امروز دوم آذرماه سالگرد تولد جلال آل احمد است؛
نویسنده ای که در طول عمر کوتاهش تحولات فکری بسیاری را تجربه کرد و آثار این تحولات
در آثارش به روشنی دیده می شود.
به گزارش ایسنا، حسن میرعابدینی در تحلیل آثار
آل احمد می نویسد: در شماره نوروز 1324 مجله «سخن» داستانی به چاپ رسید که تولد نویسنده
ای دیگر را نوید می داد، نویسنده ای که همچون چوبک با تأثیر از هدایت شروع کرد، اما
خیلی زود در پی یافتن استقلال هنری برآمد و پاره ای از «ایرانی» ترین داستان ها را
پدید آورد... راوی داستان های آل احمد در مرز بین اعتقاد و بی اعتقادی معلق است، هم
می ماند و هم می گریزد. اصولا در سال های پس از شهریور 20، برخورد حاد آرا و اندیشه
ها، تقابل آشکار مسائل مختلف را پیش آورده بود. از سویی نهضتی مردمی و تجددخواه شکل
می گرفت و از سوی دیگر ضدیت مردم با «تجددخواهی» دروغین و درون تهی رضاشاه افرایش می
یافت. آل احمد نیز ضمن انعکاس جو مذهبی (که با رفع محدودیت های «تجددخواهانه» رضاشاه
رونقی دوباره یافته بود)، مثلا در داستان «شمع قدی» نمی تواند تعبد متعصبان را گردن
نهد. بخصوص که از 1323 عضو حزب توده شده بود و به مسائل دیگری می اندیشید. چنین است
که به عنوان تماشاگری که از محیط خود احساس جدایی می کند، در داستان ها حضور می یابد
(مثلا در «دید و بازدید عید» و «ای لامس سبا»). البته بعدها، خود آل احمد بیگانه بودن
نسبت به محیط بومی و سنتی را یکی از مشخصات روشنفکر غربزده می داند.
آن چه آل احمد را به عنوان یک داستان نویس در آن
سال ها مطرح کرد، پرداختن وی به محیطی بود که تاکنون در داستان نویسی فارسی از درون
نشان داده نشده بود. آل احمد که در خانواده ای مذهبی به دنیا آمده بود، تجربه های زیست
خود را زمینه نخستین داستان هایش قرار داد و با نظرگاهی مخالف موضع هدایت به محیط مذهبی
پرداخت. اگر زادگاه روشنفکری هدایت را اشرافیت بدانیم، خاستگاه روشنفکری آل احمد روحانیت
است. او ضمن به سخره گرفتن خشک اندیشی ها (در داستان های «افطار بی موقع»، «وسواس»،
«سه تار» و «آفتاب لب بام») می کوشید رابطه خود را با سنت ها حفظ کند. این گرایش در
«غربزدگی» و «در خدمت و خیانت روشنفکران» - پس از سال های 40 - منسجم تر می شود و اساس
تفکر اجتماعی و ادبی نویسنده را تشکیل می دهد. تهدیدی که از سوی امپریالیسم متوجه اقتصاد
و فرهنگ ایران می شود، او را وامی دارد که
به گذشته و سنت ها روی آورد. او که هر نوع موضع گیری دیگر را نوعی یاری به غربزدگی
می داند، برای مقاومت در مقابل عوارض استعمار، دفاع از سنت ها را پیشنهاد می کند، حتا
علت شکست های اجتماعی را در این می داند که تمام احزاب و روشنفکران با افکار وارداتی
به میدان سیاست رفتند... و هیچ کوششی برای... تطبیق آن ایسم ها بر شرایط محل نکردند و... با اساس معتقدات
سنتی خلق درافتادند.
اما در نخستین سال های نویسندگی، سنت گرایی هنوز
در تفکر آل احمد عمدگی نیافته است. اوج گیری نهضت مردمی او را به خود جلب می کند. او
مانند اغلب قریب به اتفاق نویسندگان ایرانی برخاسته از طبقه بینابینی جامعه است، به
همین دلیل، آثارش از دوگانگی روحی عمیقی خبر می دهند. نویسنده ضمن گرایش به شرکت در
مسائل اجتماعی، فردگراست، قهرمانان داستان هایش نه تنها در محیط مذهبی بیگانه اند،
بلکه در محیط مبارزات اجتماعی هم با دیگران پیوندی احساس نمی کنند (مثلا مهندس در داستان
«دره خزان زده» از جمع بیگانه است). در شرایط رشد مبارزه با شیوه خاص خود از ستم های
وارد بر مردم صریحا سخن می گوید و مجموعه داستان «از رنجی که می بریم» (1326) را می
آفریند...
«از رنجی که می بریم» یادگار سال هایی است که نویسنده
عضو حزبی بود که «انقلابی می نمود و ضداستعمار حرف می زد و مدافع کارگردان و دهقانان
بود و چه دعوی های دیگر و چه شوری که انگیخته بود» اما با انشعاب آذر 1326، نویسنده
از حزبی که «نوعی جهان بینی وارداتی دست دوم را تبلیغ می کرد» جدا می شود و از این
مجموعه داستان نیز با لحنی تحقیرآمیز سخن می گوید. زیرا به این نتیجه رسیده است که
عقایدی که این داستان ها بر مبناشان نوشته شده اند، نادرست بوده اند.
میرعابدینی در بخش دیگری از کتاب «صد سال داستان
نویسی ایران» آورده است: نظریه ای که در «غربزدگی» پرورده شده، از نخستین سال های این
دهه مشغله ذهنی نویسنده بوده است. او در تمام آثاری که در فاصله سال های 48-1333 آفریده،
به جست وجو در علت های شکست سیاسی - اجتماعی هم نسلان خود و یافتن راه چاره پرداخته
است. آل احمد که با سرخوردگی از حزب توده، از جامعه گرایی بریده بود، به ماجراها و
حادثه های دیگری پناه برد که در آن ها هم مطلوب خود را نیافت. «اصالت فرد» اگزیستانسیالیستی
یک چند پناهگاهی برای او شد، مفهوم «تعهد ادبی» را از سارتر گرفت و جانشین رسالت جامعه
گرایانه کرد و سبب تسریع گرایش به نوعی ادبیات پرخاشجو در دهه چهل شد. اما اراده گرایی
اگزیستانسیالیستی را - که «آزادی را قدرت درگیر شدن با عمل و ساختن آینده» می داند
- هم تاب نیاورد و در جست وجوی راه های دیگری برآمد.
این منتقد درنهایت از «مدیر مدرسه» به عنوان تحسین
شده ترین داستان بلند آل احمد نام می برد: «مدیر مدرسه» (1337)، داستانی از پایان یافتن
سال های شور و شوق است. روشنفکری که پیش بینی های آرمانی اش نادرست از کار درآمده و
کودتا آخرین توان و امید را از او گرفته است، به دنبال گوشه دنجی می گردد... حالا دیگر
همه چیز بر باد رفته و بیهودگی، عمده ترین مشغله ذهنی نسل مدیر گشته است: با تحکیم
موقعیت سلطنت، دوره ای جایگزین دوره ای دیگر می شود...
او خشمگین است. اما به هیچ اقدام آگاهانه اجتماعی
باور ندارد و منادی شکست می شود: در «سرگذشت کندوها» زنبورها کوچ می کنند، در «نون
والقلم» میرزا اسدالله آرمانی را که به آن دل بسته بود، پوچ می یابد و قلندرها شکست
می خورند و در «مدیر مدرسه» مدیر صلای پوچی و از خودبیگانگی سر می دهد...
طنز تلخ پایان کتاب نشان دهنده پیروزی واقع گرایی
بر باورهای ذهنی نویسنده است. پایان کتاب نشان دهنده پیروزی واقع گرایی بر باورهای
ذهنی نویسنده است. پایان کتاب مغایر با هدف کلی نویسنده است و نشان می دهد که اصلاحات
چاره حل مشکلات مطرح شده در کتاب نیست. و همین پیروزی هنرمند بر نظریه پرداز است که
از «مدیر مدرسه» اثری خواندنی می سازد؛ اثری ساده با ساختمانی منسجم، شخصیتی زنده و
نثری موجز و زیبا.
جلال الدین سادات آل احمد معروف به جلال آل احمد،
فرزند سیداحمد حسینی طالقانی دوم آذرماه 1302 در محله سیدنصرالدین از محله های قدیمی
شهر تهران به دنیا آمد و در غروب روز هجدهم شهریورماه سال 1348 در سن 46سالگی در اسالم
گیلان درگذشت. از این نویسنده آثار متعددی به جا مانده است. نفرین زمین، غربزدگی، نون
والقلم، زن زیادی، مدیر مدرسه، دید و بازدید، سه تار، از رنجی که می بریم و سنگی بر
گوری از جمله این آثارند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر