۱۳۹۲ آبان ۲۸, سه‌شنبه

محمدعلی سپانلو در 73 سالگی: سال های جوانی جشن تولد را کار بورژوازی می دانستیم

محمدعلی سپانلو می گوید: سال های جوانی، نسل شورشی بودیم. جشن تولد را کار بورژوازی می دانستیم، چندان سر در پی آن نداشتیم و به کار مشغول بودیم.

این شاعر و مترجم پیشکسوت در سال روز تولد 73 سالگی اش در گفت و گو با ایسنا، درباره تولد و زندگی گفت: تولد دست خود آدم نیست. برای برخی با شانس همراه است و بعضی ها هم به بدشانسی می خورند. زندگی تا 40 سالگی خوش است، از آن به بعد که آدم به سرازیری می افتد، وسوسه هایش دامن زده می شود. در شعری نمایشی که چند سال پیش نوشته بودم، گفتم «من بدین مژده که یک گام به نابودی نزدیک ترم/ مژدگانی چه دهم قاصد را/ او برایم خبر خیر نیاورده  است/ و اگر دارد با طعنه و لبخندی است که می گوید/ بده انعام مرا/ و سپس حضرت عزراییل دم در منتظر است». این منظومه شعر - نمایش را سال 79 چاپ کردم، البته یک سوم آن را منتشر کردم. آن موقع که این اثر را می نوشتم، زیر 50 سال بودم.
او در ادامه اظهار کرد: جوانی با شور و هیجانی وصف ناپذیر همراه است و آدم کارهای متعدد را پیش می برد. سال 40-41 برای یک صفحه داستان مبلغی می دادند و من در کتاب هفته پنج - شش داستان نوشتم. از آن جایی که ناشران برای تألیف پول چندانی نمی دادند، نمایشنامه ای از آلبر کامو را با عنوان «در محاصره» ترجمه کردم. 20 سال بعد این نمایشنامه را باز ترجمه و با عنوان «شهربندان» منتشر کردم. منظور این است که کارهای متعددی را انجام می دادم. گام ها را یکی بعد از دیگری برمی داشتم و یک اعتماد درونی در گذر زمان شکل می گرفت. رفته رفته از آن شور و هیجان کاسته می شود، اما تعهد نسبت به زندگی و نوشتن برجای می ماند. در 20 سال اخیر وسواس بیش تری نسبت به انتشار پیدا کردم. گاه می شود شعری را یک سالی می گذارم به کناری، زیرا یک کلمه اش را نمی پسندم و این تعهد به زندگی است که آدم را پیش می برد و گاه بار سنگینی می شود که نمی توان آن را کنار گذاشت، وقتی خود را به عنوان نویسنده شناختید و نتیجه گرفتید نقش آدمی در زندگی این بوده و از رهگذر این نقش معنا گرفته است، بعد بدل به هویتش می شود و به آن متعهد می ماند؛ تعهدی که گاهی کلافه کننده است.
به گزارش ایسنا، محمدعلی سپانلو، شاعر، منتقد و مترجم، متولد 29 آبان سال 1319 در تهران است. او فعالیت ادبی اش را در دهه ۱۳۴۰ شروع کرد و با منظومه «پیاده روها» به شهرت رسید. بسیاری از آثار او تاکنون به زبان های انگلیسی، آلمانی، فرانسه، هلندی، عربی و سوئدی ترجمه شده است. این شاعر و مترجم موفق شده است نشان شوالیه  نخل آکادمی فرانسه (بزرگ ترین نشان فرهنگی فرانسه) و جایزه  ماکس ژاکوب فرانسه را دریافت کند.
سپانلو جدا از شعر، در عرصه های دیگر چون قصه، پژوهش و ترجمه نیز صاحب چندین اثر است که برخی آثار او عبارت ا ند از:
شعر: ژالیزیانا، پیاده روها، خانم زمان، آه بیابان، رگبارها، سندباد غایب، نبض وطنم را می گیرم، قایق سواری در تهران، کاشف از یاد رفته ها
تحقیق: نویسندگان پیشرو ایران، چهار شاعر آزادی و بهار، پاییز در بزرگراه، بازآفرینی واقعیت، هزار و یک شعر، قصه  قدیم: 111 قصه از ادبیات کهن ایران، تاریخچه رمان، صد قصه کوتاه، درباره عارف قزوینی
ترجمه: در محاصره، عادل ها، کودکی یک رئیس، دهلیز و پلکان، آنها به اسبها شلیک می کنند

هیچ نظری موجود نیست: