قدیمی ها - مجتبی
نظری، فرهاد لارنگی و علی رجبی: محمد متوسلانی دارای تحصیلات سینما از آمریکا می
باشد. وی با ورود خود در سینما و قرار گرفتن در کنار منصور سپهرنیا و گرشا رئوفی
یکی از گروه های کمدی سینمایی را تشکیل داد و توانست تا آخرین لحظه مخاطبین خود را
مجذوب این فعالیت کند. اگر غیر از هنر بازیگری به سوابق کارگردانی و تهیه کنندگی
محمد متوسلانی رجوع کنیم، می توانیم به 2 اثر ساخته شده او با بازی بهروز وثوقی به نام های «سازش» و
«ذبیح» اشاره کنیم. همچنین یکی از مطرح ترین کارهای او بعد از انقلاب فیلم «کفش
های میرزا نوروز» با بازی علی نصریان و محمد علی کشاورز است. گفتگویی که در ادامه
می خوانید مصاحبه اختصاصی گروه قدیمی ها با محمد متوسلانی می باشد.
بیوگرافی
خودتان را بگویید؟
من متولد 18
مرداد سال 1314 در جنوب شهر تهران، خیابان مولوی هستم. یادم هست پدرم منزلی را
اجاره کرده بود که متعلق به فردی به نام نظام سلطنه بود (اگر اشتباه نکنم) و بعد
به محله شاپور رفتیم، بلاخره حدود 6 سال داشتم که پدرم در خانی آباد منزل خرید.
دوره دبستان
را در مدرسه «ایران» به مدیریت خانم جهانبانی گذاراندم و تا سوم دبستان در آن جا
بودم. بعدها پدرم منزلی در محله منیریه ساخت و من برای ادامه تحصیل در دوره
ابتدایی به مدرسه «خرد» و دروه دبیرستان را به مدرسه «دارالفنون» رفتم. پدرم هم در
لاله زار مغازه داشت و از کلاس هشتم به بعد به مدرسه «ایران شهر» در خیابان سعدی
رفتم.
چه زمانی به
هنر سینما علاقه مند شدید؟
بعد از آن
که دیپلم طبیعی را در مدرسه «ایران شهر» گرفتم با سینما آشنا شدم. مهمترین عامل
ورود من به سینما نمایش فیلم «ولگرد» بود، این فیلم بر من اثر بسیاری گذاشت. در
همان دروه دبیرستان نیز دوستی داشتم که عکاسی می رفت و چون عکاس خوبی بود، برای
عکس گرفتن، من را به آن جا دعوت کرد و وی چند عکس مرا در ویترین خود گذاشت.
تحصیلات شما
در زمینه علوم طبیعی به کجا سرانجامید؟
من قبل از
این که فیلم «طوفان در شهر ما» را بازی کنم، میل به بازی در این فیلم داشتم و از
طرفی خیلی ها به پدرم اصرار می کردند که مرا برای ادامه تحصیل در رشته پزشکی به
خارج بفرستد، چون دوست داشتند من دکتر بشوم. در ضمن من هم می خواستم به خارج بروم،
ولی برای ادامه تحصیل در رشته سینما و قصدی در زمینه پزشکی نداشتم. ولی روزی پدرم
خواب دید که من به خارج رفتم و دیگر برنگشتم، به همین دلیل از سفر من جلوگیری کرد.
محمد متوسلانی
اولین ورود
شما به عرصه هنر چگونه رقم خورد؟
من در دوره
پیش دانشگاهی به کلاس شبانه زبان انگلیسی رفتم، در همین دوره برای ورود به سینما
تلاش کردم و یک سری عکس از خودم به استودیو «عصر طلایی» فرستادم. بعدا از من دعوت
شد و به من گفتند: فیلمی را در دست تولید داریم که موضوع قصه دو دوست هستند، یکی
شما و دیگری ناصر ملک مطیعی. با این که خانواده مخالف بودند، من تصمیم گرفتم نقش
مثبتی را بگیرم و در مورد فیلمنامه پرسیدم، گفتند: این فیلم بر اساس کتابی به نام
«بازگشت به زندگی» ساخته می شود، کتاب را مطالعه کردم و فهمیدم نقش منفی است،
بلافاصله تلفن زدم و گفتم: این نقش که منفی است، گفتند: ما این نقش را مثبت می
کنیم. مدتی گذشت، برای فیلمبرداری رفتم، گریم شدم. کارگردان این فیلم مرحوم زاهد
بود و گفتند: باید کمی بد جنسی داشته باشی و فهمیدم نقش منفی است (باخنده).
چگونه با
ساموئل خاچیکیان آشنا شدید؟
در حین
فیلمبرداری فیلمی در نزدیکی روستایی بودیم، ناگهان زنده یاد ساموئل خاچیکیان و
منصور سپهرنیا را دیدم که سپهرنیا تازه دو نقش کوچک در فیلم ها بازی کرده بود.
خاچیکیان برای بازی در فیلمی از من دعوت کرد و گفت: من استودیو «آژیر فیلم» را
تازه تاسیس کردم و به آن جا بیا. بلاخره به آن جا رفتم و گفتند: فیلمی داریم که در
آن سه نفر دوست هستند، شما نقش مثبتی دارید و من پذیرفتم و بعد از چند روز قرار شد
سفری با خانواده بروم به همین دلیل به خاچیکیان زنگ زدم، موضوع را مطرح کردم که
آیا در این مدت کاری با من دارید، گفتند: نه. به سفر رفتم و بعد از سفر به استودیو
ایشان زنگ زدم، فردی گفتند: آقای خاچیکیان نیستند. خبری از دعوت دوباره ایشان به
فیلمبرداری نشد در روزنامه ها نام فیلم و بازیگران مطرح شد، ولی گویا نقش مرا به
حسین دانشور دادند، من هم پیگیر نشدم و شبی به سینما «مولن روژ» رفتم و آقای
خاچیکیان را دیدم، گفتند: شما گویا پشیمان شده اید. گفتم: نه، شما قرار شد به من
زنگ بزنید. بلاخره فهمیدم قسمت های مثبت را با دو نفر گرفتند و قسمت های منفی را
با من در چند جلسه تمام کردند و بعد در فیلم «تپه عشق» کار کردم.
کار حرفه ای
شما، منصور سپهرنیا و گرشا رئوفی از چه زمانی آغاز شد؟
روزی آقای
خسرو پرویزی مرا در خیابان دیدند و همان زمان من مقالات خارجی را برای مجلات ترجمه
می کردم، به من گفتند: می خواهم یک فیلم بسازم که سه نفر با هم در آن باشند. بنده
طرح را دادم که من، سپهرنیا و گرشا رئوفی بازی کنیم؟ ایشان بسیار پسندیدند. همان
موقع نیز با مجله سایه ها برای ترجمه درگیر بودم، فیلمنامه را نوشتیم و این بود
اولین فیلمی که من، سپهرنیا و گرشا رئوفی در نقش اصلی قرار گرفتیم و این ریشه کار
ما شد. در اصل کلید ابتدایی کار ما سه نفر در فیلم «طوفان در شهر ما» زده شد، ولی
شکل گیری اصلی، از فیلم «بی ستاره ها» شکل گرفت.
گروه سه
نفره شما مشکل داشت؟
من فیلمنامه
«بچه های محل» را نوشتم و این سه شخصیت را از هم دیگر جدا کردم، یک سری تضادها بین
هم داشتند و بلاخره روی پرده آمد و موفق هم بود، البته همیشه من و دوستان از این
ترس داشتیم که ما فقط در یک قالب بمانیم و نقش ها تکراری بشود، دوست نداشتیم مثل
لورل و هاردی باشم، زیرا تا وقتی با هم بازی می کردند به دل مخاطب می چسبیدند و هر
کدام مکمل دیگری بودند.
فیلم «ترس و
تاریکی» از نظر تجاری چه تاثیری بر زندگی شما داشت؟
من فیلمنامه
«ترس و تاریکی» را نوشتم و آن موقع مطرح ترین کارگردان ساموئل خاچیکیان بود، شبیه
به کارهای او بود و از او الهام گرفتم. ماجرا قصه فردی بود که از بچگی از تاریکی،
ترس داشت و تا زمانی که بزرگ شد، این ترس هنوز با او بود. برنامه من این بود که با
دستمزد این فیلم، نویسندگی و کارگردانی برای ادامه تحصیل به آمریکا بروم، ولی
متاسفانه این فیلم از نظر تجاری شکست خورد و مرا بدهکار کرد. واقعا شکست فیلم «ترس
و تاریکی» تمامی برنامه زندگی مرا به هم زد، ولی با این حال بعد من برای ادامه
تحصیل به آمریکا رفتم و این فیلم بین هدف من فاصله انداخت و کار من را از سال 1341
به 1347 نزدیک به شش سال عقب انداخت.
محمد متوسلانی
فروش فیلم
«سه تفنگدار» چگونه بود؟
فیلمنامه ای
به نام «از دریا شروع شد» را نوشتم که بعدا به «سه تفنگدار» تغییر نام پیدا کرد، قصه
این بود که سه نفر جوان به دریا می رفتند که زندگی این افراد، با عاشق شدن تغییر پیدا می کند. مهدی
میثاقیه از این کار بسیار خوشش آمد و عباس شباویز فیلم را کارگردانی کرد، فیلم ضبط
شد، هنگام اکران بسیار موفق بود و بلافاصله بعد از این فیلم، صابر رهبر برای کار
جدید با ما تماس گرفت و من فیلمنامه سه نخاله (سه دیوانه) را نوشتم و با اکران در
سال 1344 بهترین فروش را داشت.
یک خاطره
شیرین از دوران فعالیت سینمایی خود بگویید؟
خاطره شیرین
من در فیلم «کفش های میرزا نوروز» بود که در جشواره تاشکند نمایش دادند، روز نمایش
برای اولین بار حضور پیدا کردم و تعدادی با من مصاحبه می کردند و می گفتند: فیلم
بسیار خوبی داشتید. من دقت کردم هیچ کس از سالن در حین اکران فیلم خارج نشد، چون
اگر کسی فیلمی را دوست نداشته باشد، از سالن خارج می شود. من بعدا دیدم که موقع
اکران فیلم های دیگر عده ای از سالن خارج می شدند، چون برایشان فیلم جالب نبود.
انتخاب فیلم
«کفش های میرزا نوروز» در تاشکند چگونه رقم خورد؟
انتخاب فیلم
در تاشکند در دست گروه های خاصی بود و فردی به من گفت: زمانی که می خواهند جایزه
ای به فردی بدهد یک روز قبل با او هماهنگی می کنند که برای اهدای جوایز در مراسم
حاضر باشد، ولی چیزی به ما نگفتند و قرار بود برویم. لحظه های آخر از مسجد جامع
تاشکند بازدید کردیم، غذایی خوردیم و قرار شد برای استراحت به هتل برویم و بعد به
ایران بیایم، ولی بسیار شلوغ بود و اتوبوس برای هتل آماده نشد به همین دلیل به
جشواره رفتیم. در حین حرف زدن با فردی در جشواره بودم، ناگهان اسم فیلم من (کفش
های میرزا نوروز) در سالن مطرح شد و به روی صحنه رفتم. بسیار از این موضوع شاد شدم
و بعد فهمیدم این جایزه از طرف نویسندگان و وازرت فرهنگ آن کشور در نظر گرفته شده
بود.
انقلاب
سال 1357چه تاثیری بر کار حرفه ای شما
گذاشت؟
با به وجود
آمدن انقلاب، بسیاری از کارهای من به هم خورد. سریالی به نام «غارتگران» می ساختم
و قبل از آن چند سال، ساخت این سریال به تعویق افتاد و بعد از مدتی ضبط شد، این
پروژه در دست سیما فیلم بود و قرار بود 20 شهریور از سازنندگان این فیلم تقدیر و
تشکر صورت بگیرد، ولی با حادثه 18 شهریور این کار انجام نشد. بعد قرار بود سریالی
با کشور فرانسه بسازیم و من را به عنوان کارگردان پذیرفته بودند، این کار تقریبا
تمام شده بود که به انقلاب برخورد کردیم.
بعد از
انقلاب کار شما در زمینه هنری چگونه بود؟
بعد از
انقلاب عده ای از کار ما جلوگیری کردند و من هم پیگیر ادامه کار نشدم، بعدا گفتند:
افرادی که زمینه زیادی در قبل از انقلاب و کارهای غیر اصولی ندارند، می تواند به
کار خود در زمینه فیلمسازی ادامه بدهند، آن موقع من نرفتم. دوباره بعد از مدتی
گفتند: می توانند کارگردان فیلم بسازنند به شرط اینکه علیه انقلاب اسلامی نباشد و
من فیلم «کفش های میرزا نوروز» را در سال 1363 ساختم. ما از سال 1357 متاسفانه
حدود شش سال کار نکردیم. در صورتی که می توانستیم بهتر کار کنیم، چون ما انرژی
خوبی برای ادامه کار داشتیم.
چرا قبل از
انقلاب ساخت سریال ها نسبتا کم بود؟
به این دلیل
که تلویزیون تازه آمده بود و ساخت سریال بودجه ی زیادی می خواست و باید از بالا
بودجه تزریق می شد، ولی آهسته آهسته عده ای سریال ساختند، مثل استاد نصرت الله
کریمی، پرویز صیاد، پرویز کاردان، ناصر تقوایی و تلویزیون رونق پیدا کرد.
اگر انقلابی
نمی شد، وضیعت سینمای امروز ایران چگونه بود؟
من نمی
توانم بگویم بهتر می شد، چون متاسفانه آن موقع سیاست حمایتی از سینما نبود و بیشتر
به مسایل اقتصادی فکر می کرد. آن زمان نفت می فروختند و نمی خواستند با دیگر کشور
ها در زمینه سینما در رقابت باشند، چون کار ما در ایران با یک رقابت نابرابر با
کارهای خارجی پیش می رفت و با حداقل امکانات کار می کردیم. آن موقع فیلم های خارجی
با دوبله در سینماهای درجه یک اکران و سینماهای درجه دو و سه فیلم های ایرانی می
گذاشتند و با همان قیمت کار می کردند، شرایط بسیار نابرابر بود، به همین دلیل
سینمای ایران آن روز برای جذب مخاطب به رقص، آواز و زد و خورد روی آورده بود.
کمپانی های خارجی در ایران رخنه کرده بودند و بعد از انقلاب از فیلم های خارجی تا
حدودی جلوگیری شد و اگر هم می آمد، سانسور بسیاری صورت می گرفت و مخاطب را گیج می
کرد. نوع کارها در بعد از انقلاب بسیار تغییر کرد و امروزه دوباره دارند از فیلم
های قبل از انقلاب کپی برداری می کنند، چون سینما در ایران محدود بوده، نمی
توانسته صنعت خود را به مسائل ریشه ای ببرند و به این گونه مسائل بپردازند.
یادم هست من
رییس سندیکای هنرمندان قبل از انقلاب بودم و با آقای فربد جلسه ای داشتیم، گفتند:
چرا همه فیلم ها به جاهل ها و یا عاشقی ها پرداخته می شود، گفتم: چون این دو موضوع
صنفی ندارد که با اعتراض رو به رو شویم و ما نمی توانیم در مورد معلم، پاسبان،
دکتر، وزیر و یا مقامات فیلم بسازیم.
محمد متوسلانی
وضیعت
سینمای امروز ایران را چگونه ارزیابی می کنید؟
سینمای
امروز متاسفانه راهش مشخص نیست و دارد دست و پا می زند، چون نمی تواند راحت حرف
خود را بزند، عده ای هم به موضوعات بسیار ریز می پردازند و این نوع فیلم ها هدف
مشخصی ندارد، الان مخاطب دنبال موضوع تازه هست که انگیزه پیدا کند و از خانه به
سینما بیاید، چون اینقدر ماهواره، سی دی، دی وی دی در بازار هست که با 1000 تومان
می تواند فیلم ببنید، مگر این که فیلم ها مجذوب کننده و نو باشد. تحلیل خوب از
فیلم های موفق صورت نمی گیرد، مثلا باید از یک فیلم موفق نظرسنجی دقیق صورت بگیرد،
چون آمار گیری دقیق نیست هر کسی حدسی می زند و این درست نیست. هیچ کس آمار دقیق از
موفقیعت ها نمی گیرد و عوامل موفقیعت را بررسی نمی کنند، مثلا فیلم «ملک سلیمان»
یک تبلیغات وسیع داشته، دوم اینکه سرمایه و هزینه بسیاری داشته و صحنه های عالی
داشته. همین باعث موفقیعت می شود. ولی باید بگویم: هیچ تهیه کننده ای برای هیچ
فیلمی 5 میلیارد تومان هزینه نمی کند و به اندازه این فیلم (ملک سلیمان) تبلیغ به
تلویزیون نمی دهد، این می شود که فیلم موفق می شود. هر نهاد برای خود دیدگاه دارد
و برای دیدگاه خود خرج می کند، کمتر فیلمی امروز می تواند جواب سرمایه تهیه کننده
را بدهد و سینما ما برنامه صحیحی ندارد، از طرفی امروزه خرج های سالن های سینما
تامین نمی شود.
چرا با گذشت
سال های طولانی هنوز سینمای قبل از انقلاب طرفداران بسیاری دارد؟
هر چه فیلم
به زندگی آن مخاطب نزدیک تر باشد، فیلم جذاب تر است. فیلم های قدیم و مسائل آن را
مردم بهتر می توانستند لمس کنند. دارای صداقت ابتدایی و روستایی بود، با این که
این فیلم ها دارای ضعف هایی بوده و وقتی ما فیلمی را محکوم می کنیم، باید تحلیل از
آن داشته باشیم.
آن زمان در
سندیکا ضوابطی گذاشتیم که هر فردی با دادن پولی به کسی، چه کارگردان و یا تهیه
کننده به سینما نیاید. ورود فرد باید علمی و یا تجربی باشد و سینما داشت اصولی پیش
می رفت، چون ما پیگیری و ضوابطی داشتیم، ولی بعد دوباره از هم پاشید و یا اگر
کارگردانی می خواست فیلم بسازد باید غیر مجوز گرفتن، رضایت سندیکا را جلب می کرد و
یا اگر تهیه کننده ای پول بازیگر را پرداخت نکرده بود، حق ادامه کار را در قدیم
نداشت. ما امروزه بازیگران بسیاری داریم که عضو صنف بازیگران نیستند و حق عضویت
صنف را پرداخت نمی کنند.
از بازی
کدام بازیگر لذت می بردید؟
من مارلون براندو
را بسیار دوست داشتم و وقتی او را می دیدم لذت بسیار می بردم.
امروزه
مشغول به چه کاری هستید؟
امروزه فقط
فیلم می بینیم (با خنده).
آرزوی شما
چیست؟
آرزو داریم
که زمینه فیلم سازی مساعد بشود.
محمد متوسلانی
محمد متوسلانی
محمد متوسلانی
محمد متوسلانی
محمد متوسلانی
اسفندیار منفردزاده، همای و محمد متوسلانی
ویدا قهرمانی، بهروز وثوقی، اسفندیار منفردزاده و محمد متوسلانی
محمد متوسلانی، زنده یاد گرشا رئوفی و منصور سپهرنیا
محمد متوسلانی، منصور سپهرنیا و زنده یاد گرشا رئوفی
گرشا رئوفی، منصور سپهرنیا و محمد متوسلانی
۱۲ نظر:
انشاالله سلامت و موفق باشند.
واقعا چه فیلمهای شاد ومفرحی برایمان ساختند با آرزوی طول عمر وسلامتی برای آقایان متوسلانی وسپهرنیا وشادی روح زنده یاد گرشای عزیز .
یاد اون روزگار واون فیلمهای شاد بخیر وسپاس ازآقای متوسلانی عزیز .
لطفا درصورت امکان باآقای سپهرنیا هم مصاحبه ای داشته باشید هر چند به صورت تلفنی آخه ما خاطرات خوشی از فیلمهای ایشان وآقای متوسلانی وزنده یاد گرشاداریم .
سینا جان سلام
گفتگوی کاملی با آقای منصور سپهرنیا انجام دادیم که در آینده نزدیک در قدیمی ها منتشر خواهد شد...
موفق باشید
آقای متوسلانی دارای استعداد خاصی درساخت فیلمهای کمیک وطنز دارند اما متاسفانه به دلیل محدودیت هایی که وجود دارد از استعداد ایشان استفاده نمی شود . برایشان آرزوی سلامتی دارم.
ممنون از زحمات شما دوستان عزیز در سایت قدیمی ها انشاء الله همیشه سلامت و موفق باشید .
آقای متوسلانی عزیز بخاطر فیلمهای شادی که برای ما ساختید صمیمانه سپاسگزارم امیدوارم درآینده شاهد کارهای جدید از شما باشیم.
با تشکر از کار و زحمات شما قدیمی ها.
مصاحبه جالبی بود ولی حیف که گیرا نبود. خیلی از این شاخه به آن شاخه پریده بودید و در اکثر موارد توضیحی نبود. خلاصه با وجود زنده شدن خاطرات، مطلب ویرایشی نداشت و ارتباط بین جملات و بخصوص پاراگرافها بسیار ضعیف بود.
موفق باشید.
با سلام وسپاس اززحمات شما خواهشمنداست مصاحبه باآقای سپهرنیارامنتشر کنید .
من بتازگی با لینک شما آشنا شده ام خیلی ممنون از شما و سپاس
دستتون درد نکنه ممنون . برای محمد متوسلانی عزیزم ارزوی سلامتی میکنم
ارسال یک نظر