۱۳۹۲ خرداد ۲۹, چهارشنبه

فریدون فرخزاد مردی که از نو باید او را شناخت / بزرگترین نمایش هفته



قدیمی ها - م.صدر (قست پانزدهم): سومین شویی که فریدون رسماً برای تلویزیون ملی ایران اجرا نمود «بزرگترین نمایش هفته» نام داشت که از اواخر سال 1353 شروع شد و محتوای آن به کلی با برنامه های قبلی او متفاوت بود.
اولاً زمان آن با تصویب هیئت نظارت بر تولیدات داخلی تلویزیون که خود از هنرمندان قدیمی و بنام کشور امثال مرحوم صادق بهرامی پیشکسوت تئاتر و بازیگری تشکیل شده بود از یک ساعت به دو ساعت افزایش داده شد، ثانیاً دکور آن ضد انعکاس نور بود، ثالثاً برای اولین بار از نور پردازی رنگی در آن استفاده شد، رابعاً میهمانان آن را بیشتر بازیگران سینما و تئاتر، شعرا، نویسندگان و از این قبیل تشکیل می دادند. یعنی به طور کلی به جای استفاده از خوانندگان که در شوهای قبلی نود درصد میهمانان برنامه را در بر می گرفتند حال نود در صد میهمانان را هنرمندانی از سایر رشته های هنری تشکیل می دادند. در این سری از برنامه ها برای اولین بار  از میکروفن های هوایی که در تصویر دیده نمی شدند استفاده شد.


فریدون فرخزاد

در ضمن از رقص های فولکلور اقصی نقاط کشور هم در همه برنامه ها دیده می شد. مثلاً اگر رقص گیلکی در حال اجرا بود در کنار آن  آقای ناصر مسعودی دیده می شد که داشتند ترانه ای گیلکی می خوانند. فریدون خود در یکی از آنها لباس بلوچی سفیدی پوشید و عمامه بر سر گذاشت و با سیتار مرحوم استاد عباس مهرپویا رقص بسیار زیبای بلوچی را ارائه نمود که در دو عکس ضمیمه مشاهده می فرمائید. این رقص بارها و بارها بواسطه درخواست های انبوه تلفنی و کتبی تماشاگران در میان برنامه های مختلف تلویزیون پخش شد. سپس برنامه تئاتری هم با همین لباس اجرا شد که فریدون نقش خان بلوچ را بازی می کرد که داشت به درخواست شخصی که مثلاً از مرکز (طهران) آمده بود رسیدگی می کرد. ولی سبک و سیاق اجرای  بزرگترین نمایش هفته همان بود که از اولین قسمت میخک نقره ای شکل گرفته بود یعنی در ابتدا و وسط و انتهای آن  خود فریدون ترانه ای می خواند و تقدیم گل به شرکت کنندگان الزامی بود و بوسیدن دست خانم ها به نشانه احترام به آنها انجام می گرفت و مهمتر از همه تجلیل از هنرمندان پیشکسوت و اقشار زحمت کش جامعه در صدر عناوین دیگر قرار داشت. در تمام برنامه ها فریدون شعری از حفظ از فروغ یا مشیری یا اخوان ثالث و یا سهراب می خواند که اکثراً با قطرات اشک او همراه می شد و طرفداران خاص خود را داشت که اغلب به غیر از برنامه های فریدون اصولاً تلویزیون تماشا نمی کردند.


فریدون فرخزاد

در مورد این برنامه هم جرائد، روز بعد از پخش اولین قسمت  آن مطالب زیادی  نوشتند. مخصوصاً در مورد نام آن که رجحان آن را بر شو رقیب و دیگر شوهای متنوعی که تعداد آنها حالا به هفت رسیده بود و هر کدام توسط خواننده ای مشهور اجرا می شد را نشان می داد. البته این نام انتخابی در بدو شروع دکور بندی و قبل از انعقاد قرارداد با مخالفت هیئت نظارت روبرو شد و دلیل آنها هم این بود که می گفتند شوهای دیگر را در مراتب پائینتری و تحت الشعاع قرار می دهد و حالتی از توهین نسبت به آنها را نیز در بر دارد. ولی فریدون و من که برای دفاع از نام انتخابیمان به جلسه مربوطه رفته بودیم به این استناد کردیم که چون فریدون بنیانگذار  شو در ایران و در تلویزیون ملی ایران  است و با توجه به تعداد بینندگان خود و محبوبیت در میان مردم و غیره حق دارد نامی در این ردیف برای برنامه خود انتخاب کند. خلاصه سفارش هایی هم از این طرف و آن طرف شد تا موافقت هیئت دریافت شد و آنونس آن تهیه گردید. 
این شو از گرانترین و پر هزینه ترین برنامه های تولید داخل تلویزیون ملی ایران تا آن زمان بود که برای تأمین بخشی از هزینه گزاف آن مقرر شد برای اولین بار در دو نوبت در خلال آن تبلیغات پخش شود. برای تبلیغات اول شروع برنامه که بلافاصله بعد از آنونس و تیزر پخش می شد نرخ دو  هزار تومان برای هر ثانیه و برای تبلیغات دوم که معمولاً در سر یک ساعت اول پخش می شد نرخ یک هزار و پانصد تومان برای هر ثانیه در نظر گرفته شد که چهار برابر نرخ مصوب برای تبلیغات معمولی بود ولی معذالک همین قیمت گزاف هم باز با استقبال بسیار شرکت های تجارتی روبرو شد و زمان آن برای هر نوبت تا دو دقیقه و کلاً چهار دقیقه هم رسید (پخش تبلیغات بیش از چهار دقیقه تبلیغات با مخالفت مدیر عامل سازمان روبرو شد که دلایل منطقی برای این تصمیم داشتند) یعنی جمعاً چهارصد و بیست هزار  تومان درآمد برای تلویزیون و این در حالی بود که خود فریدون طبق قرار داد فقط بیست و پنج هزار تومان برای اجرای هر یک از آنها دریافت می کرد که برای آن روزگار پول زیادی بود. برای مثال بازیگران درجه اول سینما تا حداکثر یکصد هزار تومان برای ایفای نقش در هر فیلم دریافت می کردند که قالباً بین بیست روز تا یک ماه هم زمان می برد. البته دستمزد سرکار خانم فروزان این استثنای سینمای ملی ایران تا یکصد و پنجاه هزار تومان هم رسید.


فریدون فرخزاد

در این دوران، ضبط برنامه ها نیز بسیار راحت تر شده بود و مثل میخک نقره ای دو تا سه روز وقت نمی برد و با تجهیزات مدرنی که خریداری شده بود حداکثر پنج ساعته یک برنامه دو ساعته ضبط و آماده پخش می شد و کیفیت تصویر و صدا هم خیلی بهتر و واضح تر  شده بود.
خانم نوش آفرین یا همان خانم فاطمه عبدی گلنگشی تقریباً در یکی از هر سه برنامه شرکت داشت که ترانه های ایشان را آقای فریدون خشنود می ساخت که طرفداران زیادی داشت. گروه رقص اسپانیایی که قرار دادی یک ساله با کاباره کنتیننتال واقع در خیابان سپند غربی داشت با موافقت مدیر داخلی آن که فردی یونانی به نام میکالیس سالیس بود هم با توجه به طرفداران زیادی که داشت پای ثابت این سری شوها بودند. در قسمت اول این شو (یادمان هست که در اولین شوی میخک نقره ای خانم ماریا شل ستاره زیبای آلمانی شرکت کرده بود) خانم امل ساین ترک نیم ساعت از برنامه را بخود اختصاص داد که  ترانه مرغان غمگین فریدون را دو صدایی اجرا کردند. این ترانه قبلاً دو صدایی با سرکار خانم عهدیه برای فیلم دل های بی آرام اجرا شده بود. ترانه معروف شرقی غمگین فریدون که برای اولین بار پخش می شد هم به همراهی امل ساین که در کنار فریدون می رقصید اجرا شد. در شعر اولیه شرقی غمگین این عبارت به چشم می خورد «سخته توی مرداب گل آزادی کاشتن» که از سوی وزارت فرهنگ و هنر به «سخته توی مرداب گل تنهایی کاشتن» تغییر پیدا کرد.
اجرای این شو ها که طبق معمول در روزهای دوشنبه ضبط می شد فریدون را حسابی خسته می کرد زیرا از ساعت هفت صبح تا حدود یک بعد از ظهر سرپا بود و وقتی هم که پشت صحنه بود دائم باید برای برنامه بعدی و تغییر لباس و تجدید گریم و غیره انرژی صرف می کرد.


فریدون فرخزاد

شو «بزرگترین نمایش هفته» تا اواسط سال 1355 بدون وقفه ادامه داشت و برای اولین بار در آن دسته از کشورهای حاشیه خلیج فارس که تازه فرستنده تلویزیونی تأسیس نموده بودند هم قابل رؤیت بود که برای اهالی آن مناطق همانند تصاویری از دنیایی خیالی، عجیب و ماوراء الطبیعه می نمود! این سری شوها برای تعویض دکور و تغییر ریتم اجرا و برای دوری از تکراری و یکنواخت شدن قطع و جای خود را پس از پنج ماه وقفه به آخرین شوی فریدون  در تلویزیون ملی ایران یعنی «دو ساعت با فریدون فرخزاد» داد.
مرگ آن نیست که در گور سیاه دفن شوم
مرگ آن است که از قلب تو و خاطر تو محو شوم

ایمیل م.صدر: ereidonnamdar@yahoo.com

هیچ نظری موجود نیست: