قدیمی ها - فرید دهدزی: وقتی آقا تختی از مسابقات
جهانی می آمد نمی گذاشتند او پایش را به زمین بگذارد.
مردم از هر قشر به خصوص مردم جنوب شهر او را در
بر می گرفتند و بوسه بارانش می کردند. مسئول امنیتی شهر برای این جریان تدارکی چیده
بودند. این تصویر حاکی از این تدارک است.
در این تصویر فردین هم عضو دیگر تیم ملی دیده می
شود. در روزهای عادی هم وقتی تختی در شهر رفت و آمد می کرد، مردم او را رها نمی کردند
به سمتش می رفتند و می گفتند: هی مردم آقا تختیه.
در تاریخ، این همه شهرت بی نظیر بود. خودش می گفت:
شرمنده نکنید. همین بود. آنقدر خجل شد که از میان رفت. جمله آخری را که می نویسم، بغض
گلویم را گرفت. آقا تختی تکرار نشدی. بعد از تو هیچ بر دل سعدی گذر نکرد.
تختی؛ مرد بی ادعا مرگ
با شکوه
تیم ملی کشتی ایران عازم مسابقات کشتی جهانی شوروی
می شود. (مهرآباد) در این عکس حبیبی (ببر کوهستان)، جهان پهلوان تختی و فردین حضور
دارند.
سه تن از این افراد بعدها بازیگر شدند. اما تختی
حتی یک فیلم تبلیغاتی نیز بازی نکرد. به او گفتند: که فلانی اگر یک تیزر تبلیغاتی بازی
کنی صد هزار تومان به پول آن موقع به تو می دهند! این جوانمرد سرباز زد. اما دیگران
پله های ترقی را در عرصه هنر طی کردند و برخی حتی یک فیلم بیشتر نصیبشان نشد! بگذریم
که بعدها از نام القاب این بزرگمرد استفاده کردند و نام فیلم خود را جهان پهلوان و
شکوه جوانمردی را بر فیلم خود نهادند.
حبیب الله بلور که کوچ تیم ملی بود در حق تختی
خوب نکرد. اصلا سرنوشت غیر حرفه ای داشت همه کار کرد جز ورزش. خدایش رحمت کند.
اما تختی تختی ماند. آنقدر ماند تا مرد. چه مرگی
که نصیب این چنین مردان بزرگ تاریخ می شود. برخی را باید گفت جوانمرد. اما آقا تختی
به جوانمردی معنای دگر داد. درود بر شرفت ای بزرگ موندنی.
آقا تختی فیلم نشد
آقا تختی تا آخر عمرش می گفت: چه در تشک چه بیورن
از تشک می خواهم ورزشکار بمانم، تا بمیریم. البته او یک درآمدی هم از راه آهن می گرفت
چون عضو تیم راه آهن بود که آن هم به خاطر مسائل سیاسی می خواستند این مقری را بر دارند.
اما پدر بزرگ من تا حدی مانع از این گسستگی شد. وکیل وی دکتر نصرت الله امینی (روانش
شاد) هم در پی مسائل حقوقی وی نیز بود.
اما تختی غیر از ورزش کار دیگری را نمی پسندید.
می گفت: مردم ما را در این شکل دیدند و به ما عشق ورزیدند. از این لباس در بیاییم.
یعنی بدل نمی شود. یک بار خانمش گفته بود یک سرهنگی پیشنهاد داده که در تیزر تبلیغاتی
1 دقیقه ای ایفای نقش کند. پول هنگفتی هم به وی می دادند، چون قهرمان ملی بود اما تختی
نپذیرفت. همین باعث اختلافات شد.
یک شرکت ریش تراشی خارجی که تازه مد شده بود چند
بازیگر و هنرمند را کاندیدا کرده بود که تختی را برگزیده بودند به تختی رقمی معادل
200 هزار تومن پیشنهاد می دهد که تختی آن را نمی پذریرد و می گوید: آنان که مأموریت
برای وطنشان، خدمت به این آب و خاک است، ریش تراش خارجی استفاده می کنند. ما که ادعایی
نداریم. بگذارید کار خودمان را بکنیم.
۲ نظر:
خدارحمتش کنه با مولا علی محشور بشه...
تکرار نشدن تختی نشان میدهد که او هم مال این فرهنگ و این مردم نبوده ... شاید شانسی نصیب ما شده ... مردم ایران را میبینید دیگر! نه در رانندگی و نه در صف و نه در بانک و نه در ادارات و نه در فوتبال و ورزش و نه در هیچ جای دیگر مردانگی ندارند ... برای همین تختی بزرگ شد چون ایرانی نبوده و نیست که بمانند او غیرت و مردانگی داشته باشد.
ارسال یک نظر