مهدی فخیم زاده در واکنش به صحبت های سعید منتظر
المهدی و جوابیه ای که اعتراض این کارگردان به حذفیات و ممیزی سریال نوروزی «فوق سری»
ارائه دادند مطلبی نوشت.
فخیم زاده نوشت: اولا نمی دانم این زمان 3 دقیقه
و نیم را چه کسی به جناب منتظرالمهدی گزارش داده است و چگونه محاسبه کرده اند. سریال
فوق سری از دو طرف مورد ممیزی قرار گرفت؛ یکی از طرف پخش صدا و سیما و دیگری از طرف
نمایندگان معاونت اجتماعی و ناجی هنر و خود بنده هنوز نمی دانم اگر تمام حذفیات را
سرهم کنم چند دقیقه می شود. گذشته از این ممیزی تنها شامل حذف نبود بلکه شامل حذف و
تعویض جملات و بستن و کوچک کردن نماها هم می شد. جناب منتظرالمهدی تمام صحنه کارخانه
سیمان شهر ری که به فرار مجید باستان مربوط بود و یکی از مهم ترین صحنه های سریال محسوب
می شد به دلیل حضور نیروهای نوپو که وجودشان در آن صحنه اصولا هیچ ارتباطی به من نداشت
و نمایندگان ناجی هنر آنها را احضار کرده بودند، دچار تیغ ممیزی شد و از سریال حذف
شدند و آنچه از این صحنه باقی مانده تعدادی شات های نامربوط و درهم و برهم است.
آیا چنین تغییری را می توان با ثانیه ودقیقه محاسبه
کرد؟ البته تنها این صحنه نبود . ناظرین شما به کرات لیست به دست در استودیو حاضر شده
و صحنه های متعددی را به سر نوشت صحنه کارخانه سیمان دچار ساخته اند. مثلا در قسمت
آخر وقتی مجید می خواهد دست نصرالهی را از پشت ببندد به او می گوید: سرهنگ من همیشه
فکر می کردم که تو آدم باهوشی هستی ولی حال می بینم نه تنها باهوش نیستی بلکه کودنی.
چطور فکر کردی که می تونی خودتو جای ناصر پاپتی به من قالب کنی؟ نصرالهی
می گوید: من فقط یه جا اشتباه کردم و آن این بود که نمی دانستم با مجید باستان طرف
هستم وگرنه هرگز دست به این کار نمی زدم. مجید می گوید: حالا دارم فکر می کنم که باتو
چه کنم؟
جناب منتظرالمهدی تمام این دیالوگ ها غیر از جمله
اول حذف شده و اآچه باقی مانده اینست که مجید می گوید: من همیشه فکر می کردم که تو
آدم باهوشی هستی و بلافاصله خودش می گوید حالا در این فکرم که با تو چیکار کنم. ممکن
است بفرمائید که مجموعه این دیالوگ ها یک دقیقه هم نمی شود. نمی دانم یک دقیقه هست
یا نه ولی مسئله دقیقه و ثانیه نیست. مسئله این است که بافت دیالوگی این صحنه و بخصوص
صحنه بعد را کاملا بهم ریخته و بی معنی ساخته چرا که وقتی نصرالهی ماشین مجید را هدف
قرار می دهد و به دست او دستبند میزند همان دیالوگ را به خودش برمی گرداند و می گوید:
مجید باستان فکر نمی کردم که انقدر احمق باشی، تو چطور فکر کردی که من حاضرم با تو
همکاری کنم... یا در صحنه فینال نادری از ناصر می خواهد که لباس نصرالهی را بپوشد و
همراه او وارد سوله شود. تمام نماهای ناصر با لباس نظامی جز یک شات توسط دوستان ناجی
هنر حذف شده است؛ درنتیجه به کل سریال و علت وجود و حضور و کاربرد ناصر لطمه وارد ساخته
است.
جناب منتظرالمهدی تمام تغییراتی که نمایندگان شما
در سریال اعمال کردند از این نوع است. مثال های متعدی در این زمینه می توانم ذکر کنم
و البته اینها سوای تغییراتی است که پخش شبکه 1 اعمال کرده است. پس توجه می فرمائید
که ممیزی و حذف و اصلاح را با دقیقه نمی توان سنجید. ممکن است کل ممیزی و حذف و اصلاح
یک دقیقه باشد، ولی تمام اثر را تحت تاثیر خود قرار دهد. در پایان برای اینکه منظورم
را کاملا ابراز داشته باشم مثالی عرض می کنم. به این بیت ایرج میزا توجه فرمائید: گویند
مرا چوزاد مادر، پستان به دهن گرفتن آموخت.
حال فرض بفرمائید که ما کلمه پستان را حذف کنیم
می شود: گویند مرا چوزاد مادر... به دهن گرفتن آموخت. که کاملا بی معنی است. یافرض
بفرمائید که به جای پستان کلمه سینه را بگذاریم می شود: گویند مرا چوزاد مادر سینه
به دهن گرفتن آموخت. نتیجه چیست؟
آیا می توان گفت که فقط یک کلمه از این شعر حذف
یا اصلاح شده است؟ این دیگر یک کلمه نیست بلکه با این کار تمام شعر شاعر را نابود و
در حقیقت با اینکار ایرج میزا را از مقام شاعری خلع کرده ایم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر