مجتبی نظری: مرتضی برجسته از خواننده های قدیمی
و خوش صدای كشورمان می باشد، كه صدای قابل توجهی دارد و در دهه 50 خورشیدی به شهرت
رسید. گفتگویی مفصل با این عزیز ترتیب داده ایم که از نظرتان می گذرد. این گفتگو
سال 1389 انجام گردید و به مناسبت تولد مرتضی نازنینی تکرار می گردد. مرتضی عزیز
تولدت مبارک...
به عنوان سوال اول بیوگرافی تان را بگویید؟
کجا متولد شدید؟ چند فرزند دارید؟
بیوگرافیم را مختصرا می گویم، من بچه ایرانم،
همه جای ایران سرای من است. در تهران متولد شدم و دو دختر دارم.
جشن تولد 19 سالگی مرتضی
کار خوانندگی را به صورت حرفه ای از کجا شروع
کردید؟
کار خوانندگی را به صورت حرفه ای از کاخ
سازمان جوانان شروع کردم و بعد به صورت حرفه ای، از زمانی که در ارتش بودم، اولین
بار در تلویزیون، در شو «میخک نقره ای» مرحوم «فریدون فرخزاد» در سال 1348، در
فستیوال آوازی که برگزار شده بود مقام اول را به دست آوردم و از آنجا بود که کار
خوانندگی را به صورت حرفه ای آغاز کردم.
مشوق شما چه کسی بود؟
مشوق خاصی نداشتم عشق من به این کار بهترین
مشوقم بود.
شاهرخ، مرتضی و زنده یاد افشین
اولین ترانه ای که خواندید یادتان هست؟
اولین ترانه ای که خواندم برای یک فیلم بود که
در 16 سالگی اجرا کردم و آن فیلم هیچ وقت پخش نشد، ولی اولین ترانه که از من در
تلویزیون به طور رسمی پخش شد، همان شو میخک نقره ای به نام «عشق زود گذر» یا «گل
نیلوفر پشت پنجره» بود که آهنگش را مرحوم پرویز مقصدی ساخته و شعرش را مسعود
هوشمند سروده بود.
حدود چند ترانه در ایران خواندید؟
در ایران حدود 180 ترانه و در لوس آنجلس 130
ترانه خواندم، در مجموع حدود 300 ترانه اجرا کردم که حدود 50 تا از این ترانه ها
بر متن فیلم های فارسی بود.
مرتضی
چه سالی از ایران خارج شدید و به کجا رفتید تا
به لوس آنجلس رسیدید؟
من در سال 1981 میلادی (1360 خورشیدی) خارج
شدم و به آمریکا رفتم و این قصد را نداشتم که در آمریکا بمانم، متاسفانه شرایطی
پیش آمد که در اینجا ماندگار شدم و نتوانستم به وطن خودم برگردم و اکنون 29 سال
است که در امریکا هستم.
به نظر شما بهترین آهنگی که اجرا کرده و دوستش
دارید کدام ترانه است؟
همه آهنگ هایم مثل بچه های من هستند ولی
تعدادی از آنها هستند که می توانم به عنوان شناسنامه کاریم به ملت ایران عرضه کنم.
حدود 50 تا از آهنگ های من هست که بر آنها حساسیت خیلی خیلی زیادی دارم، حتی اگر
در بازار از نظر بازاری بودنش موفقیتی پیدا نکرده ولی از نظر کیفیت کاری و
ماندگاری یک حالت بسیار بسیار ارزشمندی دارد، هم از نظر آهنگ و شعر و...
نوش آفرین و مرتضی
می توانید نام چند تا از این ترانه ها را
بگویید؟
می توانم ترانه های «یقین»، «نارفیق» را نام
ببرم. ولی چند آهنگ که خودم این اواخر درست کردم مثل «با تو عوض نمی کنم» آخرین
آهنگ ملایمی هست که اجرا کردم و فوق العاده به این ترانه علاقمندم.
به غیر از کار خوانندگی به چه کارهایی
مشغولید؟
تحصیلات دانشگاهی من در رشته معماری بوده،
البته هیچ وقت استفاده شغلی از رشته ام نکرده ام، ولی این رشته درسی در سراسر
زندگی من اثر داشته است.
کار طراحی و ویدیو انجام می دهم، ولی بیشتر
کارم طراحی و گرافیک هست، برای اولین بار در 27 سال پیش من از کامپیوتر برای طراحی
استفاده کردم و قبل از آن هیچ کسی از کامپیوتر برای طراحی استفاده نمی کرد.
اولین کار طراحی که انجام دادم، برای کارهای
خودم بود، چون علاقه زیادی به کار طراحی داشتم و حتی در ایران در چند شرکت
تبلیغاتی کارهای طراحی می کردم. اینجا من از کامپیوتر استفاده کردم و اولین بار
طراحی جلد کاست ها را به صورت کامپیوتری به شکل خیلی جالب تری شروع کردم و بعد
آهسته آهسته به قسمت های دیگر کشیده شد، مثل سی دی و طراحی مجلات و تبلیغات و...
لیلا فروهر و مرتضی
به غیر از کارهای خودتان برای چه هنرمندانی
کار کردید؟
تقریبا برای همه هنرمندان ایرانی که در خارج
از کشور بودند، کار کرده ام. اکثر پشت جلدی هایی که شما از هنرمندان اینجایی می
بینید، تا مدت زیادی فقط و فقط کار من بود. ولی الان همکارهای دیگری هم داریم که
این کار را انجام می دهند. البته به غیر از طراحی، مقداری کار آهنگ سازی هم برای
هنرمندان انجام داده ام. همچنین این اواخر ترانه سرایی هم کرده ام و آلبوم جدیدم
که به زودی روانه بازار می شود، 5 تا از آهنگ ها و شعر هایش را خودم گفتم.
با چه هنرمندانی رابطه نزدیک و صمیمی دارید؟
با تمام هنرمندانی که اینجا هستند، در ارتباط
هستم. به چند دلیل: یکی اینکه برای کارهای گرافیکی شان به من مراجعه می کنند و
دیگر این که استدیو صدا برداری دارم و آهنگ هایشان را اینجا ضبط می کنند. از آن
گذشته مقداری کار ترانه سرایی و آهنگ سازی برای هنرمندان انجام می دهم که به این
دلایل با همه در رابطه هستم و به همه شان احترام می گذارم. به هر حال وقتی هنرمندی
در جامعه ای مطرح می شود، حتما حرفی برای گفتن دارد.
مرتضی
اینترنت معضلی برای هنرمندان شده است. هنوز
آهنگ ها، منتشر نشده بر سایت های اینترنتی قرار می گیرد، شما چه نظری دارید؟
متاسفانه و خوشبختانه - هر دواش را می توان
گفت - وقتی که یک پدیده تکنولوژی در زمینه موسیقی به بازار می آید، اثرات خوب و
بدی را به همراه می آورد. وقتی صفحه های قدیم به بازار آمد خیلی برای مردم جالب
بود، وقتی نوار آمد صفحه را از بین برد، وقتی سی دی آمد، نوار را از بین برد، ولی
الان عمق این نگرانی خیلی خیلی بیشتر شده، به دلیل اینکه مردم به صورت رایگان هر
کسی در خانه اش می تواند ترانه ای آپلود کرده و روی سایتی بگذارد و بقیه به صورت
مجانی دانلود کنند.
باید مردم در نظر داشته باشند، واقعا اگر این
کار ادامه پیدا کند، متاسفانه چه در داخل ایران و چه در خارج از ایران، صنعت
موسیقی از بین می رود. مردم خودشانند که باید همت کنند و برای چند دلار یا چند
تومان این کار را انجام ندهند، چرا که خیلی ها هستند که از طریق این کار امرار
معاش می کنند.
بلاخره هنرمندان از نوع موسیقی، سینما و تئاتر
خاطره ساز مردم هستند، این آثار موسیقی سال ها و سال ها مانده و می تواند جز
خاطرات مردم بشود، بنابراین اگر این چنین کارهایی را مردم انجام دهند، واقعا یک
خیانت بزرگ در حق همه جامعه هنرمندان می کنند.
مرتضی به همراه دوستان
وضع موسیقی در لوس آنجلس و ایران را چگونه می بینید
و نظرتان درباره اش چیست؟
در ایران طبیعتا موسیقی سنتی خیلی خیلی پیشرفت
داشته و آثار فوق العاده ارزنده ای به اینجا می آید و گوش می کنیم و هنرمندان خیلی
خوبی در این زمینه پیشرفت کرده اند. علتش می تواند این باشد که بهای خیلی زیادی به
موسیقی سنتی در 30 سال گذشته داده شده است.
ولی متاسفانه موسیقی پاپ در تنگنایی بوده که
نتوانسته آنچنان عرض اندام کند. الان چند سالی ست که موسیقی پاپ مقداری در ایران
جان گرفته و البته شاعر، ترانه سرا و آهنگ ساز های خوبی در ایران هست، ولی هنوز از
نظر آهنگ سازی دنباله رو همین موسیقی هستند که الان در لوس آنجلس تولید می شود. از
نظر ترانه و آهنگ واقعا احترام برایشان قائلم، ولی اگر جوانان ایران یک مقدار
آزادی عمل بیشتری پیدا کنند، مطمئنم که تولیدات خیلی جالب تری به بازار عرضه می
کنند.
به عنوان مثال از صدای چه خوانندگانی که در
ایران فعالیت می کنند، خوشتان می آید؟
چند نفری در زمینه موسیقی اصیل ایرانی کار می
کنند که من خیلی به آنها علاقه دارم، مثلا آقای محمد اصفهانی، علیرضا افتخاری و
شهرام ناظری صداهای خیلی خوبی دارند که در 30 سال اخیر ظهور کردند.
ولی در زمینه صدای خوانندگان در موسیقی پاپ،
متاسفانه سر درگمی خیلی زیادی وجود دارد که متاسفانه تعداد بسیاری از آنها،
صدایشان شناسنامه ندارد. اگر بخواهم مثال بزنم، دو نسل قبل از ما بنان، دلکش،
مرضیه و الهه بودند و هر کدام صدایشان پخش می شد، مردم می فهمیدند که اینها که
هستند، نسل قبل از ما ویگن، عارف، منوچهر و روانبخش بودند، باز هم اگر صدای این
خوانندگان پخش می شد، همه متوجه می شدند صدا متعلق به کیست. نسل خود ما مثل ابی،
داریوش، گوگوش، شهرام، ستار و من هر کداممان صدایمان پخش می شد، شناسنامه خودش را
داشت. متاسفانه اکنون تقریبا می توان گفت: 95 درصد صداهایی که از ایران به گوش می
رسد و خواننده هایی که آهنگ هایشان را می شنویم، صداشان شناسنامه ندارد و نمی توان
تشخیص داد اینها چه کسانی هستند. البته تعدادی در موسیقی پاپ صدای زیبایی دارند و
من صداهاشان را دوست دارم و اینجا گوش می کنم.
مرتضی و افشین مقراضی
از فرهنگ سرایی که مشغول ساختش هستید، بگویید؟
کی شروع کردید؟ آیا تمام شده؟ چه اهدافی از تاسیس این فرهنگ سرا دارید؟
حدود 6 سال پیش استودیوی بزرگی خریدم که در
آمریکا معروف است. ما سی سال هست که در خارج از کشور هستیم و همه سعی می کردیم
گردهمایی برای جامعه ایرانی، هم از طریق هنر و هم شغل هایی دیگر به وجود بیاریم.
راجع به خانه ایران بارها صحبت کرده بودم ولی
متاسفانه هیچ وقت به ثمر نرسیده بود. به همین سبب فرهنگسرا را که درست کردیم، اسمش
را خانه فرهنگ ایران گذاشتیم و سعی بر آن است تا تمرکز خود را بر فعالیت های
فرهنگی که خارج از مسائل سیاسی و مذهبی باشد، انجام دهیم؛ در این فرهنگسرا فقط به
مسائل هنری و مسائلی که مربوط به اجتماع هست، می پردازیم و سعی می کنیم یک سری
کارهای سالمی انجام بدهیم که از نظر هنری ارزش داشته باشد.
به عنوان مثال ما اینجا می توانیم کارهای
نمایشی، موزیک، سخنرانی، کلاس های موسیقی دایر کنیم که طرحش ریخته شده و اکنون
مشغول مراحل ساخت آن هستیم.
چطور وارد خواندن در فیلم های فارسی شدید؟
با شخصی به نام آقای حسین واثقی که خدا
بیامزتشون، برخورد کردم. حدود 16 سالم بود که عشق زیادی به این کار داشتم و همراه
ایشون به استودیویی که داشت رفتیم. ایشان برای فیلمی آهنگ ضبط می کرد، آن موقع
شرایط ضبط اینقدر پیشرفته نبود که آهنگ را ضبط کنند و خواننده بخواند. خواننده و
ارکسر باید با هم اجرا می کردند. چند تا خواننده آمدند و آقای کارگردان صداشان را
امتحان کرد و خوشش نیامد. روز بعد هم همینطور.
من که با آقای واثقی به آنجا می رفتم ترانه را
یاد گرفته بودم. کارگردان از این بابت عصبی شده بود چرا که خواننده ای برای فیلمش
پیدا نمی کرد، از استودیو بیرون رفت. من به آقای واثقی گفتم: اجازه بدهید من یک
بار این آهنگ را بخوانم، ایشان به من اجازه دادند که بخوانم. وقتی واثقی خواندن من
را دید به کارگردان زنگ زد و گفت که به استودیو بییاید. کارگردان آمده و از صدای
من خوشش آمد. این اولین قدمی بود که من در این زمینه برداشتم و از آن به بعد حدود
50 ترانه در متن فیلم های فارسی اجرا کردم.
مرتضی
این ماجرا را که گفتید، چه آهنگ و برای چه
فیلمی بود؟
فیلمی بود به اسم قزاق که متاسفانه در آن زمان
توقیف شد و توفیق پخش و نمایش پیدا نکرد. ولی همان باعث راهگشایی من برای خواندن
در فیلم های فارسی شد.
فیلم هایی که من دیدم و با صدای شما بود، فیلم
«بوسه بر لب های خونین» و «معشوقه» بود. در این باره بگویید.
کارگردان «بوسه بر لب های خونین» زنده یاد
ساموئل خاچیکیان بود، 3 تا آهنگ برای «بوسه بر لب های خونین» خوندم. آهنگ های فیلم
«معشوقه» بسیار موفقیت بازاری پیدا کرد و هنوز که هنوز است، حدود 37 سال از آن
فیلم می گذرد، مردم این آهنگ ها را از من می خواهند. معشوقه آهنگی بود که در زمان
خودش موفقیت بسیار زیادی پیدا کرد.
چه پیشنهادی برای جوانانی که تازه می خواهند
وارد کار موسیقی بشوند، دارید؟
تنها چیزی که در این کار خیلی مهم بوده و هیچ
وقت هم از بین نخواهد رفت، این است که کارشان باید منحصر به فرد باشد. از این و آن
تقلید و شبیه سازی نکنند که این کار هیچ وقت در هیچ زمانی به هیچ جایی نرسیده است.
اگر کسی آمد و خودش بود و شناسنامه خوبی برای کارش داشت، آن موقع می تواند عرض
اندام کند. ولی اگر کسی بخواهد تقلید کند و به وسیله کامپیوتر چیز های عجیب و
غریبی از صدایش درست کرده و به بازار بدهد، فکر نمی کنم به جایی برسد.
مرتضی
به عنوان سوال آخر چه آرزو و چه صحبتی با
خوانندگان مجله اینترنتی قدیمی ها دارید؟
تنها آرزوی من این است که موقعیتی باشد،
بتوانم وطن خود را در آخرین سال های عمر دوباره زیارت کنیم و خاکش را ببینم و در
آنجا ماندگار شوم.
ولی بسیار باعث تاسف است، یک ایرانی که از
وطنش خارج شده به خاطر اینکه خواننده هست و فقط فعالیت های هنری می کند، جایی در
مملکتش نداشته باشد. متاسفانه من و خیلی دیگر از همکارانم در این آرزو هستیم که
بتوانیم به وطنمان برگردیم و حداقل از 1 نفر بپرسیم آیا گناه ما چیست که حق ورود
به مملکتمان را نداریم. ما خاطره ساز مردم هستیم، نیم قرن برای مردم برنامه اجرا
کرده ایم و تلاشمان این بوده بتوانیم مردم را شاد کنیم. ما با مردم عادی چه فرقی
داریم. آرزوی من برگشت به خاکیست که ریشه هایمان در آن است. برای خوانندگان مجله
قدیمی ها آرزو می کنم در همه مراحل زندگی موفق و امیدوارم به هر آرزویی که دارند،
برسند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر