۱۳۹۲ مرداد ۲۸, دوشنبه

گزارشی از محله سینما «رکس» در آبادان

شرق: 28 مرداد سالروز آتش سوزی در سینما رکس آبادان در سال 57 و کشته شدن 377 نفر در این حادثه است.

مرداد در خوزستان شهرت دارد به ماه خرماپزان، گرما بعضی روزها از 50درجه هم می گذرد و در اصطلاح می گویند «جهنم شده هوا، جهنم!» اما آخرهای مرداد، یعنی درست ساعت 9شب 28مرداد برای مردم خوزستان به خصوص آبادانیها که برای گریز از گرما این وقت را به خیابان و پارک و سینما می روند، معنای دیگری هم دارد که نزدیک به همان اصطلاح جهنم شدن آسمان و زمین است؛ جهنم سینما، فیلم گوزن ها، سوختن 728نفر در سینمای 900نفره رکس، جان باختن 377نفر از شهروندانی که در ساعت های پایانی شب وقتی که داشتند فیلمی از مسعود کیمیایی را که گفته می شد علیه شاه ساخته شده، تماشا می کردند.
اخبار فاجعه از همان روز اول ضدونقیض بودند، پیکر کشته ها را به دلیل شرایطی که داشتند در کفن های بزرگ با کامیون های ریو ارتشی برای خاکسپاری می بردند. بسیاری، از جمله روزنامه نگاران معتقد بودند تعداد کشته ها بیش از اینها بوده، اما درنهایت خبرگزاری ها آمار رسمی که آقای محمدزاده، رییس اداره اطلاعات و جهانگردی آبادان آن زمان منتشر کرد را مخابره کردند. آماری که طبق آن، حداقل صدنفر از کشته های این حادثه هرگز شناسایی نشدند و در مقبره ای دسته جمعی در گورستان آبادان و خضر به خاک سپرده شدند.
ماشینم را روشن می کنم و از ماهشهر راه می افتم به سمت آبادان، می خواهم بروم خیابان شهرداری، نبش «امیری»، تا برسم جایی که 35سال قبل، (روی پاساژ رکس) سینمایی با عمر 22سال و مالکیت آقای نادری بود و فیلم های روز دنیا را نمایش می داد.
خودم را از بغل «بازار روز» می رسانم به کوچه ای باریک که یک ستون سیمانی بلند پوشیده با سنگ مشکی وسط آن نصب کرده اند؛ «یادواره شهدای سینما رکس»، بغلش پاساژی است که با یک نگاه می توان فهمید تازه برپا شده، بعد از سه بار سوختن؛ یک بار در 28مرداد 1357 و دوبار دیگر در سال های پس از جنگ.
سینمایی که سوختن اولش به وسیله «هاشم عبدالرضا آشور» رخ داد؛ مرد پریشان حواسی که در بصره با ادعای خودش در مورد سوزاندن سینما به دام افتاد یا «حسین تکبعلی زاده» کارگر جوشکار که به هرویین و حشیش اعتیاد داشت و به همراه سه برادر با نام های یدالله، فرج و فلاح بذرکار عاملان اصلی تکان دهنده ترین آدم سوزی تاریخ معاصر ایران و جهان شدند.
اما سوختن دوم و سوم سینما به خاطر اتصالی برق در سال های پس از جنگ و بازسازی رخ داد، تا ویرانه شود. به قول کسبه محل، عاقبت ارواح سوختگان سینما، پاساژ رکس را زیر و رو کرد!
راه می افتم از کنار مخروبه هتل جم سابق (همسایه قدیمی سینما رکس) به سمت بالا، از میان کسبه قدیمی خیابان شهرداری که کارشان تا زمان واقعه سینما در آن حدود بوده. به جز «شیرینی فروشی لادن» همه رفته اند، فروشگاه «نی لبک» آقای هوتی (که لوازم موسیقی داشت) در همان سال ها تعطیل شد، او دقیقا زیر سینما رکس ساکن بود، «کیف و کفش آتیلا» هم که تا آتش سوزی آخر همچنان در پاساژ رکس بود، جمع کرده و در جای دیگری از شهر برپاست، لوسترفروشی و کفش فروشی «شیاسی» هم دیگر نیستند. کیوسک روزنامه فروشی خسرو ابراهیمی هم دیگر وجود ندارد، نمایندگی جوراب زنانه «استارلایت» هم همان قبل انقلاب جمع شد و در سال های پس از جنگ جایش را به «نوار و صفحه فروشی کهن» داد که تا چندسال پیش همچنان برپا بود اما حالا خبری از آن نیست.
بسیار غریب است این سرنوشت که شباهت زیادی به محوشدن حضور سینمایی دارد که خوب بود مبدل به موزه و یادمانی می شد از خاطرات کسانی که دهشتناک و تلخ، جانشان را از دست دادند و سرنوشت شهری را تغییر دادند.
سر چهارراه برخورد می کنم به یکی از قدیمی های بازار که اتفاقا مرا می شناسد. می گویم آمده ام جای خالی سینما رکس را ببینم. بی مقدمه شروع می کند به صحبت، آقای رهبر خدابیامرز که پدر همین شهید رهبر خودمان است، در گزارش روزنامه اطلاعات در آن روز گفته بود 728 بلیت فروخته شده و با درنظرگرفتن اینکه بسیاری از مردم، آن زمان با بچه هایشان به سینما می آمدند و برایشان بلیت تهیه نمی کردند، ممکن نیست آمار کشته ها کمتر از 700نفر باشد، آمار را عوض کرده اند.
تازه نام بعضی کارکنان سینما مثل سرایدار که تنها کفش هایش باقی  مانده را هم باید به کشته ها اضافه کرد.  گره در پیشانی پیرمرد می افتد، با حرارت حرف می زند و اصرار دارد که می خواستند با دروغ مردم را آرام کنند و حق بسیاری از خانواده های داغدار ضایع شد! سینما که سوخت، تا چند هفته گورستان شاهد آدم هایی بود که مشاعرشان را از دست می دادندآبادان نگران و پریشان از خوابی سنگین بلند شده بود و چنین هولناکی ای را باور نداشت. بهت شهر حتما آنقدر از این واقعه سنگین بوده که پس از سی وچندسال همچنان آبادانی های قدیم در لحظات تنهایی خود سعی می کنند از کابوس آن خلاص شوند.

گورستان خلوت است، صبح جمعه درمیان مزارها و سنگ ها دنبال آرامشی می گردم برای آبادانی ها؛  آرامشی که جز با تجلیل و پاسداشت یاد شهدای سینما رکس بازنمی گردد.

هیچ نظری موجود نیست: