قدیمی ها - م.صدر
(قست چهاردهم): با اینکه در چند مورد طی سیزده قسمت گذشته به نحوه شکل گرفتن شایعات،
مبدأ آنها، نقش روحانیون در ضدیت با عوامل تجدد که دقیقاٌ با منافع آنها در تضاد
بود و فریدون در رأس همه آنها قرار داشت، مقصود سازندگان آنها و غیره اشاراتی
داشتم، معذالک با توجه به پهنه بی انتهای سخن چینی ها، کنایه ها، نقل قول های بدون
مأخذ، روایات بی مبدأ و تصورات واهی بسیاری که همیشه و خصوصاً بعد از پخش اولین شو میخک نقره ای به تدریج
رواج یافتند و با افزایش شهرت و محبوبیت فریدون شدت آنها نیز رو به تزاید گذاشت، این قسمت را تماماً و
واضحاً به نقد عوامل شکل دهنده آن شایعات پیرامون فریدون فرخزاد می پردازم.
برای رسیدن
به این خواسته، اطمینان دارم که اگر به
صورت متمرکز و منفصل و کوتاه و مختصر به دلایل مردود بودن تمامی این شایعات
بپردازم هم از اطاله کلام جلوگیری می شود و هم درک دلایل رد آنها سهل تر خواهد
بود. لذا توجه شما عزیزان را به مراتب زیر جلب می نمایم:
دامن زدن به
شایعات مربوط به فریدون فرخزاد مبنی بر همجنس گرایی آن مرحوم مقتول را می توان به
دوبخش قبل و بعد از مرگ او تقسیم نمود که دلایل هر کدام متفاوت و کاملاً مغایر با یکدیگرند
که به اختصار چنین اند:
این
موضوع بلافاصله پس از قتل او در روز سیزدهم
مرداد 1371 و افشای آن در دو روز بعد تا دو هفته با شدت هر چه تمامتر و از آن به
بعد تا ده روز دیگر با شدت کمتری در کلیه روزنامه های کشور به توهین آمیزترین وجهی
به چاپ رسید. از آنجایی که اسلام من در آوردی نوین و ساخته و پرداخته انقلابیون و
حکومت به اصطلاح اسلامی ایران هدف شدیدترین حملات فریدون در طی ده سال آخر عمر او
و بعد از آخرین خروجش از کشور بود، حالا وقت تسویه حساب رسیده بود که تلافی همه
آنها توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی و دیگر دستگاه های ذیربط حکومتی بشود و لذا
چه مستمسکی بهتر از شایعه دیرینی که اصالتاً و عمدتاً در حوزه قم شکل گرفته و تدوین
شده بود. این روند را می توان با مراجعه به روزنامه های پر تیراژ آن دوران مثل کیهان، اطلاعات و ابرار واضحاً
مشاهده نمود. این توهین ها ادامه داشت تا
اینکه طبق دستور مستقیم وزارت امور خارجه به وزیر ارشاد دفعتاً همه جراید از درج
هر گونه مطلبی مثبت یا منفی در مورد او خود داری نمودند. من نمی دانم این دستور از
طرف چه کسی صادر شد. تنها چیزی که به یاد می آورم این که خواهر بزرگ فریدون سرکار
خانم پوران فرخزاد تلفنی با شخصی صحبت فرمودند و ناگهان همه آشوب ها فرو نشست. برای
مثال خبر قتل فریدون فرخزاد را روزنامه های ابرار و کیهان چنین نوشتند: «اعلام قتل
فریدون فرخزاد توسط سگ ها»، «پارس سگ ها خبر از قتل فریدون فرخزاد می داد»، «مرگ
فرخزاد معلوم الحال»، «هنرمند بدنام زمان طاغوت به درک واصل شد»، «فریدون فرخزاد
در حال همجنس بازی کشته شد» «فریدون فرخزاد به سزای اعمالش رسید: و ده ها از این
قبیل که در شرح آن سرتیترها دقیقاً دشمنی کلی با آنچه فریدون بی محابا بر ضد...
انجام می داد به چشم می خورد.
من هرگز به
خودم این اجازه را ندادم از خانم فرخزاد بپرسم آن تلفن به چه شخصی بود؟ و اما دلایل
مردود بودن این شایعات قبل از قتل او:
1- دوستی
دختران و زنان بسیار با فریدون در دوران دانشجویی یا به هنگامی که او قبل از
ازدواج با آنیا در پمپ بنزین کار می کرد که عکس های برخی از آنها موجود می باشد.
2- ازدواج
اول فریدون با آنیا و تولد رستم ده ماه پس از آن.
3- ازدواج
دوم فریدون با ترانه که صمیمانه یکدیگر را دوست می داشتند.
4- طرز نگاه
او به خانم ها که در اکثر برنامه های او مشهود است که با چه علاقه و شدتی بود.
5- قشر مذهبی
و افراطیون و متعصبین اسلامی که پیشرفت و شهرت افراد متجدد و نوگرایی مثل فریدون
را متضاد با برنامه های سود جویانه خود برای ادامه تحمیق مردم می دانستند.
6- خصلت شایعه سازی ایرانیان که برای فروغ فرخزاد
هم بعد از انتشار شعر «گناه» شایعات بسیاری ساختند. زیرا عوام فکر می کردند فروغ
طبق شعر خود گناهی پر از لذت در میان بازوان آهنینی مرتکب شده است. این مطلب را فریدون
صراحتاً در آخرین برنامه خود قبل از مرگش در ونکوور متذکر می شود و می گوید «فروغ شانزده
سال داشت و باکره بود که شعر گناه را سرود و او را فاحشه خواندند و همین چیزهایی
را که در مورد من می گویند دویست برابر آنرا به فروغ نسبت دادند». نوار ویدئویی این
برنامه موجود است.
7- آن گونه که
در کتب بیماری های جنسی نوشته شده مقوله همجنس گرایی معمولاً از سنین 14 و 15 سالگی
و حتی کمتر در افراد مبتلا به اینگونه بیماری ظهور می کند، در صورتی که خواندیم
اولین عشق فریدون درسن پانزده سالگی به وقوع پیوست که تا واپسین روزهای عمر کوتاهش
از بهترین خاطرات او به شمار می رفت و آن خانم محترم هم اکنون در لندن زندگی می کنند.
8- مردهایی که
نمی توانستند در به دست آوردن عشق خانم ها و یا حداقل بدن آنها با فریدون رقابت کنند
و علیرغم تحمل هزینه های سنگین از این کار عاجز بودند برای اینکه نقطه ضعف خود را
بپوشانند راه انتشار شایعات برای او را بر می گزیدند.
9- مردانی که
دلشان می خواست با خانم ها برقصند ولی مردانگی و موازین آنها و معیارها و رسوم پوسیده
رایج آن زمان اجتماع اجازه چنین کاری را
به آنها نمی داد و در آتش حسرت رقص با زیبارویی می سوختند، پر واضح است که تحمل دیدن
خانم هایی را که برای همرقص شدن با فریدون انتظار می کشیدند را نمی توانستند تحمل کنند
پس باز بهترین راه را گسترش همان شایعات موجود تشخیص می دادند.
10- در بین
رسانه های خارج از کشور هم بسیار بودند و هستند که چه در زمان زنده بودن فریدون و
چه بعد از مرگ او صرفاً به خاطر مطرح بودن خودشان همان شایعات قدیمی را تکرار می کردند.
11- خانم های
با نفوذ و بسیار ثروتمندی مثل م.ا و م.م که
از طرف فریدون مورد بی مهری قرار گرفته بودند از آنجایی که نمی توانستند این حقیقت
را قبول کنند که برای اولین بار کسی پیدا شده که به عشق آنها و ثروت آنها و علاقه یک
طرفه آنها پاسخ منفی داده به شایعات دامن می زدند تا بگویند آنها عیبی نداشته اند
و فریدون در ایجاد رابطه با خانم ها مشکل داشته است. یکی از کاندیداهای دختران شایسته
ایران در سال 1350 هم که بعداً همسر شخصی در وزارت امور خارجه شد و قبلاً عاشق سینه
چاک فریدون بود (زیرا اجرای مراسم انتخاب دختر شایسته ایران هم در آن سال با فریدون
بود) و برای ازدواج و حتی... از فریدون جواب رد شنیده بود هم توسط همسرش به انحاء
مختلف به اینگونه شایعات دامن می زد.
12- اشخاص
همجنس گرا چه زن و چه مرد اصولاً از روحیه ضعیفی برخوردارند زیرا از بیماری خود و
غیر عادی بودن خود و غیر طبیعی بودن خود آگاهند و لذا عمدتاً دارای اراده قوی و
روحیه پرخاشگری نیستند، مثلاً آقایان راک
هادسن، تایرون پاور و ارول فلین که همه از هنرپیشه های نامدار زمان خود بودند دارای
خوی بسیار نرمی بودند در صورتی که همه می دانیم فریدون دارای روحیه بسیار عصبانی و
پرخاشگری بود با زبانی بسیار تند و گزنده و سری
نترس و بی محابا که عاقبت همین خصلت های او موجب اتخاذ تصمیم نهایی برای
فتوای مثلاً شرعی حکم قتلش شد.
13- همانطور که
بارها در خلال مطالب متذکر شده ام شوخی ها و خنده ها و رقص بسیار مردانه و در عین
حال زیبا و آرام فریدون و ترانه های عاشقانه او که ورد زبان نوجوانان آن روزها و پیرمردها
و پیر زن های این دوران بوده و هستند و
احساس علاقه ای که عمدتاً خانم ها در مواجهه با او داشتند با هیچکدام از موازین
اجتماعی آن دوران همخوانی نداشت، لذا اکثر مردها که باطناً می خواستند چنان باشند
ولی به خاطر حفظ به اصطلاح آبرو نمی توانستند و یا ابزارش را نداشتند پس ره افسانه
می پیمودند و با این دلیل که فلانی اگر چنان است به خاطر همجنس باز بودن او است پس
خود را به این صورت قانع می کردند و مرحم بر زخم خود می گذاشتند و با خود می گفتند:
«ما که مردیم و خیلی هم مردیم باید به همین شیوه خودمان سراغ زن ها برویم» که آن شیوه
ها را همه می دانستیم و می دانیم کدام ها
بودند و هستند.
14- بنا به
گفته اکثر کسانی که آن دو را می شناختند هم فروغ و هم فریدون حداقل دویست سال از زمان
خود جلوتر بودند پس طبیعی بود که مورد رشک و حسادت رقیبان زمان خود باشند و هدف
انواع شایعات قرار گیرند.
15- سوال: اگر مردی همجنس باز باشد آیا خانم ها
رغبتی و یا تمایلی و یا کششی نسبت به او خواهند داشت؟ ولی به گواهی شاهدان بی طرف
آن دوران و به استناد عکس ها، فیلم ها و مطالب موجود همه می دانیم که نود و پنج
درصد دوستداران و طرفداران فریدون خانم ها بودند و خدا می داند اگر می توانستم و
اجازه داشتم همه و همه را با ذکر جزئیات می شمردم.
16- حرکات و
اداها و اطوار همجنس گراها کاملاً بیماری آنها را نمایان می سازد. آیا ظاهر موقر و
معتمد به نفس و در مواقع خاص عصبانیت و سرعت تکلم فریدون که بدون اشتباه تا یکصد کلمه
در دقیقه را براحتی و با جدیت تمام ادا می
کرد و روحیه غیر سازشکار فریدون این شبحه را بشما القاء می کند؟
17- متأسفانه
در توسعه این گونه شایعات برادان تقدسی، طلایی، سید کریم و غیره که همه از کمدین
های مشهور کاباره ای آن زمان بودند سهم بسزایی داشتند که برای جلب توجه مخاطبین
خود و به اصطلاح گرمی بازار و کار کاسبی خود احتیاج مبرمی به این گونه موضوعات
داشتند و شبی نبود که لطیفه ای جدید در این مورد برای فریدون نسازند و از راه توهین
به نامدارترین و وطن پرست ترین هنرمند کشور نانی برای خود دست و پا نکنند. من
بارها با فریدون در این مورد صحبت کرده بودم که اجازه بدهد از آنها شکایت کنیم یا
جوابشان را مستقیماً بدهیم یا «مشکلات اساسی» آنها را ما هم از همان طریق بگوئیم،
ولی اجازه نمی داد و دلایلش هم اینها
بودند: جواب دادن به آنها اولاً مبنای دادن اعتبار به آنها می شود ثانیاً
باعث داغ تر شدن و کشیدن موضوع به جرائد می شود و ثالثاً می گفت در همه دنیا برای
اشخاص معروف و مشهور شایعه می سازند که این خود باعث شهرت بیشتر آنها از راه تکرار
نام آنها می شود.
18- آیا هرگز
کسی آمده با سند و مدرک ثابت کند که چنین شایعه ای در مورد فریدون حقیقت داشته یا
صرفاً اتکای آنها به گفته ها و لطیفه ها و از این قبیل بوده؟
19- خانم امل
ساین در مصاحبه خود با خبرنگار و عکاس روزنامه کیهان آقای شیرازی می گوید: اگر آقای
فرخزاد دعوت مرا به ازمیر و استانبول قبول کنند و بیایند، می توانم خبر خوشی را
اعلام کنم و در پرسش بعدی خبرنگار که این خبر چه می تواند باشد؟ خانم امل ساین
انگشت انگشتری دست چپ خود را نشان می دهد.
20- بنده عکس
ها و خاطرات مکتوب و نامه های بسیار محرمانه ای در آرشیو اختصاصی «فریدون فرخزاد»
خود دارم که همگی نشان از روابط بسیار عشقی و یا عاطفی و یا دلدادگی های بی پروای
بسیار فریدون با خانم هایی که هر یک به نحوی در زندگی او نقش داشتند دارند.
21- و نهایتاً
من به عنوان کسی که در شادترین و پر افتخارترین و نیز سخت ترین شرایط مالی و معنوی
و غم و اندوه و الم و تأثر و تألم و حزن و گرفتاری در کنار فریدون بوده ام و چند
بار جان او را نجات داده ام و صدمات ناشی از آنها را هنوز بر تن خود دارم یا بارها از ریختن اسید بر روی او جلوگیری
نموده ام قسم یاد می کنم که همه اینها با توجه به بیست مورد فوق بی اساس، شایعه، کذب،
دروغ محض بوده و هست و به ندرت مردانی پیدا می شوند که به اندازه فریدون فرخزاد
نسبت به خانم ها در معنی عام این کلمه کشش و جذبه و علاقه داشته باشد.
ولی ذکر یک نکته
در اینجا لازم و ضروری است و آن اینکه فریدون هر زنی را مطابق با استاندارهای خودش
نمی دید و نمی پسندید . او معمولاً خانم هایی را دوست داشت که از خودش مسن تر
باشند، زیبایی خارق العاده و کلاسیک و مرموزی داشته باشند، قدی بلند آن طور که با
قامت 191 سانتی متری او مطابقت داشته باشد داشته باشند، اصولاً کم حرف و بیشتر
شنونده باشند، اهل مطالعه و تحصیلکرده باشند، بتوانند شعرهای فروغ، سهراب، نیما و
معدودی دیگر را صحیح بخوانند، بفهمند و توضیح دهند. بسیار شیک پوش، ساده پوش و وزین
پوش باشند. و از این قبیل. در این گروه دو نفر را می توانم و اجازه دارم نام ببرم یکی
خانم «امل ساین» خواننده و هنرپیشه و مانکن زیبای کشور ترکیه بود که بنا به دعوت
فریدون دو بار به ایران آمد که در اولین بار در رویال طهران هیلتون هتل اقامت گزید
و دفعه دوم را در خانه فریدون که در آن یک هفته هیچ کس حتی من حق رفت و آمد به
آنجا را نداشتیم! امل ساین نهایتاً از فریدون تقاضای ازدواج کرد و او را به ویلای
مجلل خود در ازمیر ترکیه دعوت نمود که فریدون چون صحنه هنر ایران را با هیچ چیزی
معاوضه نمی کرد آن دعوت و آن تقاضا را اجرا نکرد.
نفر دوم خانم
ا.ز می باشند که بازیگر سینمای ملی ایران بودند و از دوستی عاشقانه آنها فقط عده
معدودی آگاه بوده و هستند.
اصولاً و همیشه
فریدون از خانم هایی که برای رسیدن به او اصرار و ابرام داشتند یا پول خرج می کردند
و یا به این و آن متوسل می شدند متنفر بود، بالاخص آن دسته از آنها که به توسط
مقام خود یا مقام فردی از خانواده خود و یا با وعده و وعید که فلان کار را برایت
انجام خواهیم داد سعی در اغوای فریدون داشتند. اگر این درخواست ها با تهدید همراه
می شد فریدون هم تهدید می کرد که موضوع را به جرائد خواهد کشاند. خلاصه این مسئله
از دغدغه های همیشگی او و ما محافظین او بود که با ترس از اسید پاشی، ضرب و جرح
منجر به نقص عضو و غیره همراه بود. اگر زنی که به فریدون اظهار علاقه می کرد شوهر
داشت، بلافاصه فریدون می گفت برو به شوهرت برس و یا می پرسید: آیا در حضور شوهرت
هم همین ها را خواهی گفت؟
این خصوصیت
او البته بسیار باعث کاهش شهرت و محبویت او و دو بار اخراج او از تلویزیون شد.
ماجرای شب کذایی را هم که قبلاً شرح دادم یکی از نتایج آن بود.
در اینجا
لازم می دانم نکته ای را با عزیزان مخالف فریدون، آنهایی که به هر دلیلی او را
دوست ندارند و یا حتی از او متنفر هستند در میان بگذارم. دوستان نادیده ولی آشنای
من، آیا فریدون جانش را در راه وطنش و من و شما گذاشت یا خیر؟ آیا به فجیع ترین
روشی که به تصور می آید با کارد آشپزخانه قطعه قطعه شد یا نه؟ (که پلیس آلمان جسد
تکه تکه شده و پخته او را با بیل در کیسه برزنت ریخت) آیا عمری را در راه اعتلای
سطح دانش مردمش گذرانید یا نه؟ آیا استادی در دانشگاه طهران را به خاطر صحنه، صحنه
ای که عاقبت باعث مرگش شد رد کرد یا نه؟ آیا شادی و شعف را برای اولین بار به خانه
های ما آورد یا نه؟ آیا در نهایت تنگ دستی تا واپسین روزهای عمرش به ده خانواده در
داخل کشور که فرزندان عقب افتاده داشتند کمک کرد یا نه؟ آیا تمدن را به تلویزیون
ملی ایران و از آن طریق به خانه های ما آورد یا نه؟ و صدها مورد دیگر که اسناد
موارد فوق همه و همه برای روز موعود موجود می باشند. و نهایتاً اینکه آیا به هنگام
مرگ چه داشت؟ پولسازترین هنرمند ایران در زمان مرگ چه داشت؟ یک خانه اجاره ای در
حومه بن که اجاره دو ماه آن عقب افتاده بود و چند دست لباس و یک حلقه انگشتری که
با اولین حقوقش از تلویزون در سال 1347خریده بود و عکس های خاطرات زیبایش از وطنش
ایران و... هزار و هفتصد مارک قرض به بانک که همه می دانند مجبور شدیم فریدون
فرخزاد پر آوازه ترین هنرمند ایران را در گور رایگان قبرستان شمالی شهر بن دفن کنیم
و این کم و بیش سرنوشت همه مردانی است که سر در راه آزادی وطن بگذارند. آیا تا به حال
حتی به یکی از برنامه های او بین سال های 1361 تا 71 گوش کرده اید تا بدانید از چه
می گفت و برای که می گفت و چرا می گفت؟ اکنون آیا باز هم به شایعات راجع به او
دامن می زنید یا باز هم به او توهین می کنید؟ این را دوستانه به شما عزیزان می گویم،
توهین به فریدون فرخزاد توهین مستقیم به ایران، ایرانی و خودتان است که به خاطر این
هر دو دار و ندارش را گذاشت و رفت به جایی که همه خواهیم رفت.
در خاتمه
جمله ای از خود او را برایتان باز گو می کنم «حادثه مرگ مهم نیست، نوع مردن مهم
است. من نمی خواهم براثر بیماری و یا در رختخواب بمیرم، من می خواهم مرگم هم مثل
زندگیم معمولی نباشد و اثری از من باقی بماند». و روی سنگ قبرش هم شعری را از خودش نوشتیم:
اکنون از عشق پاک پاکم
من
گر چه خاکی درون خاکم
من
مرگ آن نیست که در گور
سیاه دفن شوم
مرگ آن است که از قلب
تو و خاطر تو محو شوم
۲ نظر:
کاش در مورد عکسها توضیح میدادید.
سلام
من دوستدار فریدون هستم اما چرا شما به همجنس گراها توهین کرده اید و گفته اید بیمارند؟ البته من همجنسگرا نیستم اما به آزادی معتقدم.
ارسال یک نظر