یک سال از نبود حمید سمندریان گذشت ولی در هر ثانیه، دقیقه، روز، هفته و ماهاش
آرزو میشد که ای کاش سمندریان بود و میدید که چقدر یاد و خاطرش زنده و جایش خالی
است.
به گزارش خبرنگار مهر، یک سال یعنی 365 روز. 365 روز را شاید بتوان در نگاهی اجمالی
مرور کرد اما اگر بخواهیم لحظه لحظهی آن را آنگونه که زندگی کردیم مرور کنیم یک سال
بر عمرمان افزوده میشود. 365 روز پیش حمید سمندریان تصمیم گرفت که دیگر نباشد و نبیند.
تصمیم گرفت که نباشد و نبیند که ما با خود و تئاتر، با خود و هنر چه میکنیم. تصمیم
گرفت نباشد و نبیند که 365 روز بعد چگونه زندگی روزمره ما را در خود حل میکند.
میگویند خاک سرد است و هر کسی زندگی در این سردی را انتخاب کرد از یاد گرمزیستان
برود. با وجود اینکه خاک سرد است و هر که از دیده میرود در فهرست فراموش شدگان قرار
میگیرد، حمید سمندریان رفت اما فراموش نشد. 365 روز خیلیها فهمیدند که فراموش شدن
و فراموش کردن شاید کار هر کسی باشد اما نمیتوان هر کسی را فراموش کرد.
ای کاش حمید سمندریان بود و میدید که 365 روز گذشته در هر ثانیه، دقیقه، روز،
هفته و ماهاش هما روستا همسر وی، هر چه میگفت و هر چه انجام میداد با نام حمید سمندریان
بود و وقتی بعد از 14 سال روی صحنه رفت در اولین شب اجرا حمید سمندریان را دید که در
سالن تماشاگر بازیاش بود.
ای کاش حمید سمندریان بود و میدید که 365 روز گذشته در هر ثانیه، دقیقه، روز،
هفته و ماهاش صندلی و میز او در آموزشگاه بازیگری سمندریان خالی است و جوانان حاضر
هر روز با سلام به این استاد تئاتر بر آموختههای خود میافزایند.
ای کاش حمید سمندریان بود و میدید که 365 روز گذشته در هر ثانیه، دقیقه، روز،
هفته و ماهاش حمید لبخنده در آموزشگاه سمندریان میکوشد آموختههای خود از استاد را
به نسل جدید تئاتری منتقل کند.
ای کاش حمید سمندریان بود و میدید که 365 روز گذشته در هر ثانیه، دقیقه، روز،
هفته و ماهاش تورج ثمینیپور با سلام به استاد، آموزشگاه را باز میکند و با خداحافظی
از او روانه روزی دیگر میشود.
ای کاش حمید سمندریان بود و میدید که 365 روز گذشته در هر ثانیه، دقیقه، روز،
هفته و ماهاش شاگردانی جوان که خاطره حضور او در کلاس مایه مباهاتشان است با هر
روی صحنه رفتن از او نام میبرند و توان و تلاش خود را در اجرا به او تقدیم میکنند.
ای کاش حمید سمندریان بود و میدید که 365 روز گذشته در هر ثانیه، دقیقه، روز،
هفته و ماهاش جوانانی هستند که مزارش را گلباران میکنند و از تنهایی خود به او پناه
میبرند.
ای کاش حمید سمندریان بود و میدید که 365 روز گذشته در هر ثانیه، دقیقه، روز،
هفته و ماهاش هنرمندان در سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر با حضور او روی صحنه میروند
یا تماشاگر صحنه دیگران میشوند.
ای کاش حمید سمندریان بود و میدید که 365 روز گذشته در هر ثانیه، دقیقه، روز،
هفته و ماهاش محمودرضا رحیمی، حسین کیانی، پیام دهکردی و بسیاری دیگر که از او آموختهاند
و آموختههای خود را به جوانترها منتقل میکنند هنوز هم آرزوی بودن در کلاس درساش
را دارند.
ای کاش حمید سمندریان بود و میدید که 365 روز گذشته در هر ثانیه، دقیقه، روز،
هفته و ماهاش هنرمندی میخواهد جدیت در تئاتر و تقدس این هنر را درک کند به او از
حمید سمندریان میگویند و نگاهاش به هنر و تئاتر.
ای کاش حمید سمندریان بود و میدید که 365 روز گذشته در هر ثانیه، دقیقه، روز،
هفته و ماهاش هستند کسانی که هنوز نمیتوانند زنگ در خانهاش را به صدا درآورند و
هما روستا را ببینند و جای خالی سمندریان را.
ای کاش حمید سمندریان بود و میدید که 365 روز گذشته در هر ثانیه، دقیقه، روز،
هفته و ماهاش بسیاری با آرزوی دیدن نمایشهای "گالیله" و "مکبث"
به کارگردانی او زندگی میکنند و باورشان چنان است که گویی این امر میسر میشود.
اولین روزهای 365 روز گذشته بود که وقتی حمید سمندریان رفتن را به جای ماندن انتخاب
کرد، علی رفیعی در غم این رفتن نوشت: من در سوگ برادری بزرگوار و همکاری عالیقدر نشسته
ام، و این اندوه آنقدر برای من بزرگ و عمیق است که یافتن کلمات برای ابراز آن بسیار
سخت و دشوار است. قلب من جریحه دار از دست دادن "حمید سمندریان" است اما
همپای آن خشمگینم از فرصت هایی که از ما و "حمید سمندریان" دریغ شد. جوانان
امروز تئاتر ما، تمامی این سال ها بیش از این به او و آثار صحنه ایاش محتاج بودند.
اما دریغ و حسرت که تنگ نظران و غریبگان با نمایش و تئاتر، امروز کاری نمی کنند جز
فرصت سوزی. دانش، تجربه و عشقی که باید به نمایش های روی صحنه تبدیل شوند، امروز صرف
حاشیه ها می شوند. "حمید سمندریان" و تک تک ما هیچگاه با دل راحت به اجرای
تئاتر نپرداختیم. حاشیه ها همیشه بیشتر از ما انرژی و توان بردند تا خلاقیت صحنه.
365 روز گذشته تئاتر ایران، خانواده تئاتر و تمام کسانی که با سمندریان بودند یا فقط
نام او را شنیده بودند بدون او زندگی نکردند و نخواهند کرد زیرا حمید سمندریان برای
کسانی که قلبی تپنده برای هنر، تئاتر و تشنهگان تئاتر و حقیقت تئاتر دارند زنده است
و از این رو اردیبهشتماه سالروز تولدش را در کنار هما روستا به جشن مینشینند تا واقعیت
تلخ 22 تیرماه را کم رنگ و کم رنگتر کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر