رادیو زمانه - محمود خوشنام: گوگوش، از نخستین
خوانندگان پاپ ایرانی پس از ۲۰ سال حصر خانگی، حدود ۱۵ سال پیش توانست خود را به دنیای
آزاد برساند.
با چگونگی این توانستن کاری نداریم. از هر امکانی
می توان برای رسیدن به آرزو استفاده کرد. ارزشش را دارد. به هر حال مهمتر این است که
گوگوش در این سال های پس از آزادی، ایران را فراموش نکرده و همچنان به همان روش نرم
همیشگی در جبهه مبارزه با استبداد ایستاده است.
گوگوش پس از یکی دو بار جا عوض کردن، حالا به همکاری
با تیمی جوان تر، جوان تر از خودش پرداخته و مسئولیت اداره یک آکادمی موسیقی را هم
به عهده گرفته است.
گوگوش و آکادمی اش در جریان جنبش سبز فعال شدند
و به ترانه های اعتراضی پرداختند. در میان ترانه های اعتراضی هم صدا با جنبش، ترانه
«مادر ما ایران» حس و حال عاطفی ویژه ای را به وجود می آورد.
در متن این ترانه که گویا از رها اعتمادی است،
گوگوش از زبان مادری حرف می زند که بیمار و رنجور در ایران مانده، ولی فرزندانش همه
از دوزخ اسلامی گریخته اند. گلایه مادر با این سطر آغاز می شود: منو از یاد بردین،
من همون ایرانم.
و به این شکل ادامه پیدا می کند:
منو از یاد بردین، من همون ایرانم
وقتی رفتین، گریه کردم توی اون فصل غم آلود
گفتین اما بر می گردیم، همه دلخوشیم همین
بود
گفتین و منم نشستم، منتظر با چشم بیدار
بچه های نازنینم، پس چی شد وعده دیدار، پس چی شد وعده دیدار
شب ها که یاد گذشته، پر می شه توی وجودم
دوباره یادم می افته که من اون روز ها چی
بودم
خالی از حس حقارت، سرفراز بودم و سالار
بچه های نازنیم، پس چی شد وعده دیدار
منو از یاد نبرین، می دونم ویرانم
ضجه هامو می شنوین، من همون ایرانم، من
همون ایرانم
خسته از بوسه شلاق، چیزی از تنم نمونده
یه قفس شبیه گربه، پیکر منو پوشونده
از همون روزی که رفتین، من یه روز خوش ندیدم
بچه ها با من نبودین تا ببینین چی کشیدم،
تا ببینین چی کشیدم
منو از یاد نبرین، می دونم ویرانم
ضجه هامو می شنوین، من همون ایرانم، من
همون ایرانم
هنوز از خودم می پرسم که چی شد اون همه
همت
نکنه که خو گرفتین به پناهجویی و غربت
هنوزم بیدار نشستم، نکنه که برنگردین
بچه های نازنینم، منو از یاد که نبردین،
منو از یاد که نبردین
منو از یاد نبرین، می دونم ویرانم
ضجه هامو می شنوین، من همون ایرانم
منو از یاد نبرین، می دونم ویرانم
ضجه هامو می شنوین، من همون ایرانم، من
همون ایرانم
این گلایه پراحساس با آهنگی از فرید زولاند درآمیخته
و با صدای گوگوش صیقل خورده است.
معمولاً ترانه های اعتراضی را از نظر ماندگاری
کم دوام معرفی می کنند، چرا که محتوای آن ها اعتراض به مسائل روز است که هر روز تغییر
می کند. ولی وضعیت ترانه های اعتراضی در سرزمین های استبدادزده به گونه دیگری ست. در
این سرزمین ها که زیر قیمومیت خودکامگان نفس می کشند، آنچه مورد اعتراض است، همیشگی
است و ترانه ها هم در جست و جوی چیزی هستند که همکان آرزوی آن را دارند. به این جهت
ترانه های اعتراضی در سرزمین های استبدادزده ماندگارترین ترانه ها به شمار می آیند.
ترانه «مرغ سحر» در واکنش به پیامدهای استبداد صغیر در نهضت مشروطه سروده شد، ولی مثل
این است که فضای تیره و تار جمهوری اسلامی را گزارش می کند. «جمعه»، ترانه اعتراضی
در دوران پهلوی دوم گویی درباره جمعه های توأم با نماز در دوره اسلامی حرف می زند:
جمعه هایی که انگار به جای باران از آسمان خون می بارد.
در چنین وضعیتی است که زندگی ترانه های اعتراضی
دوام پیدا می کند و هر بار که حرکتی در جامعه پیدا می شود، این ترانه ها از نو سر بلند
می کنند. گویی برای همان جنبش ساخته شده اند.
خیلی از این ترانه های بادوام در جریان جنبش سبز
مورد بهره برداری رسانه ها قرار گرفت. مرغ سحر، از خون جوانان وطن، جنگل، می سازمت
وطن، یار دبستانی از گوشه های مختلف تاریخ یکصد سال اخیر ایران، دست در دست هم به استقبال
جنبش برخاستند، همه با یک نیت که به آزادی، این پری سبکبال آرزوهایشان برسند.
ترانه - سرودی که بر روی غزلی از فرخی یزدی در
پیوند با موسیقی محمد رضا لطفی ساخته شده، بازتاب دهنده اشتیاق ایرانیان برای رسیدن
به آزادی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر