کافه سه پنج: یکی از جنجال برانگیزترین پرونده های اسیدپاشی
در ایران، حمله با اسید به «داریوش اقبالی» خواننده معروف ایرانی، در کاباره خرم است.
در روزهای گذشته در شهر اصفهان، مردم گه گاه صدای
جیغ زنی را می شوند که فریاد می زند: «سوختم، سوختم». اما این سوختگی نه بر اثر حادثه
ای تصادفی و دلخراش بلکه به دلیل حمله عامدانه عده ای موتورسوار است که بر روی این قربانیان اسید پاشیده اند.
اسید پاشی در ایران در دهه ۱۳۳۰ رواج پیدا کرد.
یکی از اولین قربانیان در سال ۱۳۳۴ یک قاضی دادگستری بود که به خاطر حکم حبسی که برای
متهمی صادر کرده بود، توسط وی مورد حمله با اسید قرار گرفت. تکرار این عمل طی سه سال
بعد و ورود صدمات بدنی به شهروندان، قانون گذاران را مجبور کرد تا ماده واحده ای برای
جرم انگاری و مجازات این عمل در نظر بگیرند. در این ماده که در سال ۱۳۳۷ به تصویب رسید
اگر اسیدپاشی با قتل قربانی همراه بود، مجازات اعدام داشت و اگر هرگونه صدمه بدنی دیگر
به قربانی وارد می کرد بسته به جراحت و ضایعه وارده، مجرم به دو تا پانزده سال زندان
محکوم می شد. اما بعد از انقلاب و در قانون مجازات اسلامی جدید، مجازات اعدام و بخش
عمده حبس به قصاص تبدیل شد - که عملا امکان اجرایی شدن را، به ویژه در موارد نقص عضو،
ندارد - و مجازات زندان به دو تا پنج سال کاهش یافت که همه این ها از بازدارندگی مجازات
این جرم کاست.
یکی از جنجال برانگیزترین پرونده های اسیدپاشی
در ایران، حمله با اسید به «داریوش اقبالی» خواننده معروف ایرانی، در کاباره خرم است.
این حمله توسط خانمی به نام «مریم» که مدعی عشق به داریوش بود و به منظور انتقام از
وی برای نادیده گرفتن این عشق انجام یافت. ولی به طور کل تا همین چند وقت پیش تمام
موارد اسیدپاشی با اهداف انتقام جویی، شکست عشقی و موارد ناموسی گزارش شده بودند.
ماجرای اسیدپاشی یک زن به مسافران اتوبوس در کرمانشاه
برای انتقام از راننده، یا زنی که به همراه فرزندش در دهدشت با اسید مورد حمله شوهر
قرار گرفته و بینایی خود را از دست داده، یا «آمنه بهرامی» که به دلیل نه گفتن به خواستگار
بینایی خود را برای همیشه از دست داد و یا زنی که در اثر اسیدپاشی یک موتور سوار فوت
شد، همه و همه نمونه هایی دردناک از این موارد هستند.
در دنیا نیز مردم جنوب آسیا رکورددار اسیدپاشی
هستند، بنگلادش، کامبوج، نپال، ویتنام و هند بیشترین گزارش ها را در زمینه اسیدپاشی
در سال های گذشته داشته اند، برای مثال در بنگلادش تقریبا روزی یک مورد اسیدپاشی گزارش
می شود. عمده دلیل پاشیدن اسید در این کشورها، پاسخ منفی شنیدن به درخواست ازدواج یا
رابطه جنسی است. انتقام جویی هم در رتبه دوم دلیل ارتکاب جرم اسیدپاشی در دنیا قرار
دارد. اما خاورمیانه در گزارش های اسیدپاشی سهم عمده ای را به خود اختصاص داده و این
جرم در تمام کشورهای این منطقه اتفاق می افتد و متاسفانه ایران و پاکستان، بیشترین
آمار اسیدپاشی را از آن خود کرده اند.
جرم اسیدپاشی جرمی است که با نهایت قساوت قلب و
معمولا با هدف قرار دادن صورت قربانی انجام می پذیرد. چرا که از طرفی نه تنها قربانی
اسیدپاشی - در صورت زنده ماندن - تا آخر عمر با عذاب های روانی و جسمی بسیار مواجه
است و با کمک های پزشکی و خرج پول هم نمی تواند
به زندگی سابق و سالم قبلی بازگردد، و همیشه ترس لحظه سوختن را با خود به همراه دارد،
بلکه همیشه برای حضور در جامعه هم با مشکل روبه رو خواهد بود و شاید نتواند هیچ گاه
در آینه به چهره خود نگاه کند و تا آخر عمر باید زخم این واقعه دردناک را با خود حمل
کند. اسیدپاش از مدت ها قبل برنامه ریزی کرده و مواد و تجهیزات مورد نیاز را تهیه،
و بارها و بارها زمان و شیوه اجرای نیت شومش را مرور کرده است و هم آگاه بوده که اگر
نقشه اش موجب قتل قربانی نشود، زندگی هم برای وی باقی نخواهد گذاشت.
حقوق دانان نیز وضعیت این جرم در نظام حقوقی کشور
را پر از نقص می دانند، «عبدالصمد خرمشاهی» معتقد است باید ماده واحده ای برای مقابله
با این جرم در نظر گرفته شود و مجازاتی بازدارنده برای آن در نظر بگیرد. دکتر «ایرج
گلدوزیان» معتقد است راه مقابله با این جرم فرهنگ سازی است و مردم باید یاد بگیرند
شکست های عاطفی خود را از طریقی دیگر آرام کنند نه با پاشیدن اسید بر صورت معشوق سابق.
در این میان اما «صالح نیکبخت» راه حل جالب توجهی ارائه می کند و آن محدود کردن دسترسی
به اسید است. حملات اسید معمولا با یکی از انواع اسید نیتریک، سولفوریک یا هیدروکلریک
انجام می یابند که تهیه آن به آسانی از یک مکانیکی یا فروشگاه مواد آزمایشگاهی یا بهداشتی
امکان پذیر و ارزان است. این مسئله ماجرا را برای کسی که نقشه شوم اسیدپاشی در سر دارد
راحت می سازد ولی اگر دسترسی به این ماده محدود و کنترل شده باشد، دیگر کسی نمی تواند
از آن استفاده ای سوء کند.
از طرف دیگر نقش جامعه نیز در مواجهه با این پدیده
به شدت مهم است. در تمام کشورهای جنوب آسیا که اسیدپاشی در آن ها رواج دارد، سازمان
هایی مردم نهاد برای مقابله با آن و کمک و تسکین به قربانیان این عمل وحشیانه شکل گرفته
اند و تمام تلاش خود را برای حمایت همه جانبه از قربانیان این حوادث به عمل می آورند.
در خود زمان ارتکاب جرم نیز حضور مردم در صحنه و دخالت ایشان برای ترساندن مجرم در
موارد بسیاری موجب ناکام ماندن وی از پیاده کردن نقشه شومش شده است. و اگر مجرم موفق
شد با اسید به قربانی حمله کند، آگاهی از نحوه کمک به قربانی از اهمیت بالایی برخوردار
است و می تواند آسیب ناشی از اسید را تا حد زیادی کاهش دهد. مهم ترین کمکی که به فرد
قربانی اسیدپاشی باید کرد، شست و شوی مناطق اسیدی با آب فراوان و خارج کردن لباس های
آلوده به اسید و انتقال سریع فرد به بیمارستان است.
این جرم غیرانسانی سابقه ارتکاب زنجیره ای و ایجاد
ترس و وحشت در دل شهروندان را نداشته است. شهروندانی که احساس کنند با قدم زدن در خیابان
های شهر در میدان مین راه می روند. در تازه ترین گزارش از اسیدپاشی های اصفهان که به
طرف سه زن صورت گرفته، یکی از آنان که اسید بر روی قفسه سینه اش ریخته شده، جان خود
را از دست داده است. مسئولین کشور و مقامات پلیس در پاسخ های خود به رسانه ها هیچ جایی
برای زنجیره ای و سازمان یافته بودن این حملات در نظر نمی گیرند و تاکید دارند افراد
مورد هدف از قشر یا گروه خاصی نبوده و متهمین دستگیر شده هیچ ارتباطی با هم ندارند
و هدف ایشان انگیزه های شخصی و انتقام جویانه بوده است! قائم مقام وزیر کشور هم در
آخرین اظهار نظر خود معتقد است که اسیدپاشی های اصفهان زنجیره ای نبوده اند! یعنی تمام
این افراد به صورت جداگانه و کاملا تصادفی تصمیم گرفته اند همزمان به زنان اصفهانی
با اسید حمله کنند؟ البته که یکی از نمایندگان مجلس - که علی الظاهر تنها فردی است
که به زنجیره ای بودن این اتفاقات باور دارد - ریشه این اتفاقات توطئه اسرائیل می داند
و دلیل آن را ضربه زدن به صنعت توریسم این شهر عنوان می کند!
صرف نظر از این اظهار نظر و با توجه به واکنش های
مسئولین و سخنان اخیر امام جمعه اصفهان که عنوان کرده بود امر به معروف باید از مرحله
لسانی فراتر رود - هر چند بعدتر منکر چنین گفته ای شد -، باور کردن زنجیره ای و سازمان یافته نبودن این اتفاقات
دلخراش آسان نیست. علاوه بر اینکه خود قربانیان این واقعه و خانواده هایشان به شدت
تاکید دارند که هیچ خصومت شخصی در کار نبوده و آن ها از هیچ تهدید یا موردی از قبل
با خبر نبوده اند. شاهدان واقعه و شهروندان اصفهانی نیز وجه مشترک میان این زنان را
کم حجابی، زیبایی، جوانی و در چند مورد رانندگی توصیف کرده اند.
به طور ویژه در پرونده اصفهان، که اعمال این مجرمین
ماهیتی تروریستی داشته و در صدد گسترش فضای رعب و وحشت در سطح شهر هستند، تا زمانی
که نیروهای انتظامی به دنبال مجرمینی سازمان یافته نباشند، به نظر نمی رسد در متوقف
کردن سریع مجرمان و آرام کردن فضای شهر و بازگرداندن حس امنیت به شهروندان اصفهانی
به ویژه بانوان، آنطور که باید موفق شوند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر