۱۳۹۲ بهمن ۳, پنجشنبه

سرگذشت یک تصویر: عکسی نادیده از فروغ فرخزاد

حسین منصوری در صفحه فیسبوکش نوشت: پس از درگذشت خواهر فروغ، زنده یاد گلوریا فرخ زاد، تنها فرزند او یودیت، از مونیخ به تهران رفت و پس از بازگشت یک کیسه پلاستیکی را به دستم داد.

محتوای کیسه را خالی کردم و وقتی می خواستم مچاله اش کنم، احساس کردم هنوز چیزی در کیسه قرار دارد. سر کیسه را دوباره باز کردم، چند اسلاید ته کیسه قرار داشتند. اسلایدها را جلوی نور گرفتم. هیچ چیز دیده نمی شد، همه شان سیاه بودند. به گمان این که اسلایدها نور دیده اند و خراب شده اند دوباره آنها را در کیسه قرار دادم.
چند روز بعد می خواستم کیسه را به همراه کاغذهای باطله بیرون ببرم و دور بریزم. در آخرین لحظه دوباره یاد اسلایدها افتادم. این بار آنها را جلوی نور قوی تر گرفتم. تغییری ندیدم. همه شان سیاه بودند. فقط در یکی از اسلایدها یک رنگ آبی خفیف سوسو می زد. نمی دانم چرا از دیدن این رنگ آبی دلم لرزید. چیزی در اعماق زیر زمین های سیاه حافظه ام مرا مخاطب قرار داد بی آنکه من بتوانم حرفش را بفهمم. سخت کنجکاو شدم. اسلایدها را به عکاسخانه بردم و... نوروز 1343.


۱ نظر:

ناشناس گفت...

این تصویر چگونه ممکن است که از یک اسلاید سیاه دور انداختنی در آمده باشد؟!