۱۳۹۲ مرداد ۲۸, دوشنبه

ناصر تقوایی: می ترسم فیلم بسازم / مثل یک تخریب چی شده ام

ناصر تقوایی در مراسم «تهران، نشانه های عاطفی و خاطرات جمعی» از ماجرای فیلمسازی اش و اینکه به هر لوکیشنی که برای ساخت فیلم هایش رفت بعدا آنجا خراب شد سخن گفت و اینکه به تعبیری همچون یک تخریب چی شده است.

به گزارش مهر، شب گذشته یکشنبه 27 مرداد باغ موزه قصر تهران میزبان نشست «تهران، نشانه های عاطفی و خاطرات جمعی» با حضور گلی امامی (نویسنده و مترجم)، عقیل بهرا (معمار)، مرتضی دره باغی (نقاش)، محمدسالاری (جامعه شناس)، اسکندر مختاری (معمار) و ناصر تقوایی (کارگردان) بود.
در ابتدای این نشست و بعد از سخنرانی عقیل بهرا، مرتضی دره باغی، محمد سالاری و مختاری در نقد رشد بی رویه شهر تهران و تخریب باغ های این شهر و از بین رفتن خاطرات گذشته تهران، گلی امامی به خاطراتش در مورد افتتاح و مدیریت کتابفروشی «زمینه» که امروز دیگر وجود ندارد، اشاره کردند.
بعد از خاطره گویی گلی امامی، ناصر تقوایی کارگردان سینما و عکاس گفت: هرکدام از ما یک مسیری را دنبال می کنیم که این باعث شده جامعه به سمت یک بلبشوی عمیق پیش برود و هیچ مدیری ولو اینکه بخواهد کار هم بکند، نتواند درست عمل کند.

ارگان های موازی بلای جان هنر
وی افزود: متاسفانه ارگان های موازی در کشور آنقدر زیاد است که کسی نمی داند دقیقا قرار است چه کاری انجام دهد و خروجی عملش کجا دیده شود. ما دو وزارت فرهنگ داریم، دو خانه سینما داریم و ...
تقوایی به شغل پرمسافرت پدرش اشاره کرد و گفت: من این شانس را داشتم که به خاطر شغل پدرم سفرهای زیادی در کشور انجام بدهم که این سفرها در رشد ذهنی من، در نوشته هایم و به خصوص در سینمای من به شدت تاثیر داشت و به من برای پیشبرد کارهایم کمک کرد. بزرگ شدن من همراه با رشد تخیل در ذهنم بود. ما در ادبیات می نویسیم باران و این باران یک وجه بیرونی دارد که همه آن را می دانند و می شناسند ولی باران در منطق من یک واژه تجریدی است که در فیلمنامه به سادگی قابل اجرا نیست.
خالق «ناخدا خورشید» به آموزش نگارش فیلمنامه پرداخت و گفت: فیلمنامه را باید جوری نوشت که فقط مثل ادبیات نباشد بلکه باید طوری باشد که بتوان آنرا ساخت. یک فیلنامه مطلقا داستان نیست. بسیار پیش آمده که داستان را یک نفر و فیلمنامه را کس دیگری نوشته و یک نفر سومی هم فیلم را ساخته است. وی گناه تخریب خاطرات شهرهای کشورمان را برگردن هیچکس نینداخت و این تخریب را یک روند چند دهه ای دانست.
تقوایی ادامه داد: به دلیل آشنایی با سرزمینم بعدها لوکیشن های زیادی در خاطراتم داشتم. نمی دانم چرا به یک تخریب چی تبدیل شده ام که هرکجا فیلم  می سازد مطمئنا آنجا خراب خواهد شد.
بندر لنگه و بندر کنگ به لحاظ معماری بسیار زیبا بود. از دریا که به آن نگاه می کردیم مانند تماشای نیویورک از درون آب بود که این بندر مرکز دریانوردان خلیج فارس بود اما امروز از این شهر و بندر و معماری قدیمی اش چیزی جز خرابه نمانده و تمدنش ویران شده است. این شهر مهد ناخدا خورشید بود.

اثری از جزیره مینو نیست
وی به ساخت فیلم «نفرین» در جزیره مینو و تخریب آن در حال حاضر اشاره کرد و گفت: «نفرین» را در جزیره مینو ساختم که بهشت خوزستان بود و چشم اندازی استثنایی داشت و نخلستان هایش به حدی زیبا بود که مردم خوزستان همیشه سیزده بدر ها را به جزیره مینو می رفتند ولی امروز حتی یک نخل؛ حتی یک نخل برای نمونه در این جزیره وجود ندارد.
خالق فیلم «ای ایران» به ساخت مجموعه تلویزیونی دایی جان ناپلئون اشاره کرد و گفت: دایی جان ناپلئون هم در خانه ای ساخته شد که باخبر شدم هنوز کامل خراب نشده و آن هم به خاطر تعدد مدعی آن بوده است و گرنه مطمئن باشید اگر این همه مدعی برای آن وجود نداشت تاکنون از هم پاشیده بود.
وی محوطه وسیعی را که این مجموعه در آن ساخته شده بود یکی از الزامات مجموعه دانست و بیان کرد: ما در پشت صحنه 620 نفر عوامل داشتیم که هم ساخت فیلم و هم اسکان عوامل به محیطی باز و وسیع نیاز داشت. عمارتی که در آن دایی جان ناپلئون را ساختم محیطی بود که اگر گیرش نمی آوردم مطمئنا ساخت این مجموعه با مشکل مواجه می شد. من لوکیشنی می خواستم که منزل دایی جان، آقاجان و دایی جان سرهنگ به هم اشراف داشته باشند که فقط منحصر به این بنا بود.

تقوایی در پایان گفت: هیچکس مانع فیلمسازی من نشده است ولی می ترسم که فیلم بسازم چون هرکجا فیلم ساختم آنجا را نابود کرده اند. این نشست با نمایش فیلم های «سهم من از زیبایی» به کارگردانی شیرین برق نورد و «چوب و خشت، سنگ و فولاد» اثر بهشاد محتشمی به کار خود پایان داد.

هیچ نظری موجود نیست: