سیما بینا خواننده پرآوازه کشورمان، با لباس محلی باشکوهی الهام گرفته از پوشش
زنان ایلیاتی ایران، به همراه خواهرش «مینا بینا» که طراح لباس های اوست، از پیام صلح
و دوستی ای می گوید که در پس موسیقی، شعر و
لباسش از سرزمینمان ایران برای جامعه مدرن اروپا به ارمغان برده است.
کودکی های هر یک از ما سرشار است از خاطراتی که صدای جاودانه اش در ما برانگیخته
و برای همیشه در گوشه ای از حافظه مان جا خوش کرده است. این بانو امروز روبه روی ما
نشسته است و از یک عمر تلاش نستوهی می گوید که برای موسیقی و فرهنگ این از جان مایه
گذاشته است. آینه کاری باشکوه روی لباسش که یادآور صداقت صدایش و سلیقه اش است بیانگر
سوزن زدن های زنان مصمم ایلیاتی است که سال های دور در خطه بلوچستان و پاکستان زندگی
کرده اند و مدام سوزن زدند و آوای شورانگیز حزینی را زیر لب زمزمه کرده اند. حضور سیما
بینا در تحریریه روزنامه آسیا یادآور فرهنگ اصیلی است که هر یک از ما به نوایش زنده
ایم. سیما بینا جزو نخستین بانوانی است که لباس ها و پوشش هایش را با الهام از روح
نامیرای طبیعت ایران و شرق (Tradition) طراحی و در کنسرت های خارج از کشورش
این روح و فرهنگ نامیرا را معرفی کرده است. این پوشش در فستیوال های مختلف در کنار
موسیقی فولکلور سیما بینا، ستایش شده است. امروز این شانس را دارم که با صدای خاطره
انگیز کودکی هایم رخ به رخ بنشینم و او را بکاوم و از مهرش سیراب شوم. همان مهری که
با سخاوت قلم را به دست می گیرد و عکسی را بی غرور و بی تکبر، با صداقت دلنشینی برایم
امضا می کند. شما هم در این مهر و احساس شریک هستید:
سیما بینا، نخستین بانویی است که برای جاودانه کردن آواز و شعرهای فولکلور این
سرزمین کوشیده و به نوعی زندگی خود را پای این عشق و علاقه گذاشته است. سوال اصلی این
است که آیا به همان میزان که برای موسیقی و آواز فولکلور ایران زمین از جان مایه گذاشتید،
با همان دیدگاه لباس های محلی و پارچه های دست دوز زنان ایلیاتی را زینت بخش قامت خود
کردید و در کنسرت های با هیبت یک زن باشکوه شرقی حاضر شدید؟
خیلی خوشحال هستم که جوانانی که بعد از نسل من به دنیا آمدند به من و موسیقی فولکلور
محبت دارند. من واقعا به این مساله اهمیت می دهم. اینکه باید یک جور میان موسیقی و
پوشش آدم، یک یگانگی و هماهنگی باشد. همیشه موسیقی سنتی کار می کردم و اختصاصی محلی
کار نمی کردم.
اما بعد از اینکه قرار شد برنامه هایم را در خارج از کشور ارائه دهم اصرار داشتم
که من یک زنی از سرزمین ایران هستم با فرهنگ خودم، با لباس ها و با کلام منطقه های
نواحی مختلفی که سرزمینم دارد بنابراین برای هماهنگ بودن مجموعه ای که می خواستم ارائه
دهم خیلی اهمیت قائل بودم. هماهنگی این مجموعه برای هموطنانم و حتی جوانانی که در خارج
از کشور ایرانی نبودند حائز اهمیت بود. آن زمان، من ترانه ها و موسیقی محلی را بیشتر ترجیح دادم که
ارائه دهیم چرا که برای شنودگان جوان و نسل های مختلف و گوشی که به موسیقی ما عادت
ندارد، موسیقی محلی با کلام و ریتم های خود خیلی مطلوب تر بود.
این بود که نشستم و برای لباس هایم خودم طراحی کردم. قبل از آن هم لباس محلی می
پوشیدم در یکی از کنسرت هایم در پاریس، یکی از خانم های خیلی ناز و خوش رو با یک خوشحالی
زیاد آمد جلو و خطاب به من گفت: سیما جان برای کنسرت های شما باید سه تا بلیت بفروشند
و سه دفعه باید کنسرت های شما را دید. یکی برای شعرهای قشنگت، یکی برای لباس های قشنگت
و یکی هم برای آواز قشنگت.
چه دوره ای بود دقیقا؟ دوره زمانی این تصمیم را به یاد دارید؟
درست سال ۱۹۹۳ میلادی (سال ۱۳۷۰ خورشیدی) بود که اولین سفرم را به خارج از کشور
داشتم و برای آن کنسرت لباسم را منطبق با موسیقی ام طراحی کردم.
خودتان لباس ها را طراحی کردید یا طراح لباس داشتید؟
مینا، خواهرم را باید معرفی کنم که همیشه یکی از مهمترین طراحان من بوده و آن موقع
در دبی زندگی می کرد. وقتی رفتیم دبی که برای آمریکا ویزا بگیریم ۲۰ روزی با مینا بودم.
مینا با الهام از لباس های محلی هم لباس گروه را طراحی کرد و هم لباسی را که خودم می
خواستم بپوشم با نظر مینا انتخاب کردم. سربندهایم را هزار جور بستم که ببینم چه مدلی
به چهره ام می آید.
می خواستم لباسم لباسی باشد که هم محلی باشد و صحبت نواحی ایران را طرح کند هم
ابهتی داشته باشد و صرفا یک «چارقد به سر» نباشد، بلکه سربندی باشد که به صورت بیاید
و با لباس هماهنگی داشته باشد. برای این کار، از لباس های محلی نواحی مختلف خراسان،
کردستان، قشقایی، شمال، و جنوب و از همه جا الهام می گرفتیم و لباس های مختلف را با
پارچه های مختلف طراحی می کردیم. من لباس های محلی را تهیه می کردم و مینا خیلی کمکم
می کرد. ۲۰ روز که آنجا بودیم ۷ دست لباس برای گروه من دوخت. بعد هم لباس خودم را آماده
کرد. البته آن زمان مینا در این زمینه فعال بود و چند شوی لباس در دبی برگزار کرده
بود و جزو طراحان فعال لباس بود. بسیاری از طرح های مینا را خریدم و اینقدر به این
طرح ها و لباس ها علاقه دارم هنوز هم استفاده می کنم. با اینکه بعد از آن زمان، مینا
به علایق دیگری روی آورد، اما هر زمان لباس لازم داشتم طرح ها را برایم تهیه می کرد.
در کنار مینا، شخص دیگری که بسیار از او کمک گرفتم و واقعا یک بانوی هنرمند در
طراحی لباس است «مریم مهدوی» است که از قبل روی لباس های محلی کار کرده بود و من هم
یکی از مشتریان سرسخت او شدم با این تفاوت که طفلک لباس صحنه مرا کاملا مطابق میل خودم
تهیه می کرد و می دوخت. ممکن بود از داخل شوهای لباس او، لباس ایده آلم برای روی صحنه
را به دست نیاورم. به همین منظور تغییرات مورد نظرم را روی لباس اعمال می کرد و در
رنگ آمیزی لباس ها و طراحی آنها بسیار باسلیقه و استاد است. از کارهای او هم بسیار
استفاده کردم. همیشه مرا برای شوهایی که از لباس های محلی طبیعی بلوچستان یا قشقایی
برگزار می شد خبر می کرد و من استفاده بسیاری از این فضا می کردم. در خارج از کشور
غیر از صحنه های کنسرتم، برای هر نمایشگاه یا ورک شاپ ها (Work Shop) که
دعوت می شدم سعی می کردم لباس محلی بپوشم و پیام رنگ و موسیقی سرزمین خودم را با لباسم
همراه داشته باشم.
در فرایند طراحی لباس، خودتان هم برای انتقال حس و حال تان حضور داشتید؟ یا اینکه
طراح مستقل کار می کرد و بعد شما کار را می دید؟
کسانی که کارشان این بود و با لباس محلی آشنایی داشتند زمینه لازم را داشتند و
فقط من مطابق میل خودم تغییراتی روی رنگ لباس اعمال می کردم. برای اولین کنسرتم رنگ
فیروزه ای را که رنگ سرزمین خراسان و ایران است. اعمال نظرهایم در حد این چنین انتخاب
ها و تغییراتی بود. همه بانوان فکر می کنم در انتخاب لباس چنین هستند.
مینا بینا: به خصوص اینکه سیما جان نقاشی خوانده و رنگ را خیلی خوب می شناسد و
رنگ و موسیقی را خیلی خوب با هم تلفیق می کند. به همین دلیل هر طراحی که بخواهد برای
سیما طراحی کند می داند که خواسته و نظر سیما به طور قطع در لباس باید رعایت شود.
مجموعه اول را خانم مینا طراحی کرد؟
اولین لباس های محلی که پوشیدم مینا از همان فشن شو (Fashion Show)
خود که در دبی راه انداخته بود انتخاب کردم و مخصوصا لباس هایی که در هر کنفرانس و
ورک شاپ می رفتم از همان مجموعه انتخاب می کردم.
همانطور که صدایتان خیلی خوب روی آواز فولکلور نشست و یک هماهنگی غریزی و ذاتی
خاصی میان صدای شما و آوازتان وجود دارد نوع پوشش تان هم خیلی خوب روی قامت و هنر شما
نشست. به عبارت دیگر شما مناسب ترین سفیر برای معرفی لباس اصیل سنتی و محلی ایرانی
با هزار رنگ و هزار نقش که یادآور روحیه شاد و غم گریز مردمان این سرزمین است، هستید؛
طوری که مخاطبان شما بگویند برای کنسرت های شما باید سه بلیت فروخت. خودتان از این
انتخاب راضی هستید؟
(می خندد) شعر، موسیقی، صدا و لباس برای
من بهترین ابزارها برای معرفی فرهنگ سرزمینم است. فکر می کنم به دلیل صداقتی که در
این حس وجود دارد مخاطب این صداقت را دریافت می کند. اما با این حال معتقدم همه یک
تنوع هم انتظار دارند. خیلی وقت ها من راحت ترم در فضای سرد کلن در آلمان بارانی و
پالتو را با شلوار جین بپوشم (با خواهرش مینا می خندند).
این تنوع را چطور ایجاد می کنید؟ به عبارت دیگر بانوان نوگرای ایرانی چطور می توانند
حس شیک بودن را با قوانین اجتماعی و عرفی موجود در جامعه تلفیق کنند و پوششی را انتخاب
کنند که مغایر با این معیارها نباشد؟ شما چطور میان جامعه مدرن اروپا و حس خودتان ارتباط
برقرار و آن مایه اصلی را که الهام بخش حس درونی شماست حفظ کردید؟
سوالت چند وجه داشت. دختران و بانوان ایرانی خیلی باسلیقه هستند و خیلی خوب می
توانند انتخاب کنند. در رابطه با حجاب های مختلفی که وجود دارد طراحی های زیبایی دیدم.
هماهنگی رنگی که انتخاب می کنند و مدل های مختلفی که روسری خود را گره می زنند خیلی
زیباست. خیلی برای ارائه الگو در این زمینه تخصص ندارم، اما می بینم خیلی باذوق هستند.
من بر این باورم که بانوان ایرانی باید ببینند در چه لباسی راحت هستند و کدام لباس
با شخصیت و روحیه آنان کاملا هماهنگ است. اینها یک حس شخصی است و مربوط به سلیقه افراد
است.
گردن بندی که به گردن دارید گویای چیست؟
این صدف را یکی از دوستان به من هدیه داده. این یکی یک ذره بین قدیمی است که دور
آن را با یاقوت هندی پوشاندند. من به جای اینکه مدام عینکم را عوض کنم، از این ذره
بین استفاده می کنم.
دنیا را از پشت دایره این ذره بین می بینید؟
نه، (می خندد) من به قول سهراب چشمانم را تکان دادم و دنیا را خوب می بینم. این
یک عدسی است و کمک می کند که برای دیدن نزدیک از این ذره بین استفاده کنم. چقدر شما
ظریف می بینید. این چه سوالی بود پرسیدید (می خندد). این را یک دوست عزیز در انگلیس
به من هدیه داد.
درباره آینه کاری روی لباس امروزتان هم برای ما بگویید. آینه کاری ها و سوزن دوزی
ها مربوط به خطه بلوچستان است. خودتان دوستش دارید؟
از کارهای بلوچی هم استفاده می کنم. فرهنگ سنتی شرق هرات و افغانستان و خراسان
و بلوچستان و پاکستان مشترک است.
شکوه کار شما در جاودانه کردن لباس زنان ایلیاتی شرق است. میراثی که متاسفانه دارد
به فراموشی سپرده می شود. کوشش تان را بر مبنای همین اصل معطوف کردید؟
من همه کارها از آن دور دورها می آورم و کمی در گستره بزرگ تری ارائه می دهم. ولی
سلیقه خودم را مثل موسیقی بر لباس اعمال می کنم. از آن نواحی الهام می گیرم و به ایده
می رسم. من خود موسیقی محلی را می خوانم پس لباس هم خود خود لباس محلی است.
لباس شما در فستیوال های مختلف، مورد تقدیر
و تحسین قرار گرفته است و این در جامعه سرد و مدرن اروپا خیلی هیجان انگیز است.
دقیقا همینطور است. آلمانی ها و زنان اروپایی بسیار از این لباس ها خوششان می آید.
خانم مهدوی می گفت بسیاری از مشتریان من بانوان آلمانی هستند. پارچه لباسم کودری های
سرزمین خودمان است.
مینا بینا: جالب بودن این نوع فشن و طراحی در لباس سنتی (Tradition) یا
رنگ هایی که از لباس های سنتی الهام گرفته شده بسیار برای بانوان اروپایی جذاب است.
این فشن هرگز از بین نمی رود. مشتریان من که بیشتر بانوان انگلیسی هستند می گویند ما
سال هاست این لباس ها را می پوشیم و هرگز از چشممان نمی افتد.
چون از روح نامیرای طبیعت الهام گرفته شده و طبیعت هرگز نمی میرد. شما پیام آور
این روح نامیرا بودید که در فرهنگ شرق خانه کرده است…
سیما بینا: دقیقا همینطور است. همه جا از این روح نامیرا استقبال می شود. وقتی
فرهنگ یا نشانه ای از یک گوشه دنیا ارائه می دهید همه کنجکاو هستند که ببینند پیام
شما چیست. به همین دلیل است که موسیقی محلی و لباس محلی در خارج از کشور خیلی مورد
استقبال قرار گرفت. می خواهند بدانند ایران چگونه کشوری است، زبان مردمش چیست، چه آب
و هوایی دارد و فرهنگ سرزمینش چیست. همه اینها زیباست.
گفتگو: ستاره جاوید
گروه عکس: فرناز میرزالو، نسترن بهبودی،
نازی بیگی، علی تکین
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر