چاپ شده در روزنامه اطلاعات، پنجشنبه 7 مرداد
2535 - اشاره: «روزنه» همچنان که تنفسگاه سالمی برای هنر و ادبیات و طرح مسائل
اجتماعی از دیدگاهی روشنگرانه و عمیق است، می تواند عرصه ای برای بیان افکار و اعتقادات
آندسته از هنرمندانی باشد که در این زمینه به چیزی ورای مسائل و حواشی مبتذل آن می
اندیشند.
این پهنه برای آنها تسکین است و ابراز استعدادی
از همه آنچه در وجودشان میجوشد و از آن جمله است «فرزانه تائیدی» که تاتر و سینما
هنوز نتوانسته است نیمی از آن همه ثروت نهانی که در عمق ضمیر اوست، متجلی باشد و
گفتگوئی با او نوعی ارتباط اوست با دوستداران واقعی تاتر و همه آنها که در روی سن
تاتر و پرده سینما فرزانه را تائید کرده اند.
علیرضا وزل: راستی پیش از هر
صحبتی یک چیز هست که دلم می خواست ازت سوال کنم.
فرزانه: مثل اینکه خیلی
درباره آن فکرت مشغول بود.
بله! اینطوره و یادم میاد مصاحبه ای با تو را
از تلویزیون می دیدم که جایزه سپاس را که گرفته بودی دست می انداختی و حتی گفتی
برای گردو شکستن خوبه. چرا ؟
این صرفا یک شوخی تلویزیونی مخصوص ایام عید
بود و من نگفتم که شایسته شکستن گردو است. آقای ابراهیم زاده پرسید: حال که از دریافت
آن مدت ها گذشته است با جایزه ات که سنگین هم هست چه می کنی؟ و من نیز بنا به روال
مصاحبه که شوخی بود و در حال و هوای طنز... گفتم که برای آنکه کاغذهایم را باد
نبرد مجسمه را می گذارم رویشان... ابراهیم زاده هم به شوخی و یا طعنه گفت که با آن
می شود گردو شکست و این شوخی نوروزی به دلخوری دوستان انجامید، در حالیکه من احساس
خودم را به گاه دریافت سپاس نشان دادم و احترامی که برای هر گونه تشویقی که در زمینه
های مختلف هنری از هنرمندان بعمل آمد با زبان ساده اعلام می کنم و این اعتقاد که
تشویق هنرمندان در هر مرتبه ای که باشد یک ضرورت اجتماعی است و ارزشمند نیز...
بسیار میشنویم و میخوانیم که بویژه در نقد
تاتر سخن از تاتر ناب به میان می آید ولی بگمان من در چنین ارزشیابی وجود عیار
بعنوان یک ضرورت باید مطرح باشد و این که در زمینه هنرهای نمایشی معیار ناب بودن چیست؟
اگر منظور از ناب «کمال مطلوب» باشد نه در
تاتر که در هیچ زمینه هنری دیگری نزدیک شدن به «ناب» خارج از توان بشر است. زیرا
که هر چه اندیشه انسان فراتر رود معیار کمال مطلوبش نیز از حقایق ملموس و موجود
دورتر خواهد رفت، ولی در دست یافتن به کمال عینی می شود گفت که بعضی ها به آن نزدیک
شده اند، چرا که کمال عینی به شرایط موجود در پیرامون هنرمند نیز بستگی بلا واسطه
دارد. البته در تاتر تصور می کنم که برای دست یافتن به این کمال باید از دورخوانی
که مرحله آغاز اجرا است تا نمایش هم فرصت کافی باشد و نیز بازیگران شناخت عمیقی از
پرسوناژ خود و نمایشنامه و بازیگری داشته باشند.
گمان می کنم که توضیحات شما در توجیه اجرای
ناب باشد چرا که شما نمایشنامه خوب، کارگردانی میزانسن، نور، تماشاگر و حتی سالن
نمایش را در شرایط خود ذکر نکردید.
بله گفته شما درست است و باید اضافه کنم که
طراحی لباس و صدا نیز باید به این جمع اضافه شوند و چنانکه گفتید برای فراهم آوردن
یک تاتر ناب به معنای دست یافتن به کمال عینی و عملی؛ باید تمام عوامل موجود به طور
مجرد نیز نزدیک به کمال باشند. و راستش را بخواهید با این سوال مرا وادار کردید که
آرزو کنم در صورت جامه عمل پوشیدن این خیال، من اگر بازیگرش نباشم لااقل تماشاگر
آن باشم.
فکر نمی کنید که سینما به سبب وجود دست مایه
های یاری دهنده تکنیکی، دست یافتن به سینمای ناب ممکن تر از تاتر باشد؟ منظورم اینکه
در تاتر اشتباه را نمی شود اطلاح کرد و در سینما می توان…
چرا، من خود چند بار شاهد نزدیکتر شدن چند فیلمساز
ایرانی به سینمای ناب (البته در شرایط مالی و تکنیکی سینمای خودمان) بوده ام که از
آن جمله است بهرام بیضائی در فیلم «رگبار» و کامران شیردل در فیلم مستند «اون شب
که بارون اومد» و کارگردانی بنام شاهرخ صدرزاده در فیلم مستند تلویزوینی «برنزهای
لرستان…» و شنیده ام که یک گروه فرانسوی که برای خرید فیلم های یک ساعته تلویزیون
به ایران آمده بودند فقط همین فیلم آخری را خریده اند و بس …
در تفاوت ها و برتری تاتر و سینما بسیار سخن
رفته است. نظر شما چیست؟
نکته ای را که در مورد سینما باید بگویم اینکه
در سینمای ایران تنها هنرپیشه های ایفاگر نقش نخست فیلم احتمالا از مزیت های تکنیکی
و توجه کارگردان برخوردار می شوند و بازیگران دیگر می توان گفت که هرگز به طور جدی
مطرح نمی شوند در حالیکه اگر دقت کرده باشید به هنگام اهدای جوایز جهانی هرگز نمی گویند
هنرپیشه نقش درجه دوم و می گویند هنرپیشگان عامل کننده… و دیگر اینکه به نظر من
بازیگری در سینما آسانتر از تاتر نیست و اگر در تاتر تداوم حسی وجود دارد این
تداوم خود موجب سهولت ایفاء نقش نیز می شود در حالیکه در سینما هنرپیشه باید برای
بازی در صحنه های حساس، عواطف مختلف را د روجودش خلق کند و مثلا وقتی معشوق پرسناژ
می میرد ممکن است گریه پرسناژ را قبل از صحنه مرگ او فیلمبرداری کنند. هنرپیشه
(البته اگر هنرش را باور کرده باشد و کارش را…) باید این احساس را در وجود خود خلق
کند. این تصویر اهانت آمیزی است که تلاش های پی گیر زن امروز ایران را بی اثر جلوه
می دهد و به نظر من باید که از آن جلوگیری شود.
ولی در تاتر اشتباه را نمیشود ترمیم کرد و هنرپیشه
نیز از آنجا که انسان است همیشه در معرض این خطا هست…
ترس از اشتباه، خود از ویژگی های بازیگری تاتر
است. من همیشه شب اول نمایش تب می کنم و اگر راستش را بخواهید این تب را که بیگمان
ناشی از ترس و بهتر بگویم اضطراب است دوست دارم...
خب کمی هم به حواشی بپردازیم و خاطره ای چند
از تپق زدن های خود و همکارانتان بگوئید و نیز از ترمیم اشتباه دیگران (اگر بیاد
داشته باشید)...
در یک پیس تلویزیونی بنام «باکره مقدس» من باید
در اوج هیجان عاطفی می گفتم «می گفتند و می خندیدند» و من گفتم «می گفتیدند و می خندیدند»
که البته این زیاد محسوس نبود... یک بار هم به گاه اجرای نمایش «بازرس» جوان تازه
کاری باید به اطاق می آمد (صحنه) و به آقای علی نصیریان می گفت «آقای بازرس مدیر می
خواهد شما را ببیند» جوانک به صحنه آمد و با سادگی تمام گفت «اقای نصیریان، آقای
مدیر می خواهد شما را ببیند...!» نصیریان که جا خورده بود برای ترمیم حرف آن آقا و
تعویض موقعیت شتاب زده گفت: ها؟ جوانک که بدتر دست پاچه شده بود دوباره گفت «آقای
نصیریان...» و جماعت تماشاگر خود ما هم دیگر نتوانستیم از خندیدن خودداری کنیم...
از بداهه سازی در هنر نمایشی بگوئیم و اینکه
در سینما یا تاتر کدامیک بداهه سازی بیشتر ممکن است؟
البته در سینما، به سبب شرایط خاص تکنیکی و
وضعیت موجود بداهه سازی بویژه در تنظیم حرکات صورت و اندام بازیگر عملی تر است در
تاتر تنها یک صحنه عمومی و تماشاگر وجود دارد ولی در سینما با پلان درشت می شود
حرکات چهره را نمایش داد. در سینما کارگردان توضیح زیادی به بازیگر نمی دهد و صرفا
به تعریف صحنه و اینکه فیلمبرداری چگونه خواهد بود می پردازد...
درباره تفکیک مرسوم که سینما را به دو بخش
(هنری - تجاری) بخش می کنند چه می گوئید. منظورم این است که مثلا بعضی ها می گویند
تصمیم گرفته ایم در فیلم هنری بازی کنیم یا فیلم هنری بسازیم، در حالیکه به باور
من هنر چیزی نیست که قالبش را از قبل ساخته باشند و باید منتظر بود و پس از تکمیل یک
اثر (حال هر چه می خواهد باشد ) درباره آن به داوری نشست.
با گفته شما کاملا موافقم و اضافه کنم که بعضی
ها برای آنکه در صورت فروش نکردن فیلم با سرزنش دیگران مواجه نشوند این «جامه پیش
ساخته» را به تن فیلم می کنند که بعدها بتوانند عنوان کنند که فروش نکردن فیلم به
سبب هنری بودن آن بوده است و باقی قضایا. ولی به نظر من اگر فیلم پس از ساخته شدن
اثری قابل تعمق باشد از انجا که ماناتر از تاتر است بازی کردن در یک فیلم خوب بر
بازی در یک نمایشنامه خوب که پس از اجرا به کارون زمان می پیوندد ارجح است.
ولی در نظر داشته باشید که سینما هم در مقایسه
با هنرهای دیگر میراست و در برابر گزند زمان چندان دوام نمی آورد و دلیلم اینکه
نسل امروز دیگر بوگارت را نمی شناسد و بسیاری دیگر را نیز...
این دریغی است که در هر حال وجود دارد و کاریش
هم نمی شود کرد.
می پردازیم به سوال آخر: نظرتان را در باره
دخالت سکس در تاتر بگوئید، زیرا چند گاهی است که من فکر می کنم در پی رایج شدن بسیاری
از کنش های فرهنگی غربی ها اجرای نمایشنامه هائی چون «اوه کلکته» به این دیار هم
نفوذ کند...
خیالتان راحت باشد که این فکر دارد کم کم جامه
عمل می پوشد!! چرا که من خود یک پیشنهاد بازی در یک نمایشنامه سکسی را دریافت کرده
ام که البته با حذف بعضی از قسمت هایش چندی بعد تمرین آنرا شروع خواهم کرد.
در مورد تصویری که فیلم های آنچنانی سینمای
فارسی از چهره زن ایرانی به دست می دهند (فی لمثل رقاصه کافه) که دست آخر هم دست
به ترکیب نجابتش نمی خورد چه عقیده ای داری؟
این تصویر اهانت آمیزی است که تلاش های پی گیر
زن امروز ایران را بی اثر جلوه می دهد و به نظر من باید که از آن جلوگیری شود. زن
ایرانی آن دختری نیست که مطابق داستان اغلب این فیلم ها به زور وادار به رقصیدن می
شود و آنچنان سرحال و با نشاط می رقصد و اطوار می ریزد که آن سرش ناپیداست... و این
چهره صرف نظر از جنبه های بد آموز لطمه ای است بر پیکر فعالیت های ثمر بخش زن ایرانی
در اجتماع...
خیلی ممنون این فرصتی بود برای من و فکر می کنم
دوستدارانتان.
و برای من که از «روزنه» دیداری با همه این
دوستان داشته باشم.
برگرفته از سایت فرزانه تاییدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر