هفدهم مرداد 1354، فریدون رهنما چشم از جهان فرو
بست. مردی كه با حضورش در عرصه ادبیات و سینمای ایران، رقم زننده تحولی چشمگیر شد.
رهنما از فرانسه به ایران آمد.
او برای هنرمندان ایرانی حرف ها و پیام های تازه
یی داشت و می كوشید تا آموخته هایش از هنر مدرن غرب را به داشته های هنری ایران پیوند
بزند و هوایی تازه را در فضای ادبیات و سینمای ایران جاری كند. او در مقدمه رساله
«واقعیت گرایی در فیلم» می نویسد: «این رساله، نظریه یی است بسیار شخصی درباره سینما
و هنر.
آنها كه دو فیلم مرا دیده اند بی گمان شاهد به
كارگیری این نظریه نیز بوده اند و اگر حوصله كرده اند شاید دریافته اند كه واقعیت جویی
چگونه مرا به واقعیت كاوش های فكری و هنری این سرزمین كشانده است». او با همین دیدگاه
در آغاز كارنامه سینمایی خود به سراغ شاهنامه فردوسی رفت و فیلم «سیاوش در تخت جمشید»
را ساخت. فیلمی كه بازخوردهای مثبت و منفی بسیاری را به همراه آورد. امروزه اما از
این فیلم به عنوان اثری متفاوت یاد می كنند كه گشاینده راه تازه یی در سینمای ایران
بود.
تلاش های رهنما در عرصه ادبیات هم بسیار چشمگیر
بود. او الگوها و ایده های زیبایی شناختی تازه یی را به شاعران ایران پیشنهاد كرد.
به آنها نشان داد كه شعر تنها تزیین رو ساخت زبان و پناه آوردن به شعارهای سیاسی و
اجتماعی نیست. شعری كه تحت تاثیر رهنما در ایران تولید شد، شاید در زمان خودش مخالفان
بسیاری داشت، اما تاثیر گفتمان حاكم بر آن را هنوز می توان در شعر ایران پی گرفت و
دید. او موجب انگیزش شاعرانی شد كه بعدها ذیل عنوان گروه ساز «موج نو» جای گرفتند.
موجی كه فارغ از پسند یا عدم پسند بودن منتقدان
و خوانندگان آن روزگار، در نو بودنش كسی تردید نداشت. رهنما خودش شعری به زبان فارسی
ننوشت. اما وقتی آمد اشعار بسیاری به زبان فرانسه داشت و برخی از آنها را خودش ترجمه
كرد و نشان داد كه راه های تازه یی برای نگاه به دنیا و گنجاندن آن در جهان واره شعری
انسان متفكر مدرن وجود دارد. در این روزگار شاید بسیارند كسانی كه نقش او را در پیشرفت
ادبیات مدرن ایران انكار می كنند یا محل تردید قرار می دهند. همانطور كه او در زمان
حیاتش هم چندان قدر ندید و بر صدر ننشست. این نوشتارها درباره این هنرمند راهبر است:
مردی كه زیاد می دانست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر