قدیمی ها - مجتبی نظری، علی رجبی، فرهاد لارنگی و مهدی
خسروشیری: هنر در خانواده اش مرسوم بود، هر کدام در خانواده برای خود نام و شهرتی
داشتند که توانستند در هنر خود به اوج شهرت و محبوبیت برسند، آیلین ویگن در
خانواده سلطان جاز ایران زنده یاد ویگن به همراه خواهر دوقلوی خود ژاکلین متولد
شد. وی با سن کمی که داشت با بازیش در فیلم یاران با آن چهره ی معصوم و دلنشینش به
اوج رسید با فیلم «یاران» کارش آغاز شد و با «امشب اشکی می ریزد» در قبل از انقلاب
به پایان رسید، ولی بعد از انقلاب هم در حرفه مجری گری همیشه حرفی برای گفتن داشت.
گروه مجله اینترنتی قدیمی ها شما را به خواندن مصاحبه اختصاصی قدیمی ها با آیلین
ویگن دعوت می کنند.
یک بیوگرافی از خودتان بگویید؟
من همراه با ژاکلین دقلو هستیم و در تهران متولد شدیم، او
1:20 از من بزرگتر هست شاید عجله داشت (با خنده)
و برای همین همیشه از من توقع دارد که به او احترام بگذارم، البته ما
خواهرها همیشه احترام هم را داریم و خیلی به هم وابسته هستیم، مثل کوه پشت همدیگر هستیم
ولی بلاخره ژاکلین از من بزرگتر هست. من در تهران به همراه ژاکلین به مدرسه می
رفتم و هر دو بر روی یک نیمکت می نشستیم.
خانواده زنده یاد ویگن چند فرزند دارد؟
پنج فرزنددارد، من و ژاکلین که ژاکلین خواننده، ترانه سرا،
آهنگ ساز هست و خواهر کوچکترم کترین هست که هفت سال از ما کوچکتر هست و ما سه
خواهر از یک مادر هستیم. یک برادر و خواهر هم دارم که برادرم اسمش اِدرین و خواهرم
اِولین هست، این دو از خانم دیگر زنده یاد ویگن هستند.
زنده یاد ویگن چگونه به عالم هنر راه یافت؟
زمانی که من متولد شدم پدرم خواننده نبود، او نقشه کشی می
کرد و داستان پدرم را که اکثر هم وطنان می دانند که به دلیل صدای خوبی که داشت
مادرم او را به کافه شمران برد، پدرم آن موقع به زبان فرانسه، ارمنی و خارجی می
خواند و بعد به رادیو دعوت می شود و بلاخره «مهتاب» را خواند و یکشبه راه صد ساله
را طی کرد.
از چگونگی ورود خود به عالم هنر بگویید؟
از همان ابتدا هنر در خانواده ما بود. ابتدا عموی من کارو
به هنر، ژاکلین به ترانه سرایی، من به سینما و پدرم به خوانندگی راه یافت. من
علاقه بسیاری به سینما داشتم، یادم هست بچه بودم که پدرم فیلمی را با فروزان به
نام «عروس دریا» بازی می کرد که در این فیلم بهروز وثوقی و زنده یاد آرمان هم
بودند، این فیلم در بندر پهلوی ضبط می شد، من می رفتم و می ایستادم و به بازیگری
این ها نگاه می کردم، همیشه آرزو می کردم مثل فروزان موفق باشم، چون فروزان خیلی
موفق بود.
بلاخره به آرزوی خودم رسیدم و در یک روزنامه آگهی برای
بازیگری را خواندم که آن ها به دنبال دختری برای بازی در نقشی بودند. من به آن جا
رفتم، در آن جا فرزان دلجو به همراه برادرش امیر مجاهد حضور داشتند، این دو مرا
دیدند و برای بازی در فیلم «یاران» مرا را قبول کردند و این فیلم در سال 1353 ضبط
شد و در یک سینما به نام سینما «کاتری» در تهران اکران شد، این سینما فقط فیلم های
خارجی را نمایش می داد ولی برای اولین بار فیلم «یاران» را بر پرده سینما برد ، به
همین دلیل که تک سینما بود بسیار سر و صدا کرد به خصوص جوان های هم سن و سال ما
بسیار استقبال کردند، این فیلم موج نویی را در سینما آغاز کرد. بلاخره من هم با
فیلم یاران یکشبه راه صد ساله را طی کردم.
آیا پدر شما زنده یاد ویگن نقشی در ورود شما به سینما
داشت؟
آن زمان که فیلم «یاران» را بازی کردم 17 ساله بودم و پدرم
در آمریکا زندگی می کرد. در ضمن اگر واقیعتش را بخواهید پدرم مخالف با ورود ما به
عالم هنر بود، چون دنیای هنر را پاک نمی دانست و می گفت این دنیای هنر، دنیای سختی
هست، ولی نظر من این هست در هر دنیا یک سری مشکلات و کمبود ها هست، ولی انسان ها
باید خودشان درست و پاک باشند و خدایی نکرده راه را کج نروند، این بستگی به خود
انسان ها دارد. پدرم در ایران نبود که من وارد سینما شدم و به من از امریکا زنگ
زد، چون شنیده بود فیلم «یاران» توقیف شده، وقتی هم فیلم مرا دید خیلی راضی و
خوشحال بود از اینکه این فیلم را بازی کردم.
چرا فیلم یاران توقیف شد؟
این فیلم دارای دیالوگ هایی بود که حکومت آن موقع قبولش نداشت
و فیلم توقیف شد، به همین دلیل این دیالوگ ها را حذف کردند و اکرانش به یک هفته هم
نرسید، شاید 2 الی 3 روز بود که این فیلم را از سینما به پایین کشیدند.
اگر بخواهید به خاطرات گذشته خود در ایران برگردید، دوست
دارید کدام یک از فیلم های خود را ببینید؟
در حقیقت هیچ کدام، چون من را اذیت می کند، من در دوران
بسیار خوب مجبور شدم وطنم را ترک کنم و بنابراین نمی خواهم هیچ کدام را نگاه کنم،
چون اشکم سرازیر می شود ولی به هر حال فکر می کنم در چه دوران طلایی که در اوج
بودم و شاید آرزوی هر دختری باشد که یک شب واقعا راه صد ساله را برود که من با
فیلم «یاران» چنین اتفاقی برایم افتاد. البته این فیلم ها خاطرات خوش گذشته من
هستند و سعی می کنم اصلا نبینم و وقتی که از کشور به همراه مادرم خارج شدم خواهران
تنی من در خارج از کشور بودند.
چرا شما در بازیگری کم کار بودید؟
من در مجموع 7 یا 8 فیلم بازی کردم، باید فیلمنامه ها و
سناریو ها را می پسندیدم به این خاطر کم کار می کردم، شاید سالی یک بار فیلم بازی
می کردم و هر نقشی را قبول نمی کردم که اکثریت فیلم های من با فرزان دلجو بود و کم
کم کارم ادامه پیدا کرد و توانستم با زنده یاد فردین در فیلم «شکست ناپذیر» بازی
کنم، فیلمی دیگری هم بود به نام «فاصله» با آقای مرتضی عقیلی بازی کردم و یک فیلمی
هم به نام «امشب اشکی میرزد» بود که نقش مقابل فرامرز قریبیان بودم.
خاطره ای از فیلم «شکست ناپذیر» با زنده یادان فردین و
جمشید مهرداد بگویید؟
برای من بازی با زنده یاد فردین افتخار بود، خاطره ای که
از این فیلم در یاد ندارم، ولی یادم هست که فیلم «شکست ناپذیر» فیلم دوم من بعد از
فیلم «یاران» بود. من یک نوع دلهره ای داشتم، فردین پیشکسوت سینمای ایران بود و سالها
در سینما فعالیت داشت و من چون در مقابل فردین در فیلم «شکست ناپذیر» قرار داشتم،
یک دلهره خاصی داشتم، ولی کار فیلم خیلی خوب انجام شد و خاطره دیگری یادم نمی آید،
چون خیلی سال از این فیلم گذشته است.
از چگونگی ازدواج خود با فرزان دلجو بگویید؟
خوب بچه بودیم، نفهم بودیم(با خنده)... البته شوخی می کنم.
فرزان دلجو 19 ساله و من 17 ساله بودم و 2
سال تفاوت سنی داشتیم، من از فیلم «یاران» با او آشنا شدم و به هرحال یک عشق جوانی
بود و اولین عشق من در زندگی. دلیل این عشق این بود که فیلم یاران مدت فیلمبرداریش
بسیار طول کشید، فکر کنم در حدود یک سال و نیم. و این زمان بسیار به دلیل سرمایه
گذارش بود، فیلمبرداری فیلم قطع و وصل می شد، به همین دلیل رابطه ما خانودگی شد و
مادرانمان با هم رفت و آمد کردند و این عشق و عاشقی طولانی شد که مجله های آن زمان
می نوشتند نامزد های جاودانه. بعد به آمریکا آمدیم و ازدواج کردیم و بعد از تقریبا
دو سال از هم جدا شدیم.
چه شباهتی بین نقش های شما در فیلم ها و شخصیت اصلی خودتان
هست؟
نقش های من در فیلم ها معمولا نقش دختر ساده و از یک
خانواده ثروتمند بود. نقش هایی که برای من انتخاب می شد نظر کارگردان ها بود و می
گفتند چون صورتم خیلی معصوم هست چنین نقش هایی را به من می دادند. تفاوت آن نقش ها
با من می توانم بگویم خیلی زیاد نیست.
چه سالی از ایران خارج شدید و به کجا رفتید؟
من قبل از انقلاب از ایران خارج شدم و آن زمان شلوغی هایی
شده بود و در اغلب هنرمندان این ترس به وجود آمده بود، به همین دلیل من بلافاصله
از ایران به سمت امریکا رفتم و دو خواهر و پدرم در امریکا بودند، چون مادر من خیلی
نگران من بود تصمیم گرفت ما از ایران به خارج بیاییم و خیال خودم هم راحت بود که
پیش خواهر، پدر و مادرم هستم. بعد مادرم به ایران رفت و تمامی زندگی ما را فروخت و
باز به امریکا آمد.
البته همه با این فکر به آمریکا آمدند که بعد از مدتی
دوباره با ایران باز می گردند، ولی بعد از این که ماه ها طول کشید، اقامتم را از
طریق پدرم گرفتم و چون فکر می کردم بر می گردم دوست نداشتم اقامت امریکا را بگیرم،
بلاخره آمدن ما همانا و ماندن ما هم همانا که نزدیک به 33 سال شد.
دلتنگ ایران یا سینما هستید؟
بسیار بسیار، در درجه اول دلتنگ وطن هستم، اینقدر ایمیل و
پیام از مردم می گیرم که باورتان نمی شود، اصلا همه تعجب می کنند که چقدر بعد از
این همه سال من و ژاکلین خواهرم، دلتنگ وطن هستیم. من همان طوری که گفتم فیلم هایم
را نمی بینم ولی یادم می آید کجا بودم، چه کاری می کردم، واقعا اشکم سرازیر می شود
و آرزوی من بازگشت به وطن هست.
بعد از چه مدتی به کار خود در غربت ادامه دادید؟
من نزدیک به یک سال بود به امریکا امده بودم، نمی دانستم
باید چه کاری انجام بدهم، چون من در اوج محبوبیت ایران را ترک کردم و برایم بسیار
سخت بود، همه چیز برایم در ایران خوب بود، ولی یک دفعه همه پل های پشت سرم خراب شد
و من بعد از یکسال در تلویزیون «جنبش ملی» به مدیریت فرزان دلجو و امیر مجاهد به
عنوان مجری آمدم، بعد از آنکه از فرزان دلجو جدا شدم به تلویزیون «جام جم» به
مدیریت کوروش بیبیان رفتم و با رافی خاچاطوریان و شهرام شب پره سریال های کوتاه می
ساختیم و چون تلویزیون ها آن زمان بر روی کیبل ها بود، من کارم را به عنوان مجری و
گزارشگر ادامه دادم تا رسیدم به تلویزیون های 24 ساعته و کارم را با ITN TV شروع کردم، در این سال ها سه کار تئاتر داشتم که با مسعود
اسداللهی و مجاهد بر روی صحنه بردیم و تا به الان هم در تلویزیون لایو و مرسی حضور
داشتم.
چرا سینمایی امروز مثل گذشته طرفدار ندارد؟
چون من در ایران نیستم نمی دانم سینما امروز چقدر خلوت تر
شده و چقدر استقبال می شود، ولی در سینمایی قدیم هنرمندان بر دل مردم نشسته بودند
و من یادم هست مردم عاشقانه فردین را دوست داشتند، ولی می بینیم که چقدر امروزه
تلاش می کنند مثل بهروز وقوقی درست کنند، آیا می شود؟ ولی بهروز وثوقی یکی هست و
جایش را کسی نمی تواند بگیرد؛ ولی باید بگویم هنرپیشه های خوب مثل پرویز پرستویی خیلی
داریم یا زنده یاد خسروشکیبایی، ولی هر گلی بویی دارد و آن گل هایی قدیمی بوی لذت
بخشتری داشتند. چهره های امروز سینما خیلی شبیه به هم هستند، آقایان همه ریش و
خانم ها همه روسری دارند و چون شاید چهر ها خیلی شبیه به هم هست، فیلم ها به دل
نمی نشیند، مثلا در قسمتی از یک فیلم دیدم پسری مادرش را بعد از سال ها دید به
طرفش دوید ولی به هنگام بغل کردن دوربین کات شد و یا همسری شوهرش را در فرودگاه می
بیند ولی نمی تواند حس خود را با در آغوش گرفتن نشان بدهد، این ها کارها فیلم را
مصنوعی می کند، ولی آنها بی تقصیر هستند چون دست هایشان در این کارها بسته شده است.
بهترین فیلمی که بازی کردید کدام هست؟
من همه 8 فیلم خودم را دوست دارم، ولی از این ها فیلم اولم
«یاران» و آخرین فیلمم «امشب اشکی می ریزد» را بیشتر دوست دارم، فیلم امشب اشکی می
ریزد را ندیده و زمان اکرانش در امریکا بودم، شنیدم این فیلم را از سینما به پایین
کشیدند. بلاخره مدت ها پیش هموطن نازنینی این فیلم را به دستم رساند البته بگویم
بعضی از جوان ها 17 الی 20 ساله که در فیس بوک با من در تماس هستند آنقدر من را می
شناسند و دوست دارند باز من را در ایران در سینما ها البته با فرزان دلجو
ببینند(با خنده(
هنرپیشه مورد علاقه در سینمای قبل از انقلاب کیست؟
زنده یاد فردین، بهروز وثوقی، پوری بنایی، فروزان، فخری
خوروش و زنده یاد ایرن
را بسیار دوست دارم.
پدر شما زنده یاد ویگن خواننده ای بود که لقب سلطان جاز
ایران را گرفت، چه حسی پیدا می کنید از این موضوع و اینکه مردم از ایشان به نیکی
یاد می کنند؟
صد در صد و افتخار می کنم که دختر چنین شخصیتی هستم. هنوز
با گذشت این همه سال هنوز مردم به یادش هستند، آهنگ هایش را گوش می کنند و مردم می
گویند ویگن برای ما زنده است. من فکر می کنم لقب تکرار نشدنی سلطان جاز ایران
واقعا شایسته پدرم هست که مردم این لقب را به او دادند و فکر نمی کنم هیچ کس دیگری
شاید تا صدها سال دیگر پیدا بشود که بتواند جای سلطان جاز ایران را پر کند. از هر
نظر که فکر کنید ویگن شخصیتی انسان دوست، مهربان و مردم دار بود، به خاطر همین است
که مردم بسیار دوستش داشتند و هنرمند باید با مردم باشد، چرا که این مردم هستند که
باعث ترقی یک هنرمند می شوند و وقتی هنرمند خود را از مردم دور نگه می دارد، کار
درستی نیست. وقتی پدرم فوت کرد، مردم به من زنگ می زدند و تسلیت می گفتند، پیامگیر
گوشی من پر از یام مردم شده بود و می گفتند آیلین «گوشی را بردار و بگو این خبر
حقیقت نداره» و من فرصت جواب دادن به تلفن ها را نداشتم. جامعه هنری ما و ایران با
از دست دادن چنین هنرمندی واقعا گریه کرد.
اَیا از زندگی شخصی خودتان در حال حاضر راضی هستید؟
بد نیست، مثل بسیاری از هموطنان دیگر الان یک زندگی متوسط
نه اَنچنان عالی دارم، وقتی که از ایران کوچ کردم، زندگی اینجا سخت بود و ما همه
چیز را از نو اَغاز کردیم و همان طوری که گفتم من در اوج محبوبیت به اینجا آمدم و
کاری بلد نبودم و بلاخره سوختم و ساختم که در مجموع سخت گذشت و راحت نبود، فعلا ادامه
می دهم.
اگر شما دوباره متولد بشوید همین مسیر هنری را دوباره تکرار
می کنید؟
بله صد در صد، اگر دوباره متولد بشوم، همین کار بازیگری را
شروع و ادامه می دهم و مجری بودن هم خوب هست چون با مردم در تماس هستم. من با مردم
بودن را دوست دارم چون در یک خانواده ای بزرگ شدم که هنرمند بودند. من و ژاکلین
مردم داری را از پدرمان یاد گرفتیم، من مجری بودن را برای با مردم بودن انتخاب کردم.
البته بازیگری را بیشتر از مجری گری دوست دارم.
در پایان برای خوانندگان مجله اینترنتی قدیمی ها چه صحبتی
دارید؟
اول از شما قدردانی و تشکر می کنم که این چنین از هنرمندان
قدرشناسی می کنید و با هنرمندان قدیمی گفتگو می کنید و بعد تشکر از هموطنانم در
سراسر دنیا دارم که برای من و خانواده من احترام بسیاری قائل هستند، قدر می دانند
با دلی پر از عشق، محبت و علاقه با من صحبت می کنند، من هم هر وقت فرصت داشته باشم،
هم وطنانم را بی جواب نمیگذارم و خودشان تعجب می کنند که من اینقدر وقت برای جواب
دادن به پیام هایشان می گذارم. امیدوارم همیشه سربلند باشند و تک تک ایرانیان باعث
افتخار جامعه ما باشند و به خصوص برای جوانان آرزوی سلامتی دارم و ان شاالله در هر
کاری که قدم بر می دارند و هدفی که دارند موفق باشند. هوای بزرگتر ها را داشته
باشند این خیلی مهم است به خصوص به پدر و مادرشان احترام بگذارند و همیشه قدر
بزرگتر ها را بدانند و در پایان دوستتون دارم...، با صداقت...، با رفاقت...، بی
نهایت... تا قیامت...
قدیمی ها سایت بسیار خوبی است و کار شما جای قدردانی دارد
و من وقتی به مجله اینترنتی قدیمی ها نگاه می کنم بسیار خوشحال می شوم و خاطرات در
ذهنم نقش می بندد. به شما و همکارانتان خسته نباشید می گویم.
۳ نظر:
واقعا ممنون ... کیف کردم .. خسته نباشید
سلام،فكرميكنم سينمايي كه مدنظرايشون براي نمايش فيلم ياران بوده سينماكاپري ياهمون بهمن فعلي متعلق به مهدي ميثاقيه بوده
Eykash enghelab nashodeh boud va hame be zendegi edame midadand, sar shahr va keshvaer khodeshoun, jang nashodeh boud va javan haye irani dar safe sinama va cafe ha boudand na dar jebhe va jang va khoun va mordan va virani. Aya rouzi Iran dobareh be splh va safa khahad resid ??
ارسال یک نظر