملی پاسخ این سوال را چیزی جز غیبت و حضور نداشتن در کشور نمی داند. غیبتی که تا همین چهارسال پیش ادامه داشت. با این حال چهارسال هم زمان کمی برای شناساندن یک چهره قدیمی فوتبال به مردم نیست. ولی اتفاق های عجیبی برای قربانعلی تاری در مسیر زندگی اش افتاده که باعث شد او همچنان ناشناخته بماند.
تاری 88 ساله که در کنار محمود شکیبی 91 ساله یکی از دو بازمانده اولین تیم ملی فوتبال ایران محسوب می شود، چهار سال پیش و بعد از بازگشت به ایران که با فوت همسرش همزمان شده بود، به افسردگی شدید دچار شد. وی خودش در این باره می گوید: کارم شده بود خوردن قرص های خواب آور و خوابیدن از صبح تا شب و شب تا صبح. محاسنم به قدری بلند شده بود که به سینه ام می رسید و دیگر غذا هم نمی خوردم!
هر کسی با شنیدن چنین شرحی از زندگی شخصی که دهه هشتاد زندگی خود را پشت سر می گذارد، پیش خود می گوید، لابد پیرمرد دیگر دوام نیاورده و چشم از جهان فرو بسته است. اما یک تماس از شماره ای ناشناس، زندگی تاری را نه تنها به حالت اولیه برگردانده، بلکه باعث شده او دیگر دلش برای خانواده خود هم تنگ نشود! این تماس از جانب کسی بود که سال ها با همسر تاری به آموزش کامپیوتر می پرداخت و رابطه نزدیکی هم با او داشت. اما این مربی کامپیوتر به یک باره در حالی که تاری به افسردگی مزمن دچار شده بود، آفتابی می شود و با برقراری ارتباط و نزدیک کردنش به خانواده خود، تاری را به زندگی بازمی گرداند.
در یکی از روزهای سرد زمستان به خانه گرم و بهاری قربانعلی تاری پیشکسوت فوتبال، سر زدیم تا حال و احوال او را در آستانه نود سالگی جویا شویم و از روزهای حضورش در اولین تیم ملی فوتبال بپرسیم. متن کامل این گفت و گو را در ادامه می خوانید:

ابتد از خودتان بگویید... چه شد در روزهایی که فوتبال هنوز در ایران رواج پیدا نکرده بود، به این رشته وارد شدید؟
من در سال 1304 در تهران به دنیا آمدم و تمام تحصیلاتم نیز در این شهر بوده است. زمان ما دبستان و دبیرستان به وسعت الان نبود. من به دارالفنون و دارایی رفتم. از 9 سالگی به ورزش علاقه داشتم و با کاج و توپ های کوچک بازی می کردم. به دبیرستان که رفتم گفتند بسکتبال بازی کن و من در این رشته تا تیم تهران هم رفتم، اما شاهینی ها تشویقم کردند و گفتند پنجه هایت قوی است و می توانی دروازه بانی کنی. سال 1325 بود که به فوتبال روی آوردم. آن موقع افرادی مثل امیر عراقی، جعفر کاشانی و همایون بهزادی بچه بودند. دکتر امیر عباس اکرامی شش، هفت تیم فوتبال با عنوان های «شهباز»، «پرستو»، «چلچله» و «شاهین» تشکیل داده بود و همه آنها در زمین امجدیه بازی می کردند. من از همان ابتدا به تیم شاهین رفتم. تاری هر روز در ساعاتی مشخص با فرزندانش در تماس است.

قربانعلی تاری

از چه زمانی وارد تیم ملی شدید؟
آن موقع تیم ملی وجود نداشت. سال 1329 تیمی از پاکستان آمد و من که دو سال بود در تیم دارایی بازی می کردم را برای دروازه بانی به تیم ملی دعوت کردند. این بازی در امجدیه برگزار شد و من آنقدر خوب بازی کردم که در تیم ملی تثبیت شدم. البته بازی ما مقابل پاکستان با عنوان تیم ملی نبود و ما با بازیکنان تهرانی به مصاف آنها رفتیم، چون هنوز تیم ملی تشکیل نشده بود.

پس اولین تیم ملی از چه زمانی تشکیل شد؟
سال 1329 هواپیمایی از ترکیه به ایران آمد و بازیکنان ایرانی را با خود به استانبول برد. تیمی که از تهران به استانبول رفت، واقعا تیم ملی بود. ما ابتدا یک بازی در استانبول انجام دادیم و آبروریزی هم شد و باختیم. به هر حال در روز ملی ترکیه به آنجا رفته بودیم و آنها تصمیم گرفتند که دیگر در استانبول بازی نکنیم، به همین دلیل بازی دوم در آنکارا برگزار شد. در آنکارا هم با نتیجه  پر گلی باختیم، چون تیم بسیار ضعیف بود. با این حال با اطمینان می توان گفت تیمی که در ترکیه بازی کرد اولین تیم ملی ایران بود. ما بعد از این بازی در اولین دوره مسابقات آسیایی در هند حاضر شدیم. برای این بازی ها نیز کارلوس اسپانیایی را به همراه آقا حسینی برای دروازه بانی انتخاب کرده بودند، اما بعد دیدند که کارلوس تابعیت ایرانی ندارد و به سراغ من آمدند. بنابراین مسابقات هند دومین فرصتی بود که تیم ملی فوتبال ایران برای بازی پیدا کرد. در این بازی ها شش تیم حضور داشتند و ما سه بازی انجام دادیم که من یک بار درون دروازه  تیم ملی ایستادم. ما در این بازی دوم شدیم و هند هم اول شد.

در جست وجوهایم دیدم که اولین بازی تیم ملی مقابل افغانستان بود. پس چه تیمی با افغان ها بازی کرده بود؟
تیمی که با افغانستان بازی کرد، تیم تهران بود. بازیکنی مثل عباسی، چلنگر، غریب و رهبری در تیم تهران بازی می کردند که همه از تهران بودند، اما تیم ملی، یعنی تیمی که از کل کشور تشکیل شود. این تیم همان طور که گفتم برای بازی با ترکیه تشکیل شد و افرادی مثل برومند، نوری فرزانه، منصور حاجیان و ... از شهرستان ها آمدند. همه این ها فوت  کرده اند. دکتر مسعود برومند نیز آخرین کسی بود که از دنیا رفت. او یکی از ستاره های فوتبال ایران بود که سال ها کاپیتانی تیم ملی را بر عهده داشت.

با کسی از قدیمی های تیم ملی در ارتباط هستید؟
کسی نمانده که بخواهم با آنها در ارتباط باشم! از اولین تیم ملی تنها من مانده ام. از نسل دوم تیم ملی نیز افرادی مثل کاشانی، بهزادی، کلانی و ذوالفقارنسب مانده اند. بنابراین از قدیمی ها افراد زیادی زنده نیستند. من زنده ام و فوتبال هم بازی می کنم!

فوتبال هم بازی می کنید؟ چطور ممکن است؟!
بله. با اینکه 88 سالم است هنوز هم صبح ها ورزش می کنم. حتی هفته ای یک روز به فوتبال می روم. دو تیم وجود دارد که همه از دکتران و مهندسان هستند و زیر نظر مهندس امیر درویش اداره می شود. اگر مشابه من کس دیگری را پیدا کردید که در این سن فوتبال بازی  کند، به شما جایزه می دهم! البته فوتبال را هم مثل سابق بازی نمی کنم. دیگر پیر شده ام. هفته ای یک شب به همراه مهندس درویش که از دوستان نزدیکم است، در کنار علاقه مندان به فوتبال که عاشق استقلال هستند، به زمینی می رویم و فرصت خوبی برای سرگرمی ام است. بروید و بپرسید آیا کسی از پیشکسوتان حتی 70 ساله هم که باشد فوتبال بازی می کند یا نه؟ این را هم بپرسید تنها بازمانده از اولین تیم ملی را به برنامه هایتان راه می دهید؟ من که دیگر علاقه ای ندارم و عاشق برنامه هایشان نیستم اما این بی برنامگی و بی بندوباری زشت است. به هر حال از ما که گذشت و مسئله برایمان تمام شده است.

قربانعلی تاری

تا چه زمانی فوتبال حرفه ای را دنبال کردید؟
من چهار سال در تیم ملی بودم و مهم ترین بازی که داشتیم با ترکیه بود. سپس با پاکستان بازی کردیم. در افغانستان و شوروی هم چند بازی داشتیم. برخی تیم ها هم که تیم ملی نبودند، به تهران می آمدند و با عناوین مختلف با ما بازی می کردند. اما در سال 1334 با تیم تاج به عراق سفر کردیم و من در یکی از بازی ها زانویم شکست. می خواستم پایم را از زانو ببرند، اما اجازه ندادم، سپس من را به بیمارستان آبادان بردند. در آبادان هم زیر بار عمل نرفتم. حسین مبشر، رییس فدراسیون فوتبال بود. او مرا به تهران آورد و این جا به معالجه پرداختم. یادم می آید روزنامه ها نوشتند تاری می تواند دوباره به فوتبال بازگردد، اما هنگامی که دوباره برای اولین بار به زمین رفتم احساس کردم جسارت قبلی را ندارم و همان جا محترمانه کنار کشیدم.

از سال های حضورتان در تاج بگویید.
من سه سال در استقلال یا همان تاج سابق بودم. بین خودمان بماند یک سال هم به پرسپولیس رفتم (با خنده). بعد از آن چهار سال دبیر فدراسیون فوتبال شدم و چهار سال هم نایب رییس بودم. ضمن این که من را به عنوان اولین مفسر ورزشی تلویزیون می شناسند. اولین بار که تلویزیون ملی در سال 1334 افتتاح شد من را به عنوان مفسر ورزشی انتخاب کردند. کادر تلویزیون که امروز هزاران نفر کارمند دارد، آن موقع با سه، چهار نفر اداره می شد. من نیز باید تمام ورزش ها را تفسیر می کردم، حتی کشتی. قهرمان کشتی را می آوردم و کنارم فنون را می گفت و من هم تایید می کردم (با خنده) اما بعضی از مسابقات مثل تنیس را اصلا نمی توانستم گزارش کنم. یک بار حرفی نداشتم بگویم و زمانی که بازی متوقف شده بود گفتم بله؛ این درخت ها چقدر زیباست! بعد عذرم را خواستند و پرسیدند این کار تعمدانه بود یا نه. یک مسابقه بسکتبال هم در دانشگاه تهران با یکی از تیم های آمریکایی را گزارش کردم. حسین صدقیانی که فوتبال را به ایران آورده بود نیز در این بازی در کنارم گزارش می کرد. این را هم در پرانتز بگویم چند نفر رشته های مختلف را به ایران آوردند. محمودپور به کشتی پر و بال داد. فریدون شریف زاده برای بسکتبال زحمت کشید و سرابی هم در امجدیه برای شنا تلاش می کرد، بگذریم. حسین صدقیانی که گفتم فوتبال را به ایران آورده بود، در روز برگزاری بازی بسکتبال روی آنتن گفت که «حضور مهمانان عزیز خیرمُقََدم عرض می کنم!» این نیز یکی از خاطره های من در تلویزیون بود که برایم ماند.

کارت های عضویت تاری در باشگاه شاهین

در بازی های دو تیم تاج و پرسپولیس هم حضور داشته اید؟
بله. اما من بیشتر در تاج بودم. چهار بار مقابل پرسپولیس بازی کردم و یک بار هم مقابل تاج. آن زمان بازی ها بیشتر سیاسی بود. یادم می آید یک بار که در تاج بودم بر سر همین موضوع ها قهر کردم. یادش بخیر. محمد و محمود بیاتی، حاتمی و کوزه چی در تاج بازی می کردند. آن موقع 10 هزار نفر در امجدیه جمعیت می آمد.

شما فرد تحصیل کرده ای هستید. آیا تحصیلات را در مکتب شاهینی ها سپری کردید؟
بله، من رشته حقوق را در دانشگاه تهران خواندم و خانواده ام هم، همه تحصیل کرده اند. دو فرزندم دکترای حقوق و مهندسی دارند. چهار سال پیش همسرم را در اروپا از دست دادم و به ایران آمدم. الان هم تنها زندگی می کنم. تنهایی واقعا دشوار است. من عاشق همسرم بودم. بعد از فوتش با وجود فشار فرزندانم، او را به ایران آوردم و در بهشت زهرا دفن کردم. هفته ای یک بار هم صبح زود گل و گلاب می خرم و به سر مزارش می روم. تا دلتان بخواهد هم حال می کنم. اینجا هم در زعفرانیه خانه ی بکری دارم و خودم و خدا. زندگی تنهایی سخت است اما دوستان زیادی دارم. قبل از انقلاب اسلامی، مدیرکل مالیات های تهران بودم و بعد از انقلاب به اروپا رفتم. سپس بعد از اینکه همسرم فوت کرد، درست چهار سال پیش به ایران آمدم. همسرم پرنده دوست داشت. چون او علاقه زیادی به پرنده داشت، یاکریم ها به حیاط مان می آمدند و برای خودشان می چرخیدند. من هم بعد از فوت همسرم، رهایشان نکردم. برایشان ارزن خریدم و هر بار که می آیند، ساعاتی با آن ها مشغولم. الان دیگر با هم رفیق شده ایم. هر روز ساعت 9 صبح که بیدار می شوم به دیدنم می آیند. حتی با من شوخی هم می کنند. برایشان ارزن می ریزم و هر وقت سیر شدند می روند. اگر ببینم نیستند، در را باز می کنم و می گویم بیایید. آن ها هم می آیند و از دستم ارزن ها را می خورند.

دریافت لوح یادبود از فدراسیون برزیل

باشگاه شاهین در تحصیلات شما چقدر نقش داشت؟
زمان ما تنها باشگاه شاهین در کنار «دارایی»، «ارامنه»، «دانشکده افسری» و «تهران جوان» فعالیت می کرد. اما در بین آن ها تنها باشگاه شاهین بود که به تحصیلات اهمیت می داد و باشگاه دیگر تنها چیزی که برایشان مهم نبود، تحصیلات بود. اما شاهین نه تنها توجه داشت بلکه مدام وضعیت بازیکنان را چک می کرد و می گفتند کسی که درسش عالی نباشد، در شاهین جایی ندارد. حقیقتش من در دبیرستان درس خوان نبودم اما در باشگاه شاهین دو نفر به اسم مهندس حاتمی و مهندس قاضی زاده که از همکاران مهندس اکرامی بودند، مامور چک کردن وضعیت بازیکنان شده بودند. در این باشگاه دگرگونی در من به وجود آمد و من دانشجوی عالی حقوق دانشگاه تهران شدم.

رسیدگی باشگاه شاهین از لحاظ مالی چگونه بود؟
فقط باشگاه شاهین مقداری به عنوان ماهیانه از بازیکنان رده  پایه اش پول می گرفت که مبلغ زیادی هم نبود. یعنی شما انتظار دارید سال 1320 به فوتبالیست ها پول دهند؟! اما این را بگویم که آن موقع باشگاه شاهین تیم های پایه اش را تشکیل داده بود، در حالی که الان هم می بینید باشگاه های حرفه ای ما تیم پایه ندارند. ما در امجدیه تمرین می کردیم و حتی پول حمام هم نداشتیم. یادم می آید روزی کاپیتان مان آمد و اعلام کرد حمام برای ملی پوشان آزاد است و ما کلی شاد شدیم!

گفتید دوستان زیادی دارید. دوستان فوتبالی هم به دیدن تان می آیند؟
بسیاری از دوستان فوتبالی ام زنده نیستند اما سه چهار نفر مثل عارف قلی زاده هستند که آن ها هم پیر شده اند و حتی نمی توانند راه بروند. اما من رانندگی هم می کنم. همین چند ماه پیش تصادف کردم. زمانی که افسر آمد، به من گفت از هفت سال پیش تاکنون بدون گواهینامه رانندگی می کنی؟! چون رانندگی بعد از 80 سالگی قدغن است. ولی دست شان درد نکند موجباتی را فراهم کردند که بتوانم تا 90 سالگی رانندگی کنم. حتی اگر بخواهید مسابقه هم می دهم (با خنده).

بعد از 90 سالگی هم گواهینامه تان را تمدید می کنید؟!
چرا که نه. این چه حرفی است می زنید (با خنده). نه اما شوخی کردم. دیگر بس است. بیماری های زیادی دارم اما همه اش می گویم ولش کن. مرگ همیشه دنبالم است اما فوتبالم را می روم. می گویند پایت را عمل کن اما اینجا کسی را ندارم که به اتاق عمل بروم. چند وقت پیش نزد دکتری رفتم که گفت این دو سال را هم تحمل کن. به او گفتم این چه حرفی است می زنی یعنی من دو سال زنده ام. تازه دو سال دیگر به 90 و فردوسی پور می رسم! شما کجای کارید، من شنا هم می روم. اکثر اوقات فراغتم را به پیاده روی می گذرانم. تنهایی برای خودم غذا می پزم و خرید می کنم. البته خریدهایم قلابی است اما هرچه باشد می خرم و پخش هم می کنم. هیچ کس را در ایران ندارم و رابطه ام با خانواده، تنها تلفنی است.

از مسئولان ورزش و فدراسیون فوتبال تا به حال سراغ تان آمده اند؟
من هیچ گاه با افراد فدراسیون تماس نداشته ام و هیچ پیشنهادی هم به من نداده اند. تنها یک بار ناصر نوآموز را در خیابان دیدم. او به من گفت بیا به عنوان کاندیدای ریاست فدراسیون نام نویسی کن. اما من که آدمی نبودم برای این کارها خودم را جلو بیندازم. آن ها برای خودشان کمیته پیشکسوتان دارند که هیچ کدام شان من را نمی شناسند. اصلا پیشکسوتی که من را نشناسد پیشکسوت نیست! یک بار فقط روزنامه استقلال پیشنهاد داد تا در تحریریه اش کار کنم اما دیدم پیشنهادشان جنبه تعارف دارد. چند جلسه هم برای پیشکسوتان برگزار کردند اما من دعوت نشدم. به رویم هم نیاوردند. 200 نفر دعوت می کنند اما کدام شان پیشکسوتند؟ یکی گفته من اولین مدافعم. دیگری می گوید من اولین دروازه بانم. اگر کسی ادعایی دارد، من با این عکس ها جوابش را می دهم. اولین تیم ملی از بازی با ترکیه تشکیل شد و هیچ کدام از اعضای آن زنده نیستند.

قربانعلی تاری

شما با این حساب عضو کمیته پیشکسوتان فدراسیون فوتبال هم نیستید؟
من که نمی توانم بروم التماس کنم و بگویم من را هم به جمع تان راه دهید. یک بار با باشگاه استقلال صحبت کردم و گفتم می خواهم بازیکنانش را ببینم اما جوابی نگرفتم. به هر حال من سال ها به عنوان دبیر و نایب رییس در فدراسیون فوتبال سابقه کسب کرده ام و بالای پنجاه سفر خارجی به کشورهای زیادی مثل برزیل، شوروی، ژاپن و کشورهای اروپایی  رفته ام. تجاربی را به دست آورده ام که کسی در ایران از آن ها خبر ندارد. من بعد از انقلاب از ایران رفتم و 4 سال پیش بعد از فوت همسرم بازگشتم. در این مدت یک بار فقط با فرامرز ظلی آن هم تلفنی صحبت کردم. البته او 20 سال از من کوچکتر است ولی کسی از زمان ما نمانده که بخواهم با او صحبت کنم.

شاید به دلیل اینکه در ایران نبوده اید، کسی از حضورتان خبر ندارد.
دقیقا همین طور است که می گویید. همین چند وقت پیش یکی از دوستانم هم می گفت نمی دانستم به ایران بازگشته اید. ولی من با بهزادی و کاشانی با هم به سفرهای زیادی رفته ایم. اگر معرفت داشتند به سراغم می آمدند. اما نمی دانند من زنده ام. این را هم نمی دانند که قبراقم و راه می روم. اگر به جلسه آن ها بروم جرات صحبت کردن ندارند (با خنده). دیگر به من که نمی توانند دروغ بگویند! تمام تاریخ فوتبال دهه اول تا پنجم فوتبال ایران را از حفظم. اما واقعیت این است که علی رغم تمام ناملایمتی ها و گرفتاری ها می دانم رفتنی ام و دیگر چشمداشتی به لطف و محبت دوستان ندارم.

فوتبال امروز را دنبال می کنید؟
راستش را بخواهید چیزی در فوتبال ایران نمی بینم. به همین دلیل فقط لیگ های خارجی را نگاه می کنم. الان بیشتر از همه اسپانیا و برزیل را دوست دارم. من حتی با اوزه بیو، اسطوره فوتبال پرتغال، دیدار داشته ام و با هم عکس یادگاری داریم. الان هم به فوتبال اروپا علاقه دارم چون می خواهم فوتبال خوب ببینم. مسی را واقعا دوست دارم! او کم کم از اوج فاصله گرفته است ولی رونالدو وضع بهتری دارد. با این حال من مسی را بیشتر از همه دوست دارم. او کارهایی که رونالدو می کند را انجام نمی دهد. رونالدو جوگیر است اما مسی کارش را می کند. او خیلی آقاست!

از بین ایرانی ها چطور؟
با اینکه فوتبال ایران را دوست ندارم اما با همه این ها علی کریمی را به دلایل عدیده ای دوست دارم! پروین هم یکی از بهترین ها و ستاره های فوتبال ایران است. ضمنا او فرد بسیار متدینی بوده و به یاد دارم در برزیل که به عنوان سرپرست با تیم ملی بودم، تنها کسی بود که نمازش را می خواند. بعد از آن، تماسم با پروین کم شده و نمی دانم چه کار می کند. امیدوارم شیطنت هایش کم شده باشد.

اولین بازی رسمی تیم ملی با ترکیه

شما سفرهای بسیاری به کشورهای مطرح در فوتبال داشتید و با ساختار قدیم فوتبال آن ها آشنایید. اما بسیاری از کارشناسان معتقدند فوتبال امروز ما حتی به ساختار 50 سال پیش کشورهای اروپایی هم نرسیده است.
من هم نظر این کارشناسان را تائید می کنم. ما در فوتبال امروز باشگاه نداریم. هشتاد سال پیش باشگاه هایی مثل شاهین و ارامنه یا باشگاه حسین فکری وجود داشت. باشگاه تاج هم خوب بود که آن را به قیمت 30 میلیون فروختند. امروزه کیفیت در باشگاه ها به هیچ عنوان وجود ندارد و همه اش زد و بند است. راستش را بگوییم؛ در انتخابات کمیته ها و فدراسیون ها، زد و بند همه چیز را تعیین می کند. همه می دانند تیم ملی فوتبال ما هم شایستگی حضور در جام جهانی را نداشت. معتقدم باید دگرگونی در فوتبال ایران به وجود آید. البته الان گرفتاری ها زیاد شده و دولت درگیر گرانی، تورم و... است و نباید یقه فوتبال را گرفت. به اعتقادم فوتبال تحت الشعاع بسیاری از مسائل است.

از بین بازیکنان فعلی سبک بازی کدام شان را بیشتر می پسندید؟
از ایرانی ها نکونام و مهدی رحمتی بهترند. البته رحمتی از لحاظ اخلاقی تخطی کرد و بیخودی دعوا راه انداخت. او می خواست خودش را بالاتر از این که هست نشان دهد. نتیجه اش هم خط خوردن از تیم ملی بود. اتفاقا با او تماس گرفتم و گفتم که آقا باش. درختی که بارش بیشتر است، سر به زیرتر است. گفتم این کارها را نکن و او هم گفت اطاعت می کنم. البته من خودم را زیاد معرفی نکردم. ولی رحمتی پسر خوبی است و استعداد دارد. او مثل فرهاد مجیدی نیست. من مجیدی را از لحاظ اخلاقی تایید نمی کنم. بدتر از همه این ها علی دایی است. علی دایی که گلزن برتر جهان است، چه معنی دارد در استادیوم با داور و مربی دعوا کرده و اهانت کند. آقای دایی چرا این کارها را می کنی؟ دروغ نگویم، بازی ایرانی ها را دوست ندارم چون از تماشای شان لذت نمی برم. در کل بد بازی می کنند. ما فوتبالی نداریم که به جام جهانی برویم. آن موقع که ما بازی می کردیم کره جنوبی، ژاپن و کره شمالی رقیب ما بودند. یادم می آید که سال 1956 به عنوان خبرنگار به لندن رفتم که در آنجا کره شمالی با لقب طوفان زرد، تیم سوم شد اما الان در آسیا تیم های عربی هم از ما جلو افتاده اند!
به گزارش ایسنا، آلبوم عکس تاری گنجینه ای است بی بدیل از تصاویری که بی شک شناسنامه فوتبال ایران بوده و می توانید تعدادی از آن ها را در ادامه مشاهده کنید. به گفته خود تاری این عکس ها را هیچ یک از بازیکنان قدیمی ندارند و وی هم به دلیل مسئولیتی که در فدراسیون فوتبال داشت، توانسته آن ها را جمع آوری کند. ما حتی به دنبال فیلم هایی هم از دوران بازیگری تاری بودیم اما او می گوید با وجود اینکه تعدادی فیلم از زمان بازی اش تهیه شده و در دو سالی هم که در ورزش تلویزیون بود، آرشیوی جمع آوری کرده، اما همه اش را نابود کردند.

گفت و گو و تنظیم از خبرنگار ایسنا: علی احدی

هیچ نظری موجود نیست: